سنقر

/sonqor/

مترادف سنقر: باز، مرغ شکاری، سنگ آسیا

معنی انگلیسی:
gyrfalcon, buzzard

لغت نامه دهخدا

سنقر. [ س ُ ق ُ ] ( ترکی ، اِ ) به معنی سنقار و آن مرغی باشد شکاری از جنس چرغ گویند. بسیار زننده میباشد و پیوسته پادشاهان بدان شکار کنند. ( برهان ). پرنده ای است شکاری مثل باز که در هندوستان بواسطه حرارت نزید و این ترکی است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مرغی است شکاری. شنگا. ( فرهنگ فارسی معین ) :
عدلش بدان سامان شده کاقلیمها یکسان شده
سنقر بهندستان شده طوطی ببلغار آمده.
خاقانی.
سنقری را کز خزر یا سردسیر آموخته
در حبش بردن بگرما برنتابد بیش از این.
خاقانی.

سنقر. [ س ُ ق ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میان کوه بخش چاپشلو شهرستان دره گز. دارای 100 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

سنقر. [ س ُ ق ُ ] ( اِخ ) از اعلام ترکان است. || نام غلامی است. ( آنندراج ) ( غیاث ) :
در زمانی بود امیری از کرام
بود سنقر نام او را یک غلام.
مولوی.

سنقر. [ س ُ ق ُ ] ( اِخ ) ابن مودود. سردودمان اتابکان فارس یا سلغریان. جلوس 543 متوفی 557 هَ. ق. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سلجوقیان و سلاجقه شود.

فرهنگ فارسی

شهر کوچک سنقر مرکز بخش سنقر کلیایی در ۹۷کیلومتری شمال شرقی کرمانشاه واقع است. معتدل و آب آن از چشمه هاست . جمعیت حدود ۱۹۷٠۲ تن است.کوه مرتفع دالاخانی - که قله آن پوشیده از برف است درجنوب این شهر قرار دارد .
نوعی ازباز، مرغی شکاری وخوش خطوخال، قوی وتیزپر
۱ - یکی از گونه های باز است که بومی مناطق سردسیر است . پرنده ایست بسیار زیبا و خوش خط و خال که لانه اش در شکاف سنگها و صخره های مرتفع و غیر قابل عبور تهیه میکنند . ماده حیوان ۳ تا ۴ تخم میگذارد . نر و ماده متناوبا روی تخمها می خوابند جزو بازهای سیاه چشم و از انواع دیگر بازها درشت تر و قویتر است و در شکار بسیار تیز پر و چابک است شنقار . ۲ - خط اتحادی که ضرب ضعیف یا قسمت ضعیف ضرب را به ضرب قوی یا قسمت قوی ضرب دیگر مربوط و متحد میسازد . یا نوت سنقر شده . نوتی که قوت خود را از دست داده .
از اعلام ترکان است . یا نام غلامی است .

فرهنگ معین

(سُ قُ ) [ تر. ] (اِ. ) = سنقور: ۱ - یکی از گونه های باز مناطق سردسیر. پرنده ای است بسیار زیبا و خوش خط و خال که لانه اش را در شکاف سنگ ها و صخره های مرتفع و غیرقابل عبور تهیه می کند. جزو بازهای سیاه چشم و از انواع دیگر بازها درشت تر و قوی تر است . شنقار.

فرهنگ عمید

مرغی شکاری و خوش خط وخال که از انواع دیگر باز ها قوی تر و بسیار تیزپر و چالاک است، نوعی از باز.

