سعید

/sa~id/

مترادف سعید: خوش اقبال، خوشبخت، سعادتمند، نیک اختر، نیکبخت، همایون ، مبارک، میمون، فرخنده، خجسته

متضاد سعید: بداقبال، شقی

معنی انگلیسی:
happy, prosperous, lucky, auspicious, masculine proper name, blessed, fortunate, glad, holiday, joyous, red-letter

فرهنگ اسم ها

اسم: سعید (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: saeid) (فارسی: سعيد) (انگلیسی: saeid)
معنی: مبارک، سعادتمند، نیک بخت، خوشبخت، فرخنده، همایون، خجسته، ( اَعلام ) ) سعید ابن زید: [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام ( ص )، پسر عمو، شوهر خواهر و برادر زن عمر خطاب، از نخستین مسلمانان و از مهاجران، ) سعید ابن عاص: [قرن اول هجری] امیر و فاتح عرب از بنی امیه، والی کوفه و والی مدینه، ) سعید ابن عثمان: [قرن اول هجری] سردار عرب فرزند عثمان خلیفه، والی خراسان و فاتح ماوراءالنهر که در مدینه به دست اسیران بخارایی کشته شد
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

سعید. [ س َ ] ( ع ص )نیک بخت. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ).ج ، سعداء. باسعادت و نیک بخت. ضد شقی. ( ناظم الاطباء ). خجسته. فرخنده. خجسته. همایون. مسعود :
عید او باد سعید و روز او باد چو عید
دور باد از تن و از جانش شیطان رجیم.
فرخی.
عاش سعیدا و مات حمیدا. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 333 ).
از چه سعید اوفتاد و از چه شقی شد
زاهد محرابی و کشیش کنشتی.
ناصرخسرو.
در طارمی که هست سه وقت اندر او دو عید
با طالع سعید و به برهان نو نشست.
خاقانی.
بود گبری در زمان بایزید
گفت او را یک مسلمان عتید.
( مثنوی ).
گر بدانی که شقیئی یا سعید
آن بود بهتر ز هر فکر عتید.
( مثنوی ).
شادم بتو مرحبا و اهلا
ای بخت سعید مقبل من.
سعدی.
بروز همایون و سال سعید.
سعدی.
|| ( اِ ) جوی. ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

سعید. [ س ُ ع َ ]( ع اِ ) چهاریک خشت خام. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

سعید. [ س َ ] ( اِخ ) نام یک عده از طوایف ایل بختیاری است که در آبادی های اطراف دهستانهای سوسن و ایذه سکونت دارند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ). یکی از طوایف هفت لنگ بختیاری که در مال امیرسوسن سکنی دارند. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 74 ).

سعید. [ س َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم البرتی نصرانی کاتب. مکنی به ابوالحسن به عربی شعر می گفته و دیوان او صد ورقه است. ( از ابن الندیم ).

سعید. [ س َ ] ( اِخ ) ابن ابی الحسن بن عیسی المسیح که در زمان الناصرلدین اﷲ خلیفه عباسی میزیست. رجوع به ابن مسیح ابونصر شود.

سعید. [ س َ ] ( اِخ ) ابن ابی عروبة. رجوع به ابن ابی عروبة و ابوالنضر شود.

سعید. [ س َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن محمد المیدانی النیشابوری فرزند احمدبن محمد میدانی مؤلف السامی فی الاسامی. او راست : 1- الاسماء فی الاسماء که به اسلوب کتاب السامی فی الاسامی پدر خود نوشته است. 2- غریب اللغة. 3- نحوالفقها. وی بسال 539 هَ.ق. درگذشته است. ( ریحانة الادب ج 4 ص 115 ).

سعید. [ س َ ] ( اِخ ) ابن اسماعیل حیری مکنی به ابوعثمان. رجوع به ابوعثمان حیری شود.

سعید. [س َ ] ( اِخ ) ابن البطریق. رجوع به ابن بطریق... شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

وتعس ( شیخ ) نخستین از امرای بنی وتعس ( مراکش )(۸۷۵ ه.ق.۱۴۷٠م.- ۹٠۶ ه.ق.۱۵٠٠م. )
سعاتمند، خوشبخت، نیک بخت، سعدائ جمع
( صفت ) سعادتمند نیکبخت مقابل شقی جمع : سعدائ .
کرمانی متخلص به محرابی . وی بشش پشت به شیخ برهان الدین معروف بشیخ زاده پسر شیخ العالم میرسد و او از نیم. دوم ماه هشتم اول ماه نهم میزیسته است اوراست : کتاب مزارات کرمان که در سال ۹۲۵ بپایان رسانده است .

فرهنگ معین

(سَ ) [ ع . ] (ص . ) سعادتمند، خوشبخت .

فرهنگ عمید

سعادتمند، خوشبخت، نیک بخت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سَعِیدٌ: نیک بخت
معنی سَنُیَسِّرُهُ: به زودی اورا آماده خواهیم کرد ( ازکلمه تیسیر به معنای تهیه کردن و آماده نمودن است و منظور در عبارت "فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَیٰ " این است که توفیق اعمال صالحه را به او بدهد ، و انجام اینگونه اعمال را برایش آسان سازد ، به طوری که هیچ گونه دشواری در ...
ریشه کلمه:
سعد (۲ بار)

سعد سعادت به معنی نیکبختی است چنانکه شقوة و شقاوت به معنی بدبختی است راغب گفته: سعد و سعادت آن است را در رسیدن بخیر یاری کند. ضدّ آن شقاوت است . این کلمه فقط دو بار در کلام اللّه آمده است.

