سلطان

/soltAn/

مترادف سلطان: امیر، پادشاه، خدیو، خلیفه، شاه، شهریار، فرمان روا، ملک، سلطه، فرمان روایی، قدرت، سروان، صاحب منصب، بزرگ، سرور، سرکرده، رئیس

برابر پارسی: پادشاه، شهریار

معنی انگلیسی:
king, sultan, feminine proper name, emir, monarch, shah, sovereign, throne, [old word for]

فرهنگ اسم ها

اسم: سلطان (پسر) (عربی)
معنی: پادشاه، به صورت پیشوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند سلطان مراد، سلطانعلی، سکینه سلطان
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

سلطان. [ س ُ ]( ع اِ ) ملک. ( منتهی الارب ). والی. ( آنندراج ) ( غیاث ).پادشاه. والی. ( ناظم الاطباء ). فرمان ده. ( مهذب الاسماء ) : بیکث ، قصبه چاچ است و شهری بزرگ است و آبادان و خرم و مستقر سلطان اندر وی است. ( حدود العالم ). قرطبه ، قصبه اندلس است و مستقر سلطان است و پادشاه وی امویان راست. ( حدود العالم ). و [ مردم روس ] ده ویک همه غنیمتها و بازرگانی های خویش هر سالی به سلطان دهند. ( حدود العالم ). از سلطان نصیحت بازنگیرم که خیانت کرده باشم. ( تاریخ بیهقی ). آنچه معلوم شماست با سلطان بازگویند و پادشاه از حق شناسی در حق این خاندان قدیم ترتیب فرماید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360 ). من بجای خود بایستادم و علامت چتر سلطان پیش آمد. ( تاریخ بیهقی ). اصحاب سلطان... همیشه این مراتب را منظور نداشته اند. ( کلیله و دمنه ). در سه کار اقدام نتوان کرد مگر برفعت همت عمل سلطان. ( کلیله و دمنه ). لشکر سلطان و اتباع زید بهم فراز آمدند چون روز شداز آن چهل هزار دویست ماندند. ( کتاب النقض ص 408 ).
روبهی میدوید از غم جان
روبهی دیگرش بدید چنان
گفت خیر است بازگوی خبر
گفت خرگیر می کند سلطان.
انوری.
مگو شاه و سلطان اگر مرد دردی
ز رندان وقت آشنایی طلب کن.
خاقانی.
سلطانش امیر خواند و من برجهان فضل
سلطان شناسمس نه به سلطان شناسمش.
خاقانی.
از صبح و شام هم به زر شام و سیم صبح
سلطان چرخ را بغلامی خریده ایم.
خاقانی.
شاه ملت پاسبان را بر فلک
هفت سلطان پاسبان بینی بهم.
خاقانی.
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزارمرغ بسیخ.
سعدی.
او رفت و جانم میرود تن جامه بر خود میدرد
سلطان چو خوابش میبرد از پاسبانانش چه غم.
سعدی.
|| خلیفه زمان. ( خاندان نوبختی ص 68 ) :
خدای طاعت خویش و رسول و سلطان خواست
نکرد فرق دراین هر سه امر در فرقان.
عنصری.
- سلطان شرع :
سلطان شرع و خادم و لالای او بلال
من سر بپای بوسی لالا برآورم.
خاقانی.
خواهی ره مراد گشادن بهر دو ره
اول گشاد نامه سلطان شرع گیر.
خاقانی.
|| حجت. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). حجت روشن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59 ) : بسلطان مبین سوگند یاد کرد که این هدهد که بی فرمان غایب شده هرآینه وی را عذاب کنم سخت یا بکشم او را یا حجتی آورد هویدا. ( قصص الانبیاء ص 164 ). || قدرت.( آنندراج ) ( غیاث ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سلطان کل شی ٔ؛ شدت و قوت هرچیزی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). قدرت ملک. ( منتهی الارب ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابن مرشدامام مسقط (مقت. ۱۱۵۴ ه . ق. ) وی در دوره نادر شاه افشار از اطاعت ایران سر پیچید و در جنگ با سپاه ایران بفرماندهی کلبعلیخان کوسه احمد لو در مسقط کشته شد و پسرش سیف بامر نادر بحکومت مسقط و عمان منصوب شد .
حجت، برهان، قدرت، تسلط، فرمانروایی، سلاطین جمع
۱ - ( اسم ) تسلط فرمانروایی . ۲ - ( اسم ) قدرت قوت . ۳ - حجت برهان . ۴ - ( صفت ) پادشاه ( مستقل ) فرمانروای مقتدر جمع : سلاطین . ۵ - فرمانده قشون . ۶ - صاحب منصبی که صد تن سپاهی در زیر فرمان وی بود ( قاجاریه ) در عهد پهلوی این عنوان بدل به سروان شده. ۷ - دولت حکومت . یا سلطان روز . خورشید یا سلطان اختران . خورشید . یا سلطان شب . ماه قمر . یا سلطان فلک . خورشید . یا سلطان معشوقان . ذات حق تعالی . یا سلطان وقت . پادشاهی که فرمانروایی میکند . یا سلطان یک اسبه . خورشید . یا سلطان یک سواره . ( گردون ) خورشید .
ابن مرشد امام مسقط مقتول در ۱۱۵۴ ه.ق . وی در دوره نادر شاه افشار از اطاعت افسران سر پیچید