دانشنامه عمومی

سُنقُر مرکز شهرستان سنقر در استان کرمانشاه است. این شهر در منطقه ای ییلاقی و در ۸۵ کیلومتری شمال شرقی کرمانشاه و ۹۵ کیلومتری غرب همدان قرار دارد، شهر سنقر به لحاظ قرار گرفتن در میان رشته کوه های زاگرس دارای آب و هوای خنک ییلاقی و کوهستانی است، [ ۶] به همین دلیل دارای جمعیت فصلی بوده که در بهار و تابستان افزایش پیدا می کند. کوه دالاخانی در جنوب غربی سنقر قرار دارد و همه ساله پذیرای کوهنوردانی از سراسر کشور است که به ارتفاعات آن صعود می کنند. کوهستانهای اطراف سنقر، زیستگاه حیات وحش و گونه های متنوع گیاهی فراوان است که واجد ارزشهای تفرجگاهی و گردشگری هستند.
نام کنونی «سنقر» از دورهٔ حکومت «اتابک سنقر» بر این شهر اطلاق گردید که در دورهٔ سلجوقی والی این شهر شد. امروزه ساکنان سنقر نام شهرشان را «سُنگور» می خوانند. [ ۷]
همچنین بسیاری براین باورند که نام «سنقر» برگرفته از نام نوعی پرنده شکاری است. [ ۸]
در منابع تاریخی پیش از اسلام از این شهر با نام ماذپَهرَگ ( مادپهله ) یاد شده است. تلفظ این کلمه در دوران پس از اسلام به صورت ماینه هره یا ماینه هره ج درآمد. این نام از دو جزء ماد/مای/مایه ن/مایان و پهله ساخته شده است. در دوران کنونی نیز نام ماد و مایان همچنان به کوه مایان کوه که شهر سنقر در دامنهٔ آن قرار دارد اطلاق می شود. واژهٔ پهله نیز در نام منطقه و طایفهٔ فه یله کوڕی به جای مانده است. [ ۱]
مردم شهرستان سنقر به زبان های زبان ترکی با گویش سنقری و کردی جنوبی با گویش کلیایی و صحبت می کنند. [ ۹] مردم روستاهای اطراف بیشتر به کار کشاورزی یا دامداری مشغول هستند. [ ۷] [ ۱۰] [ ۱۱] [ ۱۲] بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت سنقر ۴۴٬۲۵۶ نفر ( ۱۳٬۹۹۶ خانوار ) بوده است. [ ۱۳]
شهر سُنقر و کُلیایی در جلگه همواری واقع شده و اطراف آن را رودخانه، سبزه زار، باغات و بیشه زار و کوه های دالاخانی ( به معنی آشیانه عقاب ها ) مادیان کوه؛ کمر زرد، بوسوار، زن مرد و… فراگرفته است که تا اواخر تابستان از برف زمستانی پوشیده است.
باغ های زیادی در اطراف شهر سنقر وجود دارند که می توان به باغات اوچ دیرمان، مجموعه باغ های انگورارگانیک روستای سهنله، سراب سنقر و باغ های بسیار زیاد دیگری اشاره کرد که زیبایی خاصی به سنقر بخشیده اند.
عکس سنقر

سنقر (پرنده). سُنقُر یا سُنقار ( نام علمی: Circus ) پرنده ای شکاری و روزپرواز از خانوادهٔ بازان است. سنقرها به طور آشکاری در هنگام شکار در ارتفاع پایین و بر فراز زمین های باز پرواز کرده و از پستانداران کوچک، خزندگان یا پرندگان تغذیه می کنند.
بدن سنقرها باریک است و منقاری نه چندان ضخیم، دم و پاهایی بلند و بال هایی کشیده و زاویه دار دارند. سنقرها آشیانه شان را بر روی زمین یا درون نیزارها می سازند. پرندگان نر و ماده به هنگام جفتگیری حرکاتی چرخشی و دایره وار را به نمایش می گذارند که همین موضوع عامل نام گذاری سردهٔ آنان به Circus شده است. یک شهر نیز در استان کرمانشاه به نام این پرنده وجود دارد.
سنقر تالابی ( Circus aeruginosus )
سنقر گندمزار ( Circus pygargus )
سنقر خاکستری ( Circus cyaneus )
سنقر سفید ( Circus macrourus )
• سنقر خالدار ( Circus assimilis )
• سنقر بال دراز ( Circus buffoni )
• سنقر سیاه ( Circus maurus )
عکس سنقر (پرنده)

