سختی

/saxti/

مترادف سختی: آزار، اشکال، بلا، تعب، تعسر، تندی، تنگی، ثقل، خشونت، دشواری، رنج، زجر، زحمت، سختی، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاری، محکمی، محنت، مرارت، مشقت، مصیبت ، فقر، تنگ دستی

متضاد سختی: آسانی، سستی

معنی انگلیسی:
austerity, crisis, difficulty, discomfort, hardness, harshness, rigidity, rigidness, ruggedness, severeness, severity, solidity, starkness, stiffness, strictness, tenacity, toughness, trial, pinch, steel, strength, strenuousness, vigor, vigour, hardship

لغت نامه دهخدا

سختی. [ س َ ] ( حامص ) مقابل سستی. ( آنندراج ) :
زمین زراغن بسختی چو سنگ
نه آرامگاه و نه آب و گیا.
بهرامی.
در نرمی و سختی نصیحت باز نگیرم از او در هیچ جای. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 316 ).
همچو سنگ است تیرش از سختی
دم او همچو دم فلماخن.
نجیبی.
گروگان خوهی سرخ و مرغول رومه
بسختی چو خاره به تیزی چو خاده.
سوزنی.
|| طاقت. توان : اول کسی که خر را بر مادیان جهانید تا استر زاد او [ فریدون ] بود و گفت بچه این هر دو مرکب باشد از سختی خر و سبکی اسب. ( فارسنامه ابن البلخی ص 37 ). || ضعف. ناتوانی :
تا شود جسم فربهی لاغر
لاغری مرده باشد از سختی.
سعدی.
|| بلا. مصیبت :
نبینی که سختی بغایت رسید
مشقت به حد نهایت رسید.
سعدی.
|| مشقت.( ربنجنی ). رنج. محنت. دشواری. درد و رنج. صعوبت :
بلرزید برزین ز سختی سوار
یکی تیر دیگر بزد نامدار.
فردوسی.
کشیدی سپه رابمازندران
نگر تا چه سختی رسید اندر آن.
فردوسی.
کنون جای سختی و جای بلاست
نشستنگه تیزچنگ اژدهاست.
فردوسی.
ز جستن مرارنج و سختی است بهر
انوشه کسی کو بمیرد بزهر.
فردوسی.
از تو همه دردسر و از تو همه سختی
از تو همه رنج دل و از تو همه تیمار.
فرخی.
یک هفته زمان باید لا، بلکه دو سه هفته
تا دور توان کردن زو سختی و دشواری.
منوچهری.
گاه آن است که از محنت و سختی برهند
جای آن است که امروز کنم من طوبی.
منوچهری.
مبارکا خدایی که احکام او در سختی و نرمی تهمت پذیر نیست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309 ). و حال آنکه هر بلایی دفع شده بود و هر سختی جلاء وطن کرده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312 ).
پیر شُدَت بر غم و سختی و رنج
بر طمع راحت شخص جوان.
ناصرخسرو ( دیوان چ کتابخانه تهران ص 317 ).
بترس سخت ز سختی چو کار آسان شد
که چرخ زود کند سخت کار آسان را.
ناصرخسرو.
مهاجرین و انصار که متابع پیغمبر بودند در حال گرسنگی و سختی و دشواری خلاصی یافتند. ( قصص الانبیاء ).
آن بمن میرسد ز سختی و رنج
که به جان مرگ را خریدارم.
خاقانی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - محکمی استواری سفتی مقابل سستی نرمی . ۲ - دشواری اشکال مقابل آسانی سهولت . ۳ - درشتی صلابت. ۴ - بخل خست . ۵ - سنگدلی بیرحمی . ۶ - زحمت شفقت . ۷ - محنت رنج . ۸ - فقر تهیدستی . ۹ - آسیب بلا آفت . یا سختی دیوار دهر . ۱ - حوادث روزگار . ۲ - آفتاب .
سختو

فرهنگ معین

(سَ )(حامص . )۱ - پایداری . ۲ - مشکل ، دشواری . ۳ - بخل . ۴ - بی رحمی . ۵ - زحمت . ۶ - گرفتاری ،رنج . ۷ - تهیدستی .۸ - آسیب ، بلا.

فرهنگ عمید

۱. رنج، زحمت.
۲. محکمی.
۳. دشواری.
۴. [قدیمی، مجاز] فقر، تنگ دستی.
۵. وجود نمک های قلیایی خاکی در آب.
* سختی کشیدن: (مصدر لازم )
۱. رنج بردن، زحمت کشیدن.
۲. تحمل فقر و تنگ دستی کردن.