فرهنگ معین

(سُ ) [ ع . ] ۱ - (اِمص . ) تسلط ، فرمانروایی . ۲ - (اِ. ) قدرت . ۳ - حجت ، برهان .۴ - (ص . ) پادشاه .

فرهنگ عمید

۱. فرمانروا، پادشاه.
۲. حجت، برهان.
۳. (اسم مصدر ) قدرت، تسلط.
۴. [قدیمی] در دورۀ صفویه، فرماندهِ قشون.
۵. [قدیمی] در دورۀ قاجار، صاحب منصبی که عده ای سرباز به فرمان او بودند.

گویش مازنی

/seltaan/ پادشاه – سلطان

واژه نامه بختیاریکا

سُلُو

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سلطان‏ به معنای تسلط دارنده و در اصطلاح به حاکم و سرپرست یک جامعه گفته می شود.
سلطان دارنده به معنای ولایت و سلطنت بر مردم می باشد.
مالک حقیقی سلطنت
ولایت و سلطنت حقیقی بر خلق از آنِ خداوند است و همه موجودات مقهور قدرت اویند. به جهت بروز و ظهور این صفت الهی در پیامبران و جانشینان آنان، عناوین سلطان، سلطان عادل و سلطان حق در کلمات فقها بر رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله و امامان معصوم علیهم السّلام و نیز نایبان عام ایشان (فقهای واجد شرایط)اطلاق شده است.


[ویکی الکتاب] معنی سُلْطَانٌ: شخص یا چیزی که دارای سلطه و سلطنت باشد - برهان - دلیل (حجت عقلیهای که بر عقل بشر چیره میگردد و عقل را ناگزیر از پذیرفتن مدعای طرف مقابل میسازد)
معنی الم: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که الم معنایش " انا الله الملک " است . یعنی منم خداوند سلطان )
معنی یَعْرِشُونَ: بر افراشته می سازند - بنا می کنند (معانی عرش عبارتند از :داربست و آلاچیق - سقفی که بر روی پایههائی زده میشود ، تا بوتههای مو را روی آن بخوابانند - چیزی که سقف داشته باشد-هودج - کجاوه - تخت سلطان (از جهت بلندیش))
معنی کُرْسِیُّهُ: تختش (کلمه کرسی از ماده کاف - راء - سین گرفته شده که به معنای به هم وصل کردن اجزای ساختمان است و اگر تخت را کرسی خواندهاند به این جهت بوده که اجزای آن به دست نجارو یا صنعتگر دیگر ، در هم فشرده و چسبیده شده است ، و بسیاری از مواقع این کلمه را کنایه ا...
معنی عَرْش: داربست و آلاچیق - سقفی که بر روی پایههائی زده میشود ، تا بوتههای مو را روی آن بخوابانند - چیزی که سقف داشته باشد-هودج - کجاوه - تخت سلطان (از جهت بلندیش) -( کلمه عرش در قرآن به معنای مقامی است موجود که جمیع سر نخهای حوادث و امور در آن متراکم و جمع اس...
ریشه کلمه:
سلط (۳۹ بار)

