سجاده

/sajjAde/

مترادف سجاده: جانماز، مصلی

برابر پارسی: جانماز

معنی انگلیسی:
prayer-carpet

لغت نامه دهخدا

( سجادة ) سجادة.[ س َج ْ جا دَ ] ( اِخ ) از کسانی است که در قرن سوم هجری میزیست و به مخلوق بودن قرآن قایل بود. رجوع به تاریخ الخلفا ص 207 و ضحی الاسلام ج 3 ص 176 و 177 شود.
سجاده. [ س َج ْ جا دَ / دِ ] ( از ع ، اِ ) مصلی. ( غیاث ). جای نماز. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جای سجده :
کعبه که سجاده ٔتکبیر توست
تشنه جلاب تباشیر توست.
نظامی.
طریقت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست.
سعدی.
بطاعت بنه چهره بر آستان
که این است سجاده راستان.
سعدی.
بگسترد سجاده بر روی آب
خیالیست پنداشتم یا به خواب.
سعدی.
همی گسترانید فرش تر آب
چو سجاده نیکمردان بر آب.
سعدی.
دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش
گر شرابش ز کف ساقی مهوش باشد.
حافظ.
بمحراب و سجاده رو نه زمانی
رها کن بتان محلّل حواجب.
نظام قاری ( دیوان ص 28 ).
در نماز آر به سجاده شطرنجی رخ
تا بری دست بطاعت زصغار و ز کبار.
نظام قاری ( دیوان ص 14 ).
- سجاده بر ( در ) روی آب افکندن ؛ : تا هوس سجاده بر روی آب افکندن پیش خاطر آورم. ( کلیله و دمنه ).
چون سر سجاده بر آب افکند
رنگ عسل بر می ناب افکند.
نظامی.
صائب از بار گرانجانی سبک کن خویش را
تا توانی همچو کف سجاده می افکن در آب.
صائب.
- سجاده برون فکندن ؛ برون رفتن. خارج گشتن. انتقال یافتن.منتقل شدن :
سجاده برون فکند ازین دیر
زیرا که ندید در سرش خیر.
نظامی.
چون مانده شداز عذاب اندوه
سجاده برون فکند از انبوه.
نظامی.
- سجاده تقوی :
بکوی میفروشانش بجامی بر نمیگیرند
زهی سجاده تقوی که یک ساغر نمی ارزد.
حافظ.
- سجاده محرابی ؛ جانمازی که بصورت محراب بافند. ( آنندراج ).
- سجاده نان ؛ سفره نان. ( برهان ) ( آنندراج ).

سجاده. [ س َدَ / دِ ] ( از ع ، اِ ) مخفف سجّاده است :
نه جامه کبود و نه موی دراز
نه اندر سجاده نه اندر وطاست.
ناصرخسرو.
زاهد آسا سجاده زربفت
بر سر کوه و گردر اندازد.
خاقانی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

جانماز، پارچه یافرشی که روی آن نمازبخوانند
( اسم ) پارچه و فرشی که روی آن نماز گذارند جانماز مصلی . یا سجاده نان . دستار خوان سفره .
در صنعت کیمیا بحث کرده و گویند بعمل اکسیر تام دست یافته .

فرهنگ معین

(سَ جّ دِ ) [ ع . سجادة ] (اِ. ) جانماز، پارچه یا فرشی که روی آن نماز گزارند.

فرهنگ عمید

پارچه یا فرشی که روی آن نماز بخوانند، جانماز.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سجّاده همان جانماز است که در نماز از آن استفاده می شود و از آن در باب صلات سخن گفته‏اند.
سجده بر سجاده در صورتی که از چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است، بافته شده باشد، مانند خُمره -که از برگ درخت خرما بافته می‏شود- جایز و صحیح است؛ اما اگر سجاده از چیزهایی که سجده بر آنها صحیح نیست بافته شده باشد، سجده بر آن صحیح نیست.
پهن کردن سجاده در مسجد
کسی که سجاده خود را زودتر از دیگران در مسجد پهن کرده، نسبت به آن مکان حق اولویت پیدا می‏کند و دیگری نمی‏تواند در استفاده از آن مزاحم او شود.
پهن کردن سجاده توسط میزبان
پهن کردن سجاده به سمت قبله از سوی میزبان برای مهمان اذن فعلی صاحب خانه به مهمان برای نماز گزاردن در خانه خود محسوب می‏شود.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:جانمازی

جدول کلمات

جانماز

پیشنهاد کاربران

در کتاب بحر الفوائد به جای واژه سجاده واژه نماز کن را به کار برده است
در کتاب بحر الفوائد از واژه نماز کن به جای سجاده به کار گرفته شده است
"سجاده"
مونث سجاد ( سجده کننده )
ریشه عربی

محل سجدگاه
مونث سجاد و سجده کننده ( مونث )

بپرس