فرهنگستان زبان و ادب

{hardness} [علوم و فنّاوری غذا] خاصیت مادۀ غذایی ای که بافت آن محکم و سفت است

واژه نامه بختیاریکا

شاخ؛ تَنگی

دانشنامه عمومی

با سفتی اشتباه نشود.
سختی ( به انگلیسی: Hardness ) به عنوان قابلیت ماده به مقاومت در برابر تغییر شکل دائم یا نفوذ یک نفوذکننده ( به انگلیسی: indenter ) به سطح آن تعریف می شود. [ ۱] سختی، میزان مقاومت سطح ماده در برابر تغییر شکل دائم یا پلاستیک ( غیر الاستیک ) است. [ ۲] [ ۳] از آنجایی که در هنگام تست میزان سختی ماده، نفوذکننده به سطح فشار داده می شود، سختی را می توان به عنوان میزان مقاومت ماده در برابر نیروی فشاری نیز تعریف کرد. [ ۱] هر چه سختی یک ماده بیشتر باشد دیرتر خراش برمی دارد. الماس از سخت ترین مواد طبیعی شناخته شده می باشد. [ ۴]
نباید سختی ( Hardness ) ، سفتی ( Stiffness ) و استحکام ( Strength ) با یکدیگر اشتباه گرفته شده و به جای یکدیگر استفاده گردند. [ ۲] شناخت اختلاف و تفکیک این سه مفهوم از هم، از اصول بنیادین مهندسی مکانیک است. سفتی معیاری برای تعیین تمایل یک ماده به برگشت به شکل اول پس از تغییر شکل توسط یک نیرو می باشد. [ ۲] استحکام تعیین می کند که یک ماده چقدر می تواند تنش را قبل از تغییر شکل دائم یا شکست تحمل کند. [ ۲]
معیارها و آزمون های مختلفی برای سختی مواد وجود دارد اما تمام آن ها از مقاومت ماده در برابر یک فرورونده یا خراشنده با اعمال نیروی مشخص بر ابزاری با شعاع یا قطر مشخص سختی ماده را ارزیابی می کنند. سختی میزان مقاومت یک جسم در برابر یک جسم نوک تیز ( خراشیدگی ) است. [ ۵]
پارامترهای مختلف از جمله دما، نرخ کرنش، اندازه دانه، جهت های بلوری ( در تک بلورها ) ، ترکیبات آلیاژی و غیره بر سختی مواد تاثیرگذارند. [ ۶]
این قابلیت را می توان در مواد با عملیات های حرارتی یا روش های مختلف تغییر داد. برای مثال کاهش اندازه دانه ها در مواد، باعث افزایش سختی آن ها می شود. [ ۷] افزودن کربن به آهن نیز ( فولاد ) سختی آلیاژ را افزایش می دهد. [ ۸]
سختی، از ویژگی های اصلی و ذاتی یک ماده نیست. برای این واژه می توان بیشتر از یک معنی تعریف کرد؛ می توان آن را مقاومت ماده در برابر سایش یا مقاومت در مقابل تغییر شکل موم سان ( تغییر شکل دائمی یا پلاستیک ) دانست. روش های گوناگون آزمون های سنجش سختی بر اندازه گیری یکی از این دو ویژگی ماده استوار است. این آزمون ها ممکن است استاتیک ( ایستا ) یا دینامیک ( پویا ) باشند. در آزمون های استاتیک که متداول تر هستند، یک حفره با استفاده از نیرویی معین در قطعه ایجاد کرده و ابعادش را اندازه گیری می کنند. در آزمون های دینامیک، پرتابه ای آزادانه رها شده و به سطح ماده برخورد می کند، بخشی از انرژی پرتابه صرف تغییر شکل ماده شده و باقیمانده آن موجب برگشتن وزنه از سطح می شود و با اندازه گیری این انرژی سختی جسم را می سنجند.
عکس سختیعکس سختیعکس سختی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سختی (hardness)
مقاومت مواد در برابر ایجاد فرورفتگی ناشی از خراشیدگی، سایش، فرسودگی، و سوراخ شدگی. با فرآیندهای عملیات حرارتی می توان سختی فلزات را افزایش داد. فریدریش موس۱، کانی شناس آلمانی ـ اتریشی قرن ۱۹، براساس سختی کانی های معیّن، از تالک نرم با سختی موس تا الماس بسیار سخت با سختی ۱۰، مقیاسی برای اندازه گیری سختی ابداع کرد که با نام خود او نامیده شد. سختی را غالباً با آزمون سختی برینلاندازه گیری می کنند. نیز ← آب_سخت