«سلطان» در اصل، از مادّه «سَلاطة» (بر وزن مقاله) به معنای قدرت بر مقهور ساختن دیگری، گرفته شده است. کلمه «سلطان» معنای اسم مصدری را دارد و به هر گونه «تسلط» اطلاق می شود، و به همین جهت به «دلیل» که باعث تسلط انسان بر دیگری است نیز «سلطان» گفته می شود.
و گاهی به صاحبان قدرت نیز «سلطان» گفته می شود; ولی در سوره «نساء»، «سلطان» به همان معنای دلیل و حجت است.
و از آنجا که دلیل و برهان، باعث پیروزی می شود، گاهی به آن «سلطان» گفته می شود. و در سوره «انعام» به همین معناست یعنی هیچ گونه دلیلی بر اجازه پرستش بت ها وجود ندارد و این در حقیقت مطلبی بود که هیچ بت پرستی نمی توانست آن را انکار کند; زیرا چنین دستوری باید از طریق عقل یا وحی و نبوت اعلام شود و هیچ یک از این دو وجود ندارد.
اما «سلطان» در سوره «یونس» از کلمه «دلیل»، هم پرمعناتر، و هم رساتر است; زیرا دلیل به معنای راهنما است، اما سلطان به معنای چیزی است که انسان را بر طرف مقابل مسلّط می سازد، و متناسب موارد بحث و مجادله و گفتگو، و اشاره به دلیل کوبنده است.
«سُلْطان» که به معنای تسلط است، گاهی در سلطه ظاهری و زمانی در سلطه منطقی به کار می رود. سلطه ای که مخالف را در بن بست قرار دهد، به گونه ای که هیچ راهی برای فرار نیابد!

[ویکی فقه] سلطان (علوم قرآنی). یکی از واژه ای قرآنی که در قرآن هم استعمال شده واژه سلطان است که به معنای توانایی، حجت و برهان می باشد.
واژه سلطان به معنای تسلط و غلبه، توانایی، حجت و دلیل، و حاکم جامعه استعمال می شود. این واژه ۳۷ بار در قرآن تکرار شده است. شیخ طوسی واژه سلطان را در بیشتر آیات قرآن به معنای حجت می داند. فرو نفرستادن سلطان از سوی خداوند بر آنچه مشرکان و بت پرستان می پرستند، نفی سلطان از گفته کسانی که برای خداوند فرزند قائل شده اند، بیان خشم الهی نسبت به مجادله کنندگان در آیات او بدون سلطان و تقبیح عمل آنان، مطالبه سلطان از مشرکان بر ادعای شنیدن سخن فرشتگان و فرستادن موسی علیه السّلام همراه با سلطان به سوی فرعون و پیروان وی از مواردی هستند که غالب مفسران مراد از سلطان را برهان یا حجت قطعی غیر قابل تردید و ابهام دانسته اند.برهان را از آن رو سلطان گویند که زوال ناپذیر و غالب است، یا از آن جهت که تیز و گذراست، یا برای آنکه خصم و مخالف را به گونه ای در بن بست قرار می دهد که هیچ راهی برای فرار نمی یابد، یا چون بر عقول و فهم ها سلطه می یابد. در آیه ۴۵ سوره مؤمنون سلطان به معجزه هم تفسیر شده، از آن جهت که سبب غلبه می گردد.

دانشنامه عمومی

سلطان (آرتساخ). سلطان ( ترکی آذربایجانی: Sultan ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری آرتساخ است که در استان کاشاتاق واقع شده است.
عکس سلطان (آرتساخ)عکس سلطان (آرتساخ)

سلطان (اسب). سلطان ( به انگلیسی: Sultan ) یک اسب تروبرد اصیل بریتانیایی و یک سلطان پیشگام در شش فصل متوالی در انگلیس و ایرلند بود که تا سن ۸ سالگی مسابقه می داد. [ ۱]
سلطان سپس به مزرعه گل میخ مارکیز در بورگلی بازنشسته شد. وی شش سال متوالی ( ۱۸۳۷–۱۸۳۲ ) به عنوان رهبر برجسته در انگلیس و ایرلند شناخته شد. [ ۲]
عکس سلطان (اسب)عکس سلطان (اسب)

سلطان (فیلم ۱۹۹۹). سلطان ( به انگلیسی: Sultan ) یک فیلم اکشن هندی به زبان تلوگو محصول سال ۱۹۹۹ به کارگردانی سارات با بازی نانداموری بالاکریشنا، کریشنا، کریشنام راجو، روجا، روچانا بانرجی، دیپتی بهاتناگار است. [ ۱] [ ۲] این فیلم در ۲۷ مه ۱۹۹۹ اکران شد، با انتقادات مختلف منتقدان روبرو شد، اما با استقبال خوب تماشاگران روبرو شد و به عنوان یک موفقیت در گیشه ثبت شد. [ ۳]
عکس سلطان (فیلم ۱۹۹۹)

سلطان (فیلم ۲۰۰۰). سلطان ( به هندی: Sultaan ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۰ و به کارگردانی تی. ال. وی. پراساد است. در این فیلم بازیگرانی همچون میتون چاکرابورتی، درمندرا، سووارانا متیو، ویکاس آناند، جک گائود، راضا مراد، موکش ریشی، تیکو تالسانیا ایفای نقش کرده اند.
عکس سلطان (فیلم ۲۰۰۰)

سلطان (فیلم ۲۰۰۸). سلطان ( به انگلیسی: Sultan ) یک فیلم سینمایی هندی به زبان مالایالم به کارگردانی اسریپراکاش محصول سال ۲۰۰۸، با بازی وینو موهان و وارادا جیشین در نقش های اصلی است.
• وینو موهان در نقش سیوان
• وارادا جیشین در نقش نیشیثا
• سارایو
• آرجی کریشنا در نقش سانی
• آنوپ چندران در نقش نوفال
• سرجیث راوی در نقش ویوک
• شامی تیلکان
• رشمی بوبان در نقش دکتر
• لالو الکس
جاگاتی اسریکومار
سلیم کومار
• ویجایاراگاوان
• جوجو جورج
• مستفیذور رحمان
• هریش سیوا
عکس سلطان (فیلم ۲۰۰۸)

سلطان (فیلم ۲۰۱۶). سلطان ( به انگلیسی: Sultan ) یک فیلم سینمایی هندی در ژانر فیلم ورزشی و درام به کارگردانی و نویسندگی علی عباس ظفر با بازی سلمان خان در نقش سلطان علی خان محصول سال ۲۰۱۶ که به داستان زندگی سلطان علی خان، یک کشتی گیر خیالی و قهرمان سابق کشتی جهان از هاریانا می پردازد که فعالیت موفق وی شکافی در زندگی شخصی او ایجاد کرده است. [ ۴] [ ۵] [ ۶]
سلطان علی خان ( با بازی سلمان خان ) پسر جوان و سر به هوایی است که عاشق دختری کشتی گیر در سطح حرفه ای می شود و تصمیم می گیرد برای ثابت کردن خودش به او وارد ورزش کشتی شود و تا پای گرفتن مدال المپیک برای کشورش هم پیش برود. بعد از کسب چند مدال او فردی بسیار متکبر و مغرور می شود و تمام فکر و خیال او روی کشتی و مسابقات متمرکز می شود. زمانی که سلطان به بزرگترین افتخار ورزشی و کسب مدال المپیک می رسد چیز مهمتری را از دست می دهد که باعث می شود همسرش از او جدا شود و . . .
این فیلم در تاریخ ۶ ژوئیه ۲۰۱۶ با بودجه ۱۴۵ میلیون کرور ( معادل ۲۰ میلیون دلار ) در سراسر جهان اکران شد. و فروش جهانی این فیلم به ۶۲۴ میلیون کرور ( ۸۹ میلیون دلار ) رسید، و یکی از پنج فیلم پردرآمد سال شد.
عکس سلطان (فیلم ۲۰۱۶)