سنقر (زنجان). سنقر یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان بوغداکندی در بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع شده است. [ ۱] سنقر ۱۷۵ نفر جمعیت دارد.
واژه سنقربراساس لغت نامه ی دهخدایک واژه ی مغولی به معنای ( سیمرغ ) است که براین اساس احتمال داردکه درزمان ایلخانان تشکیل شده است یاتغییرنام یافته است احتمال تغییرنام وجودداردزیرابراساس گفته های ریش سفیدان حمله ی بسیاروحشیانه ای به این روستاشده است وهمه راقتل عام کرده اندالبته این اتفاق زمانی رخ داده است که مکان روستای سنقردراین مکان فعلی نبوده است بلکه دربالادست روستادرمنطقه ای به نام دهبر بوده است که مکانی پرآب است سپس پس ازاین قتل عام روستای سنقردرمکانی پایین ترازروستای سنقرتشکیل شده است البته روستای سنقروروستاهای اطراف مانند:جشن سرا، سعیدکندی، آقکندو. . . باعث جذب افرادسودجوکه به دنبال زیرخاکی واشیاتاریخی هستند، شده است به طوری که برای حفاری حتی به قبرستان هم رحم نکرده وحفاری کرده اند. درپایان کلام روستای سنقروروستاهای اطراف قدمت بسیارزیادی دارندکه بایدبه طورتخصصی درباره ی آن هامطالعه شود اماکسی اهمیت نمیدهد . روستای سنقرباوجودطبیعت بسیاردیدنی وخاص وجنگلی که درراستای رودی که ازوسط روستاردمیشوداین روستارادیدنی ترکرده است اگردربهارمخصوصااردیبهشت به این منطقه سفرکنیدمیبیندکه مانندسواحل خزری سرسبزوچشم نوازاست. جمعیت این روستادرطی سال های اخیربخاطرکوچ اهالی به شهرزنجان، تهران، کرج و. . . بسیارکم شده است اصلی ترین دلیلش هم نبودراه آسفالت وخاکی بودن راه است البته مهاجرت معکوس کم کم اتفاق می افتدوساکنین که درشهرهازندگی می کرده انددوباره بازگشته اندوخانه وویلابرای خودبناکرده اند. امافقط زمانی که بارندگی نباشددرروستاساکن میشوندودرفصول سردمانندپاییزوزمستان دوباره به شهرهابرمی گردند. گفتنی است که روشتای سنقرازامکانات گاز، برق وآب لوله کشی بهره منداست. البته کسانی هم هستندکه قصدسرمایه گذاری واشتغال زایی دارند بخاطرراه نامناسب منصرف می شوند
عکس سنقر (زنجان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سُنْقُر (harrier)
سُنْقُر
اعضای گروهی از پرندگان شکاری. سنقرها دارای بال ها و پاهایی طویل، سری کوچک، منقاری کوتاه، و جغدمانند، و دارای حاشیه ای از پرهای ضخیم حول صورت، و پر و بال نرم اند. این پرندگان از قورباغه ها، پرندگان، مارها و پستانداران کوچک تغذیه می کنند و عمدتاً در نواحی تالابی و مردابی تمامی جهان یافت می شوند. جنس Circus، در خانوادۀ قوشیان، راستۀ شاهین سانان قرار دارد. در بریتانیا سه گونه سنقر یافت می شود: سنقر خاکستری (Circus cyaneus)، سنقر گندمزار (Circus pygargus)، و سنقر تالابی (Circus aeruginosus). بنابه تحقیقات ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹، سنقر خاکستری با حدود ۶۳۰ مادۀ مولد، یکی از کمیاب ترین پرندگان شکاری بریتانیا است. اطلاعات به دست آمده از استراحتگاه های منتخب این پرنده در ۱۹۹۷ نشان می دهد که در دهه ۱۹۹۰ حدود ۴۰ درصد از تعداد ماده های مولد این جانور کم شده است و تا سال ۲۰۰۰ تعداد آن ها در بریتانیا به ۵۷۰ ماده کاهش یافته است. از جنس Circus در ایران چهار گونه شناسایی و رده بندی شده است: سنقر تالابی، سنقر خاکستری، سنقر سفید، و سنقر کنه دار. این پرندگان با یازده نوع عقاب، سه نوع دال و تعدادی سارگپه، طرلان، و قرقی خانواده عقاب یا قوشیان را در ایران تشکیل می دهند.

جدول کلمات

سنقر

مترادف ها

falcon (اسم)
باز، قوش، سنقر، شاهین، توپ قدیمی

buzzard (اسم)
سنقر، لاشخور، پرنده ای شبیه باز، ادم لاشخور و پست

gyrfalcon (اسم)
سنقر، شاهین کوچک

پیشنهاد کاربران

در لابلای متن زیر که در مورد کلمه ی زاگرس توضیح داده شده است فلسفه ی ایجاد کلیدواژه سنقر خدمت علاقه مندان به این مباحث تبیین گردیده است.
اگر از طریق قانون نگارش و آوای حروف و کلمات به کلمه زاگرس نگاه کنیم و مکالمه ای با کلمه ی زاگرس داشته باشیم و ببینیم این کلمه چه سخنی برای گفتن به ما دارد یعنی؛
...
[مشاهده متن کامل]

زاگرس؛ سنگ سخت، خاک به هم رسیده و سفت و ثقیل و زمخت و سخت راست شده و در عین حال در حال رشد و در حال رُسْت. تحت عنوان سخترس. مرتبط با راسته ی کلماتی مستقیم از قبیل؛ ساق، ثقیل، سُنقُر، سنگ، سنگر، ساقه، زاگراس، زاگراست، زاگرُشد، ساق رشد، سترگ، ستیغ، بزرگ، ساخترس، ساق رستم.
زاغ و زیغ؛ به ترتیب همین دو کلمه به مفهوم بالا آمدن و در پایین ماندن. با اصطلاح زیغ وقت یا مرتبط با اصطلاح صیغه و مذیغه به مفهوم مدت کم و محدود.
سُنقُر؛ با توجه به ذات حرف ( ر ) در انتهای این کلمه که یک ذات تکرار گونه را در مفاهیم کلمات نمایان می کند یعنی یک ساقه ی در حال رشد و رو به سنگ شدن و سنگین شدن و سخت شدن.
و کمی با اعمال قوانین نگارشی در پیچ و تاب کلمات مرتبط با؛ زُق زاج زاغ زاغی زیغ مضیغه ساق سیق ساقه ساقی قِسِر صغیر راسک غلیظ غمزه صمغ ذغال زوج زاج مزاج مزاق زائقه گرز زمخت سخت
زاگراس؛ به هر چیز به هم رسیده و پر رنگ و غلیظ و منقبض شده و ثقیل و در عین حال در حال رشد و بزرگ شدن و سِتُرگ شدن و ستیغ کشیدن باشد گویند.
اصطلاح سِتُرگ و ستیغ که قانون لاتین در پاتیل این کلمه اعمال گردیده منشعب از مفهوم بزرگ، قابل مشاهده است.
اصطلاح زن زاج یا زاچ به زن آبستنی که نطفه در رحم بسته شده باشد و در حال وزن گرفتن و بزرگ شدن و رشد کردن باشد.
اصطلاح قِسِر در رفتن نیز قانون ایجاد مفهوم متضاد در این کلمه اعمال گردیده است حتی کلمه ی صغیر با توجه به ذات حرف ( ی ) نیز نقطه ی مقابل کلمه ی ساقر و سترگ رابطه ی معنایی مستقیم با کلمه زاگ و بزرگ و سترگ دارد.
اصطلاح زاغ و کبوتر زاغی به کلاغ و کبوتری گویند که تمام پرهایش دارای رنگ غلیظ سیاه باشد.
در مقوله رنگ ها به اون دسته از رنگ هایی که خیلی پر رنگ باشند اصطلاحاً رنگ زِقْ گویند یا اصطلاحی هست که می گویند کُرد زِق یا تُرک زِق یعنی کسی که کردی یا ترکی را به صورت خیلی غلیظ صحبت می کند.