جدول کلمات

حرج, عذاب, وبال

مترادف ها

resistance (اسم)
ایستادگی، سختی، مخالفت، استحکام، پایداری، مقاومت، معارضه، عایق مقاومت

hardship (اسم)
ذلت، سختی، مشقت، محنت

privation (اسم)
فقدان، سختی، محرومیت، محروم سازی، تعلیق مقام

rigor (اسم)
تندی، سختی، خشونت، سخت گیری، ظلم، دقت زیاد

intensity (اسم)
قوت، شدت، سختی، سیری، کثرت، نیرومندی

calamity (اسم)
سانحه، سختی، فلاکت، بدبختی، مصیبت، بلاء، فاجعه، بیچارگی

distress (اسم)
درد، سختی، پریشانی، غم، محنت، اندوه، تنگدستی، سار

severity (اسم)
دقت، شدت، سختی، خشکی، خشونت، سخت گیری، عنف

violence (اسم)
تندی، شدت، سختی، ستیز، بی حرمتی، جبر، خشونت، چیرگی، فشار، ستم، زور، بیدادگری، اشتلم

tenacity (اسم)
چسبندگی، سختی، سفتی، سر سختی، اصرار

adversity (اسم)
سختی، فلاکت، بدبختی، مشقت، ادبار و مصیبت، روز بد

hardness (اسم)
شدت، سختی، اشکال، سفتی، دشواری

difficulty (اسم)
سختی، مشقت، محظور، اشکال، عقده، مشکل، مضیقه، دشواری، زحمت، گرفتگیری، مخمصه

trouble (اسم)
سختی، ازار، قید، زحمت، مزاحمت، خارش

discomfort (اسم)
سختی، رنج، ناراحتی، زحمت

rigidity (اسم)
سختی، سخت گیری، استحکام، سفتی، عدم تراضی

inclemency (اسم)
شدت، سختی، بی رحمی، بی اعتدالی، فقدان ملایمت، سنگدلی

solidity (اسم)
دوام، سختی، استحکام، استواری، ضخامت، سفتی، محکمی، جمود

intension (اسم)
شدت، سختی، سیری، کثرت، نیرومندی

obstruction (اسم)
جلوگیری، سختی، انسداد، سده، گرفتگی

complication (اسم)
سختی، پیچیدگی، بغرنجی

problem (اسم)
سختی، چیستان، مشکل، موضوع، مسئله

cumber (اسم)
سختی، چیز وحشتناک

implacability (اسم)
سختی، نرم نشدنی، ارام نشدنی، تسکین ناپذیری، کینه توزی

inexorability (اسم)
سختی، سنگدلی

inflexibility (اسم)
سختی، کج نشدگی، انحناء ناپذیری

rigorism (اسم)
سختی

فارسی به عربی

اصرار , تاکید , تقشف , صعوبة , صوان , عنف , قسوة , کثافة , ماء آسن , مدة , وسام

پیشنهاد کاربران

" سختی ":سفارش. پیام.
سختی و سفارش.
مشکلات زندگی ناباوری مردم وافراد درمورد خودمان سختی یعنی دردبکشی کسی واسش مهم نیست حتی مرده وزنده هم فرقی نداره واسه کسی بار کول رنج وبدبختی
حرج, عذاب, وبال
مرار
شقا
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Difficulty
معیاری است که نشان می دهد اعتبارسنجی یک بلوک جدید در یک بلاکچین چقدر سخت است.
مشقت
رنج و بیهودگی
سختی ( Difficulty ) :[ اصطلاح ارز دیجیتال] استخراج یک ارز دیجیتال میزان کار لازم جهت تایید یک بلاک برای اتصال آن به بلاک چین است. میزان سختی استخراج با توان پردازشی ماینرهای یک شبکه ماینرهای ارز دیجیتال رابطه مستقیم دارد.
Vekhamat =وخامت
سختی ( Hardness ) :[صنعت قند]مواد حل شده در یک محلول ( آب ) مانند نمکهای کلسیم و منیزیم.
سختی ( Hardness ) : [ اصطلاح آب و فاضلاب ] بطور کلی سختی را بر دو نوع سختی موقت و سختی کل تعریف می کنند. سختی کل مربوط به کل املاح کاتیون های دو ظرفیتی است. در حالیکه سختی موقت مربوط به کربنات و بیکربنات های کلسیم و منیزیم است چون در مجاورت حرارت ایجاد رسوب می کنند به سختی موقت نامیده می شوند.
تنگی
دشواری
صعوبت
زمختی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس