[ویکی فقه] وقوع سریه زید بن حارثه به حسمی، در ماه جمادی الآخر سال ششم هجری، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) زید بن حارثه را به همراه پانصد نفر، برای سرکوبی و دستگیری غارتگران اعزام فرمود و دحیه ی کلبی که از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود، به همراه او فرستادند. و سرانجام پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به امام علی (علیه السّلام) دستور دادند اسیران و اموال را از زید بن حارثه باز پس گیرند. که یاران زید بن حارثه هم آنچه را که گرفته بودند، بازگرداندند.
سریه در اصطلاح به سپاهی گفته می شود که به دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام می شدند، بدون آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) همراه آنان باشد.
حمله به دحیه ی کلبی
هنگامی که دِحیه ی کَلبِی (دحیة بن خلیفة الکلبی، از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) می باشد. وی در جنگ احد و رویدادهای دیگر پس از آن به همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بوده است. پیامبر در سال ششم او را به عنوان نماینده خویش به نزد قیصر روم اعزام فرمود.) به نزد قیصر روم رفته و از نزد او باز می گشت، به همراه او اموال و چند جامه اهدایی قیصر بود، در منطقه ی «حسمی» گروهی از مردم «قبیله جذام»، با او برخورد کرده و راه را بر او بستند و اموال او را به غارت بردند. او در حالی به مدینه رسید که تنها جامه های پوسیده و پاره اش همراهش بود. کسانی که به دحیه حمله نمودند، "هنید بن عارض" و پسرش "عارض بن هنید" و گروه دیگری از مردم قبیله ی جُذام بودند.
دحیه در نزد پیامبر
دحیه مستقیماً به خانه ی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمده و در زد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمودند: کیستی؟ و دحیه خود را معرفی کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به او اجازه ی ورود داده و فرمودند: وارد شو. دحیه به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) از اخبار سفر و جریان ملاقات دحیه با "هرقل" از او سؤال نمودند. پس از آن دحیه به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) گزارش داد: هنگامی که به حِسْمَی (نام منطقه ای در شام است که از آن مکان تا وادی القری به فاصله ی دو شب راه است.) رسیدم، گروهی از قبیله جذام به من حمله کرده و اموالم را غارت کردند. آنان تمامی اموال مرا بردند به گونه ای که با همین پیراهن پوسیده به مدینه آمدم! پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پس از این سخن، خون "هَنِید" و پسرش را حلال اعلام کرده و گروهی را به سرپرستی "زید بن حارثه" به منظور سرکوبی هَنِید و پسرش روانه فرمودند.
حمایت قبیله رفاعه از مسلمانان
...
سریه در اصطلاح به سپاهی گفته می شود که به دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام می شدند، بدون آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) همراه آنان باشد.
حمله به دحیه ی کلبی
هنگامی که دِحیه ی کَلبِی (دحیة بن خلیفة الکلبی، از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) می باشد. وی در جنگ احد و رویدادهای دیگر پس از آن به همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بوده است. پیامبر در سال ششم او را به عنوان نماینده خویش به نزد قیصر روم اعزام فرمود.) به نزد قیصر روم رفته و از نزد او باز می گشت، به همراه او اموال و چند جامه اهدایی قیصر بود، در منطقه ی «حسمی» گروهی از مردم «قبیله جذام»، با او برخورد کرده و راه را بر او بستند و اموال او را به غارت بردند. او در حالی به مدینه رسید که تنها جامه های پوسیده و پاره اش همراهش بود. کسانی که به دحیه حمله نمودند، "هنید بن عارض" و پسرش "عارض بن هنید" و گروه دیگری از مردم قبیله ی جُذام بودند.
دحیه در نزد پیامبر
دحیه مستقیماً به خانه ی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمده و در زد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمودند: کیستی؟ و دحیه خود را معرفی کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به او اجازه ی ورود داده و فرمودند: وارد شو. دحیه به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) از اخبار سفر و جریان ملاقات دحیه با "هرقل" از او سؤال نمودند. پس از آن دحیه به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) گزارش داد: هنگامی که به حِسْمَی (نام منطقه ای در شام است که از آن مکان تا وادی القری به فاصله ی دو شب راه است.) رسیدم، گروهی از قبیله جذام به من حمله کرده و اموالم را غارت کردند. آنان تمامی اموال مرا بردند به گونه ای که با همین پیراهن پوسیده به مدینه آمدم! پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پس از این سخن، خون "هَنِید" و پسرش را حلال اعلام کرده و گروهی را به سرپرستی "زید بن حارثه" به منظور سرکوبی هَنِید و پسرش روانه فرمودند.
حمایت قبیله رفاعه از مسلمانان
...
wikifeqh: سریه_زید_بن_حارثه_به_حسمی