جدول کلمات

خوشبخت

مترادف ها

happy (صفت)
راضی، فرخنده، خوشحال، مبارک، خجسته، فرخ، سعید، خوشبخت، سعادتمند، خوش، مسرور، شاد، خرسند، محظوظ، خوش وقت، خندان، سفیدبخت، بانوا

auspicious (صفت)
مساعد، خوشایند، فرخنده، مبارک، خجسته، فرخ، سعید، بختیار

blessed (صفت)
مبارک، سعید، متبارک، خوشبخت

blest (صفت)
مبارک، سعید، متبارک، خوشبخت

jovial (صفت)
سعید، عیاش، سبک روح، طرب انگیز

beatific (صفت)
سعید، سعادت امیز

فارسی به عربی

بشوش , سعید , مبشر بالخیر

پیشنهاد کاربران

سعید: انسان صاحب کیاست را گویند که با مبلغ و زحمت کم، تجارت بزرگ می کند و سود بزرگی کسب می نماید. یَوْمَ یَأْتِ لَا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ، مثال باخدمت به مادر
...
[مشاهده متن کامل]
پیر و تنها یا اکرام یتیمی با خدا تجارت بزرگی کرده و سود بزرگی کسب می کند. سعادت یعنی دوری از شقاوت و خریدن بهشت و آرامش دنیوی و اخروی و معامله با پروردگار با نافرمانی نکردن از اوامر الهی.

سعید ها کلا دو دسته هستند
دسته اول سعید هستند
دسته دوم دوست داشتن سعید باشن اما نشدن
سَ= کنون، هال
سئید= سعید= روز ئید، ئید شاری
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده :
#مسعودلشکر نجم آبادی - امیرمسعودمسعودی
...
[مشاهده متن کامل]

#آسانیک گری
#چیلو
#chilloo
#asaniqism
#امیرمسعودمسعودی
# آسانیکا
#asaniq
#Taksoo
#نازنین - علیپور
#مهدی - اباسلط
#فرشید - سرباز - وتن - رشید
#نهال - بهداد - فر
#محمد - رویایی
#ضیا - همایون
#نادر - رهسپار
#اردشیر - سمسار
#اوج - اندیشان - آزاد
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

یعنی عشق باران
زندگیم
یعنی کسی ک فقط برا بارانه و بس. . .
خیلی دوست دارم سعید
خوشبخت
سعادتمند
و از همه مهمتر اسم پسر خودم
خوشبختی سعادتمند، مهربان دلسوز
سعید یعنی عشقم ، نفسم، احساسم، اعماقم، وجودم، دنیام، زندگیم، قلبم، داداشم،
آرامش عمیق ، آرامش مطلق، رفیقم، همدرد
زیبایی درونش زیبایی بیرون رو میخره
سعید از ماده سعادت گرفته شده است سعادت به معنی فراهم بودن اسباب نعمت است. و سعید به کسی گفته می شود که تمام اسباب نعمت برای او فراهم باشد .
به معنای خوشبختی مطلق است.
سعید یعنی خوشبخت وقتی با کژال بیاد .
یعنی خوشبو نیک
سعید یعنی تمام خوبیها سعید یعنی عشق یعنی وجود یعنی همه دنیا
سعید یعنی اخرین مدار محبت. سعید یعنی عشق. سعید یعنی بی ریا پاک. سعید یعنی مثل من بی کس. بی پناه.
سعید یعنی خوشبختی
خوشبختی هم یعنی اینکه سعید عشقت باشه
خوشبختی سعادتمند صادق مهربان
مهربان و دلسوز
طایفه لرزنی سعید ایل بختیاروند ( بهداروند )
راضی، خشنود، خوشبخت
سعید یعنی امید به زندگی
عشق ورزیدن
خوشبختی یعنی عشقت سعید باشه
سعید به معنی خوشبختی. زندگی. خوش بختم که عشقی به نام سعید دارم
نیکبخت
عشق من
نفس من
عمر من
سعید یعنی سعادت یعنی پاکی یعنی بخشیدن محبت کردن باغیرت بودن ودر یک جمله مرد بودن خوشحالم از اینکه عشقی بانام سعید دارم سعید تمام وکامل بودن وتکه گاه امن
خوشبخت. مبارک. خوش یمن
خوشبخت، فرخنده خجسته
خوش اقبال، خوشبخت، سعادتمند، نیکبخت، همایون
سعید یعنی خوشبخت ! و مسکن من : )
خوش اخلاق خوشبخت_سعادتمند
سعید یعنی مبارک سعید یعنی بهترین اتفاق زندگی من
خوش اقبال
خوش بخت
مرد زندگی
نیکبخت، خوشبخت
اسمی زیبا که معنی ان
خوش اقبال
خوش بخت
نیک بخت
خوش اقبال
خوشبخت

سعید . خوشبخت .
آرامش مطلق
خوشبختی و آرامش
خوشبخت، خوشبختی، به معنای نیک نامی و نیک بختی😄
پادشاه خوشبختی
my heart king
شاه قلب من
از اسامی نیک زمان پیامبر و واقعه روز عاشورا
سعیدیان عبدالله حنیفی
و
سعیدبن حرص یا حاضر
از درخشانترین افراد هستند
که بنده به اسمم افتخار میکنم
درود بر پدرومادرم که اسم نیکو برمن نهادند
خوش بخت، خوش اقبال
خوشبخت - موفق -
آرامش. . . . . . خوشبختی
خوشبخت نیکو
خوشبخت
نیک بخت، پربرکت
خوشبختی,  ارامش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٥)

بپرس