سلطان (فیلم ۲۰۲۱). سلطان ( به انگلیسی: Sulthan ) یک فیلم سینمایی درام و اکشن از سینمای تامیل هند به نویسندگی و کارگردانی باکیاراج کنان محصول سال ۲۰۲۱ با بازی کارتی و راشمیکا ماندانا است. [ ۱]
• کارتی
• راشمیکا ماندانا
• ناپلئون
• لعل
• یوگی بابو
• حریش پرادی
• راماچاندرا راجو
• نواب شاه
این پروژه به طور رسمی در تاریخ ۱۳ مارس ۲۰۱۹، [ ۲] [ ۳] با حضور بازیگران و عوامل فیلم آغاز به کار کرد. [ ۴] پس از اتمام فیلمبرداری کوتاه از فیلم، منبعی ادعا کرد که سازندگان قصد داشتند فیلم را در یک برنامه زمانی و با ساخت صحنه هایی در چنای فیلمبرداری کنند. [ ۵] سازندگان برای پیوستن به برنامه دوم فیلم در تاریخ ۲۸ ژوئن ۲۰۱۹، [ ۶] [ ۷] با این حال، راشمیکا فاش کرد که فیلمبرداری فیلم به دلایل نامعلومی به اوت موکول شده است. [ ۸] کارتی فیلمبرداری فیلم را در ۷ اوت ۲۰۱۹ از سر گرفت. [ ۹] [ ۱۰] [ ۱۱] تهیه کننده فاش کرد که این فیلم براساس یک فیلم بیوگرافی نیست بلکه یک فیلم درام روستایی است. [ ۱۲]
به دلیل دنیاگیری کووید - ۱۹ در هند، آخرین فیلمبرداری فیلم همراه با کارهای پس از تولید متوقف شد. [ ۱۳] با وضع دستورالعمل های دولت ایالتی، دستورالعمل های وضع شده برای از سرگیری فیلمبرداری فیلم، [ ۱۴] سازندگان مرحله نهایی فیلمبرداری را در ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۰ در Chennai آغاز کردند. [ ۱۵] تصویربرداری فیلم در ۸ اکتبر ۲۰۲۰ به پایان رسید. [ ۱۶]
در ابتدا قرار بود سلطان در ماه مه سال ۲۰۲۰ اکران شود اما به دلیل دنیاگیری کووید ۱۹ به طور نامحدود به تأخیر افتاد. [ ۱۳] [ ۱۷] با این حال، سازندگان انتشار را تا تاریخ ذکر شده تأیید نکردند. [ ۱۸] در تیزر رسمی فیلم، که در تاریخ ۱ فوریه ۲۰۲۱ رونمایی شد، [ ۱۹] سازندگان تاریخ اکران فیلم را به همراه نسخه دوبله شده آن به زبان تلوگو همزمان با ۲ آوریل ۲۰۲۱ ذکر کردند. [ ۲۰]
عکس سلطان (فیلم ۲۰۲۱)

سلطان (لیبی). سلطان یک منطقهٔ مسکونی در لیبی است که در برقه واقع شده است. [ ۱]
عکس سلطان (لیبی)

سلطان (مجموعه تلویزیونی). سلطان ( لهستانی: Król ) که با نامِ سلطانِ ورشو ( انگلیسی: The King of Warsaw ) هم شناخته می شود، یک مجموعهٔ تلویزیونی جنایی لهستانی به کارگردانی یان پ. ماتوشینسکی است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد.
میخاو ژورافسکی
آرکادیوش یاکوبیک
ماگدالنا بوچارسکا
بوریس شیتس
آندژی سورین
باربارا کوژای
آدام بوبیک
آدام فرنتسی
بارتوئومیئی توپا
کشیشتف پیه چینسکی
یانوش گایوس
آنا نخربتسکا
یاتسک براچیاک
پیوتر ژورافسکی
مارتا اویژینسکا
• ماوگوژاتا هایفسکا - کشیشتوفیک
شیمون کوشمیدر
• الکساندرا پیسولا
عکس سلطان (مجموعه تلویزیونی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سُلطان
بزرگ ترین منصب حکومتی ایران. این واژه را نخستین بار محمود غزنوی، از حاکمان مسلمان اوایل قرن ۵ هجری، در معنای اقتدار سیاسی به کار برد. در دوران غزنوی، سلطان در صدر تشکیلات اداری و سازمانی دربار قرار داشت. در تشکیلات اداری سلجوقیان، کلیه نهادهای سیاسی و نظامی کشور زیر نظر سلطان اداره می شد. در آغاز این دوره، مقام سلطان از جانب خلفا تأیید می شد تا به نیابت وی، حکمران سلجوقی در منطقۀ تحت نفوذ خود به قدرت خویش تداوم بخشید. در عصر خوارزمشاهیان، نیز سلطان در رأس امور کشوری و لشکری بود و ریاست عالیه قوای نظامی را برعهده داشت. وی در دوره تیموریان فرمانده کل قوا بود و امور اداری و لشکری، تحت نظارت نهایی او در دو گروه مستقل اما مرتبط تشکل می یافت. در دوره های صفویه، افشاریه و زندیه سلطان، لقبی بود که در سلسله مراتب القاب پس از مرتبۀ «بیگی» قرار می گرفت و این لقب معمولاً به صورت جزئی از نام شخص در می آمد. اما در دورۀ قاجار واژه سلطان، مخصوص شاه بود که در صدر القاب او، در مکاتبات نوشته می شد. همچنین سلطان، لقب عمومی پادشاهان عثمانی بود. در زمان صفویه که کدورت سیاسی و مذهبی شدیدی میان دو دولت پدید آمد، دولتمردان ایرانی و به تبعیت از آن ها بسیاری از مردم کشور، برای توهین و تحقیر پادشاهان عثمانی، مأموران جزء و خدمتکاران زن را به لقب سلطان خطاب می کردند، چنانچه در عثمانی نیز کارمندان دون پایه و برخی فرماندهان نظامی را «پاشا» که مخفف پادشاه است می نامیدند.

