سترگ
/setorg/
مترادف سترگ: بزرگ، عظیم، معظم، والا، بااهمیت، مهم، بزرگ جثه، تنومند، عظیم الجثه ، ستیزه کار، لجوج، خودسر، عصبی، تندخو، خشمناک
متضاد سترگ: لاغر، نزار
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: بزرگ، عظیم، با اهمیت، مهم ( شخص )، بزرگوار، ( به مجاز ) بی آزرم و شرم
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم پهلوی، اسم هندی
لغت نامه دهخدا
بویژه که باشد ز تخم بزرگ
چو بی جفت باشد نماند سترگ.
فردوسی.
بزد بر سر اژدهای سترگ جهانجوی یل پهلوان بزرگ.
فردوسی.
قوی استخوانها و بینی بزرگ سیه چرده گردی دلیر و سترگ.
فردوسی.
یکی خورد بر پادشاه بزرگ دگر شادی پهلوان سترگ.
اسدی.
تو ماهیکی ضعیفی و بحر است این دهر سترگ و بدخوی و داهی.
ناصرخسرو.
دشمن فرد است بلایی بزرگ غفلت از او هست خطایی سترگ.
نظامی.
می ستودندش بتسخر کای بزرگ در فلان جا بد درختی بس سترگ.
مثنوی.
|| مردم لجوج ستیزه کار و تند و خشمناک. ( برهان ). ستیزه کار، لجوج و تندخو. ( آنندراج ). ستیزه کار و تند و لجوج. ( رشیدی ). خشمناک. ( شرفنامه ). سرکش و لجوج و تند. ( فرهنگ اسدی ) : ستوده بود نزد خرد و بزرگ
که در رادمردی نباشد سترگ.
فردوسی.
پذیرفته ام از خدای بزرگ که دل بر تو هرگز ندارم سترگ.
فردوسی.
بدین خوی سترگ و چشم بر شرم بدان کردارو گفتار بی آزرم.
( ویس و رامین ).
مر او را پدر هست مردی بزرگ نباید شدن با چنان کس سترگ.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
|| بی آزرم. ( برهان ) ( فرهنگ اسدی ) : مر مرا ای دروغگوی سترگ
تالواسه گرفت از این ترفند.
خفاف.
جاف جاف است و شوخگین و سترگ زنده مگذار دول را زنهار.
منجیک.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - بزرگ عظیم . ۲ - بزرگ جثه قوی هیکل تنومند . ۳ - ستیزه کار لجوج . ۴ - خشمناک عصبانی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بزرگ جثه، قوی هیکل، تنومند، زورمند.
۳. [قدیمی، مجاز] خشمناک.
۴. [قدیمی، مجاز] ستیزه کار.
۵. [قدیمی، مجاز] گستاخ: پذیرفته ام از خدای بزرگ / که دل بر تو هرگز ندارم سترگ (فردوسی۱: ۸۸ ).
مترادف ها
ناهنجار، درشت، خشن، سترگ، زمخت، زبر، نا هموار، حدسی
وسیع، درشت، کامل، فراوان، بزرگ، جامع، لبریز، سترگ، پهن، جادار، بسیط، هنگفت، حجیم
بزرگ، ابستن، سترگ، با عظمت، ستبر، دارای شکم برامده، ضخیم
تنومند، سترگ، عظیم الجثه، کلان، یک دنیا، حجیم، گنده
خشمگین، سترگ، عصبانی، غضبناک، برانگیخته، قهر الود، تلافی دراورده
سترگ، خشن و بی ادب، بلند و ناهنجار، خشن و زبر، قوی، شدید، توفانی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کلمه strong را معادل کلمه سترگ دانسته اند و هر دو را به معنی قوی و پهلوان دانسته اند.
استرونگ ( strong ) از دو بخش تشکیل شده است.
بخش اول اِس�ت ( st ) به معنی پایدار، پاینده، محکم، پابرجا، ایستاده است.
... [مشاهده متن کامل]
بخش دوم رونگ ( rong ) به نظر می آید رونگ همان کلمه اورنگ است و به معنی تخت پادشاهی، تاج، پرچم است.
اگر بخش دوم درست باشد و اورنگ باشد نتیجه میگیریم که strong کلمه فارسی است و به کسی که تخت و تاجش پابرجا است و یا پرچمش پا برجا و پایدار است. پس strong همان ( ایستا اورنگ ) هست.
کلمه سترگ از دو بخش تشکیل شده است.
بخش اول سه است که دو معنی دارد، معنی اول عدد سه ( ۳ ) است و معنی دوم رنگ سیاه.
بخش دوم ترگ یا تورگ به معنی دورگه است
سه تورگ یا سترگ به معنی سه نژاده، نانجیب، وحشی و ددمنش، کسی که در وجودش رگه ناخالص دارد، سه عدد رگه در وجودش است، یا سیاه رگه، سیاه نژاد است.
استرونگ ( strong ) از دو بخش تشکیل شده است.
بخش اول اِس�ت ( st ) به معنی پایدار، پاینده، محکم، پابرجا، ایستاده است.
... [مشاهده متن کامل]
بخش دوم رونگ ( rong ) به نظر می آید رونگ همان کلمه اورنگ است و به معنی تخت پادشاهی، تاج، پرچم است.
اگر بخش دوم درست باشد و اورنگ باشد نتیجه میگیریم که strong کلمه فارسی است و به کسی که تخت و تاجش پابرجا است و یا پرچمش پا برجا و پایدار است. پس strong همان ( ایستا اورنگ ) هست.
کلمه سترگ از دو بخش تشکیل شده است.
بخش اول سه است که دو معنی دارد، معنی اول عدد سه ( ۳ ) است و معنی دوم رنگ سیاه.
بخش دوم ترگ یا تورگ به معنی دورگه است
سه تورگ یا سترگ به معنی سه نژاده، نانجیب، وحشی و ددمنش، کسی که در وجودش رگه ناخالص دارد، سه عدد رگه در وجودش است، یا سیاه رگه، سیاه نژاد است.
سه تورگ، سه رگه، ناخالص، نانجیب
بزرگ
دفزک
سترگ : در پهلوی سْترگ sturg بوده است .
( ( به سال اندکی و به دانش بزرگ
گوی بدنژادی دلیر و سترگ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 302. )
واژه سترگ با واژه های strong ( قوی ) در انگلیسی . starkدر زبان آلمانی وهلندی ، دانمارکی st�rk ، یونانی ischyros سنجیدنی است .
... [مشاهده متن کامل]
( ( به سال اندکی و به دانش بزرگ
گوی بدنژادی دلیر و سترگ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 302. )
واژه سترگ با واژه های strong ( قوی ) در انگلیسی . starkدر زبان آلمانی وهلندی ، دانمارکی st�rk ، یونانی ischyros سنجیدنی است .
... [مشاهده متن کامل]
سُتُرگ
این واژه هم ریشه با واژه های اروپایی زیر است :
انگلیسی = strong
آلمانی = Stark
این واژه هم ریشه با واژه های اروپایی زیر است :
انگلیسی = strong
آلمانی = Stark
پوشش
بسیار بزرگ
به چم ( معنی ) لجباز و لجوج هست!
از اندیشه خُرد شاه سترگ
بیامد به ما بر زیانی بزرگ
فردوسی.
از اندیشه خُرد شاه سترگ
بیامد به ما بر زیانی بزرگ
فردوسی.
لجوج باشد بی آزرم و شرم
از لغت الفرس اسدی توسی
از لغت الفرس اسدی توسی
شخیص
بلند مرتبه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)