اصطلاح زاغه زاکان ساک به مکان جمع آوری و به هم آوری چیزهای مهم.
در مکالمات اصطلاح زُق زُق کردن یعنی سختی و زمختی نشان دادن برای انجام ندادن کاری.
اصطلاح زَجّه زدن به مفهوم غم خیلی زیاد داشتن یا مزدوج شدن با غم.
اصطلاح ناز و غمزه در قانون نگارش حروف معکوس در کلمه غمزه به مفهوم خیلی غلیظ و خیلی زیاد ناز کردن.
اصطلاح صَمغ در قانون تغییر شکل حروفِ نگارشی با توجه به ذات حرف ( م ) که یک ذات به هم آمدن از محل صدور آوا در میان کلمه صمغ دارد به شیره غلیظی که خاصیت سخت شدن داشته باشد گویند.
کلمه غلیظ با توجه به ذات حرف ( ل ) که یک ذات ملایم و لطیف و لیزی را در مفهوم کلمات نمایان می کند و قوانین نگارشی و آوایی زیادی در این کلمه اعمال گردیده است مرتبط و منشعب از مفهوم زاج و زاگ می باشد نیز مُؤید این تفسیر می باشد.
اگر هم رد این کلمه را در زبان انگلیسی بزنیم کلمه زاگِربِرگ به لحاظ فیزیکی و مادی به مفهوم بزرگی که تنومند و قوی باشد و به لحاظ علمی شخص عالم و دانشمند و مُلّا و کلمه ی زیگموند به مفهوم در زیغ مانده یا کوچک مانده یا در فرهنگ ما تحت عنوان علی اصغر.
حتی کلمه ی سازندگی و ساختن که از سخت شدن مفهوم می رساند مفهوم زاگ و زاغ و زاچ و ساق و ساخ و ساز در این کلمه نمایان می باشد. ذات رفتاری حرف ( آ ) از محل صدور آوای آن از دهان در میان کلمه ی زاگ زاغ زاچ ساق ساخ ساز یک ذات تعالی گونه و در حال رشد را از خود نشان می دهد
البته این کلمات، فقط دارای راسته ی مفهومی به صورت مستقیم هستند که مفاهیم کلمات همدیگر را همپوشانی می کنند. اگر از جهات دیگر از این کلمات در پهنه و فضای اطراف کلمات انشعاب بگیریم به کلماتی در ظاهر نامأنوس مثل مغز و مغازه خازن انقباض رأس عرض و غیره خواهیم رسید.

غلام
نوکر
پیشخدمت
بنده
میر شد محتاج گرمابه سحر
بانگ زد سنقر هلا بردار سر
بود سنقر سخت مولع در نماز
گفت ای میر من ای بنده نواز
✏ �مولانا�
سنقر ریشه در زبان مغولی دارد و گونه راستین آن واژه سُنخُر بود که از واژه سینقُر میاد که از زبان های ترکی گرفته شده و باز به زبان های ترکی برگشته و گونه دیگر آن سِنجِر یا سَنجَر است
سنقر: تازی شده ( معرب ) واژه پارسی " شنگار" به معنای باز شکاری است که بگونه " سنجار " نیز آمده است.
آنچه که در لغت نامه آمده تعریف وضعیت جغراقیایی کلمه میباشد لذا این کلمه نیازمند معنی است

بپرس