جدول کلمات

شاه

مترادف ها

sovereign (اسم)
طرفدار، فرمانروا، سایس، پادشاه، سلطان، شهریار

king (اسم)
خسرو، پادشاه، شاه، سلطان، شهریار

monarch (اسم)
فرمانده، خسرو، فرمانروای مطلق، خدیو، پادشاه، سلطان، شهریار، مرد کلاه دار

sultan (اسم)
امیر، خسرو، سلطان

potentate (اسم)
پادشاه، سلطان، فرمانروای مقتدر، شخص توانا

فارسی به عربی

ملک

پیشنهاد کاربران

سارگون شارگون . .
شاه از کلمات بین النهرین است . .
ریشه سلطان مثل سالار فعل سالماق تورکی
شهر تغییر یافته شار و یار تورکی ( یارا یاریم )
سغداق تورکان دو زبانه قید شده در دیوان الغات بخش گویش های تورکی
زبان دری ( فارسی ) زبانی پیدجین است دوستان . .
چیره = سلطان حال امکان دارد شخصی در بلادی چیره شود که ما به ان شاه میگوییم امکان دارد وسیلهای باشد بردیگر ابزار های هم نوع خود چیره شود مانند شاه فنر اتومبیل خصوصا در کامیون امکان دارد وسیله ای باشد بر
...
[مشاهده متن کامل]
ناهنجاری های طبیعت چیره شودمانند زیر دریایی ها و موشکها که هم بر فضا و هم بر خلاء چیره اند مانند سایوز و شاتل و آپالو و لذا ساختمان ایستگاه بین المللی که چهارصد متر مکعب فضای سکونت انسان رادر فضا دارد این معانی در عصر حاضر به سلطان اتلاق شده و لذا اینواژه پویاو دارای حیات در حال رشد است شایددر آینده به معانی خاص دیگری بدل شود مثلا آیه فضا را اگر صدسال پیش سلطه ابزار و وسایلمناسب معنی میکردی فوراحکم ارتداد برایت صادر میکردند و لذا اکنون اگر نعوذبالله این واژهرا برای حضرتپروردگار لا یزال جلت اسمائه بکار ببری موحد نیستی چون هوخالق السلطان است نه سلطان پس این واژه هنوز پویا میباشد وشاید معانی دیگری هم رقم بخورد

سلطان در قرآن مجید چند بار آمده است مانند سلطان مبین برای دلیل و برهان بیان کننده آشکار برای معجزه امده و در آیه لا تنفذو . . . . الی بسلطان که من نام آن را ایه نفوذ به فضا یا آیه فضا نامیده ام چون میفرماید
...
[مشاهده متن کامل]
نمی توانید به فضا برید الی بسلطان مگر اینکه وسائل تسلط بر فضا را داشته باشید یا بسازید و در جای دیگری نیز میفرماید خطاب به شیطان است که میگوید تو بر بندگان مومن من هیچگونه تسلطی نخواهی یافت پس از این واژه هم برای اسباب ولوازم تسلط و هم برای معجزه و هم برای قدرت استفاده شده است واولین بار میگویند خلف ابن احمد صفاری شاهنشاه زاده ایرانی برای غلام و نوکر خلیفه محمود غزنوی بکار برده و نام هم مجعول است زیرا خلف نام نیست و آنچه معلوم است جانشین احمد صفاری این لقب را به. محمود غزنوی داده است الی ایهالحال قلم در دست دشمن و قدرتش بوده است و الی داستان شجاعت امیر صفاری حتی در اسارت و در حضور خلیفه کرنش نکرد و نقل محافل است چون هم یکتا پرستی اوو هم شجاعتش مسجل شد وقتی سان از لشکر پیروز خود میگرفت اسب او رم کرد و اورا در وسط لشکر اسماعیل سامانی نوکر کمربسته خلیفه بر زمین زد سطلی را غذا جا کردند و در جلو خیمه دارالحفاظ یا همان زندانش گذاشتند سگی آمد از آن خورد و سطل غذا در گردنش گیر کرد و فرار کرد او خنده اش گرفت هرچه اسماعیل سامانی دلیل خنده اش را پرسید به او پاسخی نداد بعد که خلیفه پرسید گفت من روزی که از سیستان بسوی بغداد لشکر کشیدم هفتصد قاطر برای تجهیزات آشپزخانه ام در نظر گرفتم گفتند هفصدقاطر کم است سیصدتای دیگر به آن افزودم بعد تقدیر الهی چنان شد که بار هزار قاطر من در گردن سگی قرار گرفت و باسرعت برد بعد برای خرد کردن چنان خاندان شجاعی نوشته اند خلفابن احمد صفاری که نوه عمرولیث صفاری باشد به غلام خلیفه گفته سلطان باید دروغ محض باشد والله اعلم

ماهان عزیز اصلا مگر عربو تازیان بیابان گرد در وسط امپراطوری پر قدرت ایران کشور جداگانه ای داشته اند این قوم عاری زفرهنگ هم جز اقلیت های گوناگون ایران که بهرام گور جهت نظام در نظم ارتش برای هر صنف و هر
...
[مشاهده متن کامل]
قوم و قبیله زبانی خاص را امر کرد و حتی پدر هنر مند من زبانی خاص داشت که اگر گاگاهی با او بتهران می رفتم وقتی بکافه فنرمندان می رفت با مرحوم استاد علی اصغر بهار و یا استاد حسین یا حقی و حتی هنر مندان اصفهانی با زبان هنری صحبت میکردند پس اعراب هم گروهی نا خلف از همین آب و خاک بودند و مانند کردو لرو بلوچ و دیلم قشقائی و بختیاری بودند ولی عاری از تمدن بودند و به همان خاطر اعراب بادیه نشین به آنها میگفتند چون مانند باد در بیابان همه بیابان گرد بودند و خود عرب بخودش بادیه نشین و به ما بلدیه نشین میگفت این اقوام ناخلف از حسن نیت ما به ما ترفند زد و بعد از اینکه ما اسلام اوردیم یعنی خودمان بر علیه امپراطوری خود انقلاب کردیم همه اجداد مارا از دم تیغ گذراند در طبرستان خالدابن ولید صدو بیستکیلومتر انسان به طناببست و گردن زد و زنان و دختران را بکنیزی برد

سلطان: از ریشه ی سلط ( پادشاه کردن یا شدن ) ، سلطه ( چیرگی ) .
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
اَخشید axshid ( سغدی )
اخشاون axshAvan ( سغدی )
گاهدار gAhdAr ( مانوی )
شاه shAh، پادشاه pAdshA�h
خدیش xodish، ( دری )
خدیور xedivar ( دری )
شهریار ( دری )
سلطان به معنی دلیل و برهانی است که مایه سلطه انسان بر طرف مقابل می شود . ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 138 )
معنی اصلی سلطان، تسلط است؛ وقتی محمود غزنوی خلف ابن احمد صفاری را اسیر کرد، خلف، محمود را سلطان خطاب کرد و این لقب را محمود پسندید و خلف بن احمد را بخشید و از آن پس خود را سلطان نامید و به پیروی او دیگر شاهان هم خود را سلطان نامیدند
واژه سلطان
معادل ابجد 150
تعداد حروف 5
تلفظ soltān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: سَلاطین]
مختصات ( سُ ) [ ع . ]
آواشناسی soltAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
تمامی معانی اصل و وصحیح ذکر شده، درزمان های قدیم برخی عروسهای ترک زبان برای احترام گذاشتن به خواهر شوهراورابا زبان ترکی سلطانوخطاب می کردندوپیش دیگران سلطانوم میگفتند.
در تمام تاریخ تورکها این واژه را بکار برده اند در ایران برای اولین بار محمود غزنوی از آن استفاده کرده و شما میگویید ریشه ی عربی داره؟!!!پس چطور عربها هرگز از آن استفاده نمیکنن؟ حتی فارسها هم از سلطان استفاده نمیکنن
نگارش درست کلمه سول آتان هست که ریشه ی تورکی داره و به مرور تغییر ریخت داده
صاحب سریر. [ ح ِ س َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) پادشاه. خداوند تخت :
گروهیش خوانند صاحب سریر
ولایت ستان بلکه آفاق گیر.
نظامی.
سریری ( ؟ ) ز گفتار صاحب سریر
بدان داستان گشت فرمان پذیر.
نظامی.
شهریار
سلطان :یعنی کمی صبور ، آرام ، بی حوصله ، این اسم اسم های دیگری را به دنبال دارد مثلا و. . سلطان مراد، سلطانعلی ، سکینه ، . . .
سُلطان
این واژه می تواند ریشه ی ایرانی - تورانی - اَرَبی داشته باشد بدین سورت که نماد خدا در چشم پیشینیان خورشید بود و در زبان های اروپایی از جمله لاتینی هنوز به خورشید sol می گویند که این واژه به چهر سون در پارسی کهن که اکنون از آن تنها سو مانده مانند : سوسو ، سوی چراغ ، کورسو . و بخش دوم واژه طان / تان که همان تَن یا کَس یا شخص است .
...
[مشاهده متن کامل]

روی هم رفته : سلطان یا سول تان یا سُل تَن = خورتَن ، تاب تَن ، شید کَس .
کَسی که نماد و نماینده ی خدا در گیتی یا جهان مادّی است.

در لغت مرشد در اصطلاح:حالاتی که بر طبق مشیت الهی در دل عاشق وارد شود
امیر، پادشاه، خدیو، خلیفه، شاه، شهریار، فرمان روا، ملک، سلطه، فرمان روایی، قدرت، سروان، صاحب منصب، بزرگ، سرور، سرکرده، رئیس
زلاتان ( زول آتان ) =زول از فعل زول لاماق ( پرتاب کردن به حالت شدید ) ، داش آتان، ، جاناتان ( جان آتان ) = سربازانی که برای مردن در را کشور و مردمشان جان آتاردیلار ( سامورایی های ژاپنی کشته شدن در راه
...
[مشاهده متن کامل]
حق را از جان آتانهای تورکی یاد گرفته اند ) ، سول آتان ( سلطان، سلاطین، بر وزن فیلسطین ( فیلیس آتان ) ، شی آتان ( شیطان، شیاطین )

سلطان در مذهب تشیع نام مونث است ولی در اهل سنت نام مذکر می باشد
پادشاه و کسیکه سلطنترمیکند و بررمنطقه تسلط کامل دارد و از امیر یک کشور بالاتر است و لذا شاه مستعمره را به هیچ وجه نمی توان گفت سلطان مثل کشورهای عربی سلطان و پادشاه نیستند بلکه دست نشانده آنها را می نامند و نام امیر میتوان بر آنها نهاد مثلا در قرن حاضر آمریکا سلطان جهان است
سلطان= شخصی که بر سرزمین وکشوری تسلط یافته وبر مردمش حکومت میکند سلطان وسیله تسلط هم هست که در مسلط اوردم
این واژه تبارانه پارسى ست یعنى خودش پارسى نیست اما سرچشمه اش پارسى ست. واژه ى شاریتا/شاریتاه Sharita/Sharitah در پهلوى : پادشاه ، شاه ، سلطان ، فرمانروا ، تازیان ( اَرَبان ) این واژه را برداشته و معرب ساخته اند ( ش - س ، ر - ل ، ت - ط ) و به صورت سلیط/سلیطة
...
[مشاهده متن کامل]

درآمده سپس آن را بر وزن فعیل تصور کرده ریشه سه حرفى س. ل. ط را از آن بیرون کشیده اند و ساخته اند: سَلَطَ ، یسلط ، تسلط ، مسلط ، تسلیط ، سلطان ، سلطنت و . . . !!!! همتایان دیگر این واژه در پارسى اینهاست: پادشاه Padshah ، شاه Shah ، شاهنشاه Shahanshah ، کِى Key ( شاه )
، مَلکا/مَلکى/مَلکوتا Malka/Malki/Malkuta ( پهلوى: پادشاه ، واژه مَلِک و ملکوت در تازى از همین واژه هست ) ، بَگان Bagan ( پهلوى: خدایگان ، شاهنشاه ) ، شهریار Shahryar ، کامهنجام Kamhanjam ( پهلوى: فرمانروا ، پادشاه ) ، تاگورTagvar ( پهلوى: تاجور ، پادشاه، صاحب تاج
و تخت ) ، خدیو Xadiv ( پهلوى: فرمانروا ، پادشاه ، شهریار )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس