ستار

/sattAr/

مترادف ستار: پوشاننده، رازپوش، عیب پوش

متضاد ستار: افشاگر

معنی انگلیسی:
kind of guitar played with the fingernail, [kind of cittern played wity the nail of the index]

فرهنگ اسم ها

اسم: ستار (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی، کهکشانی) (تلفظ: sattār) (فارسی: سَتار) (انگلیسی: sattar)
معنی: آن که چیزی را پوشیده و در پرده می دارد، پوشنده، از نام های خداوند، ( اَعلام ) ستارخان از رهبران بزرگ نهضت مشروطیت در آذربایجان ملقب به سردار ملی، پوشننده، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت که به سردار ملی ملقب گردید
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم عربی، اسم تاریخی و کهن، اسم مذهبی و قرآنی، اسم کهکشانی

لغت نامه دهخدا

ستار. [ س َ / س ِ ] ( اِ ) مخفف ستاره باشد که بعربی کوکب خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). || خیمه ای که بجهت منع مگس و پشه زنند و آن را در این زمان پشه دان گویند. ( برهان ). پشه بند.

ستار. [ س ِ ]( اِ مرکب ) در زبان کنونی نیز سه تار ( آلت موسیقی که دارای سه یا چهار سیم است ). رجوع شود به ستاره. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). ساز طنبور را هم میگویند. ( برهان ). نام سازی است و ستاره گویندش و نیز سه تار. ( آنندراج ) ( شرفنامه ).

ستار. [ س ِ ] ( ع اِ ) پرده. ( منتهی الارب ). ج ، سُتُر. ( اقرب الموارد ).

ستار. [ س َت ْ تا ] ( ع ص ) بسیارپوشنده. ( منتهی الارب ). پرده پوش و پرده دار. ( دهار ). پوشنده گناه و پرده دار. ( مهذب الاسماء ) :
برفت سایه درویش و سترپوش غریب
بپوش بارخدایا بعفو ستارش.
سعدی.

ستار. [س َت ْ تا ] ( اِخ ) نامی است از نامهای باریتعالی. ( منتهی الارب ). نامی از نامهای باریتعالی ، لوطیان و مقامران نظر به افعال ذمیمه خود خدای تعالی را بیشتر به این اسم یاد میکنند. ( غیاث ) ( آنندراج ). من صفات اﷲ ومنه یسمون عبد الستار. ( اقرب الموارد ) :
بستاری که ستر اوست پیشم
که تا من زنده ام بر مهر خویشم.
نظامی.
فعلهایی که ز ما دیدی و نپسندیدی
بخداوندی خود پرده بپوش ای ستار.
سعدی.

ستار. [ س ِ ] ( اِخ ) کوهی است در عالیه در دیار بنی سلیم روبروی صفینه. ( معجم البلدان ).

ستار. [ س ِ ] ( اِخ ) کوههای کوچک سیاهی که منقاد است بنی ابی بکربن کلاب را. ( از معجم البلدان ).

ستار. [ س ِ ] ( اِخ ) کوهی است سیاه بین ضیقه و حورا که بین آن و بین ینبع سه روز فاصله است. ( از معجم البلدان ).

ستار. [ س ِ ] ( اِخ ) ناحیه ای است به بحرین شامل بیش از یکصد دِه که متعلق به بنی امروءالقیس بن زید مناة است. ( معجم البلدان ).

ستار. [ س ِ] ( اِخ ) کوهی است به أجَأه. ( از معجم البلدان ).

ستار. [ س ِ ] ( اِخ ) پشته هااند بالای انصاب حرم بدانجهت که سترده اند میان حرم و میان حل. ( منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان و المرصع ص 56 شود.

ستار. [ س ِ ] ( اِخ ) کوهی است ازکوههای حمی ضربه که از ستار تا امرة پنج میل است. ( از معجم البلدان ). کوهی است به حمی. ( منتهی الارب ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ستر، پرده، پوشش، سترجمع، بسیارپوشاننده، پوشاننده عیب ها، صفات خداوند
( اسم ) ستر پوشش جمع ستر .
یوم الستار جنگی میان بکر بن وائل و بنی تمیم بوده است و در آن قیس بن عاصم قناده بن سلمه الحنفی را که فارس بکر بود کشتند

فرهنگ معین

(سَ تّ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار پوشاننده . ،~ العیوب الف - پوشانندة عیب ها. ب - صفتی از صفت های خدا.
(س ) [ ع . ] (اِ. ) پوشش .

فرهنگ عمید

بسیار پوشاننده.
= سه تار
= ستاره١
ستر، پرده، پوشش.

گویش مازنی

/setaar/ آتش پر شعله

پیشنهاد کاربران

عبدالحسن ستّارپور ( زادهٔ ۲۸ آبان ۱۳۲۸ ) که با نام هنری ستّار شناخته می شود، خوانندهٔ ایرانی ساکن لس آنجلس است.
ستار با نام اصلی عبدالحسن ستارپور در ۲۸ آبان ماه ۱۳۲۸ در تهران متولد شد. دوران کودکی و نوجوانی خود را در شهباز تهران گذراند. ستار تحصیلات خود را در دبستان و دبیرستان اقبال به اتمام رساند و مدرک کارشناسی را در رشتهٔ اقتصاد سیاسی بین المللی از دانشگاه علامه طباطبایی گرفت. او به زمینه های مختلف هنری و ورزشی به خصوص فوتبال علاقه مند بود و در تیم های فوتبال بازی می کرد. حتی بعدها در جوانی و میان سالی نیز علاقه مند و پیگیر فوتبال بوده و کاپیتان تیم فوتبال هنرمندان نیز گردید.
...
[مشاهده متن کامل]

استعداد ستار و مهارت او در موسیقی سنتی و پاپ ایرانی به او کمک کرد تا به یکی از محبوب ترین چهره های موسیقی ایران تبدبل شود. محبوبیت ستار در سن ۲۲ سالگی با خواندن ترانهٔ خانه به دوش که بر اساس سریال خانه به دوش ( مراد برقی ) به کارگردانی و بازیگری پرویز کاردان بود آغاز گشت. بعدها ستار ترانه های بسیاری از برنامه های رادیویی و تلویزیونی را خواند و جزء خوانندگان شاهنشاهی پهلوی گشت. ستار، گوگوش، هایده و مهستی از جمله نخستین خوانندگانی بودند که پیش از انقلاب ۱۳۵۷ به طور رسمی از سوی دولت پادشاهی برای اجرای برنامه به کشورهای دیگر فرستاده شدند و بعد از آن حمیرا نیز به آنها پیوست. در طول تمام مدت انقلاب و تاکنون، ستار تنها خوانندهٔ ایرانی است که هنوز به دربارها و جشن های رسمی دولت های دیگر دعوت می شود. ستار اولین خوانندهٔ ایرانی بود که با خوانندگان کشورهای دیگر در یک سالن برنامه اجرا کرد که از مهم ترین این برنامه ها، می توان به کنسرت ستار با گروه بونی ام در دههٔ هشتاد و در شهر لندن اشاره نمود. از دیگر فعالیت های بین المللی ستار، ضبط یک آلبوم با خوانندهٔ اسرائیلی «عیدان رایخل» است.
ستار پس از خروج از ایران، عموماً به موسیقی های با ریتم آرام روی آورد. همکاری او با آهنگساز سرشناس ایرانی صادق نوجوکی، سبب تولید آثاری متفاوت همچون «سپید و سیاه»، «عروسی»، «آشتی»، «گل ناز» و… با صدای او و همچنین دو آلبوم، با نام های «گلایه» و «گل بانو» که آلبوم های سال وی نیز به شمار می روند، شد. آخرین آلبوم ستار «۴۰ سال خاطره» نام داشت. ویژگی مهم آثار ستار دارا بودن تم عاشقانه، اجتماعی و سیاسی است. ستار چندین آهنگ سیاسی نیز دارد که نمونه های برجسته آن «گل پونه»، «مردم» و «رفراندوم» هستند که هر دوی آن ها را به همراه «شیفته» و «حسن شماعی زاده» خوانده است. ستار در دوران فعالیت هنری خود با ترانه سرایانی همچون ایرج جنتی عطایی، اردلان سرفراز، شهیار قنبری، زویا زاکاریان، سعید طبیبی، منصور تهرانی، محمد صالح علاء، لیلا کسری، هما میرافشار، مسعود امینی، فرهنگ قاسمی، مسعود فردمنش، پاکسیما زکی پور و با آهنگسازانی مانند فرید زلاند، محمد حیدری، صادق نوجوکی، منوچهر چشم آذر، ناصر چشم آذر، لقمان ادهمی، جهانبخش پازوکی، کاظم عالمی، فریبرز لاچینی، تورج شعبان خانی، بابک افشار، واروژان، بابک بیات، انوشیروان روحانی، محمد شمس، حسن شماعی زاده، سورن، مسعود فردمنش، عماد رام، آندرانیک، فرخ آهی، حمید ندیری همکاری داشته است. ستار نزدیک به ۴۰ آلبوم و بزم به صورت رسمی مشترک و مستقل دارد وی با خوانندگانی مانند مهستی، هایده، الهه، شیفته، حسن شماعی زاده، مرتضی، داریوش و ابی نیز همکاری داشته است.

ستار
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/ستار
ستار با کسره به معنی ، آنچه که باعث آسایش و آرامش می باشد
واژه ستار
معادل ابجد 661
تعداد حروف 4
تلفظ sattār
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( س ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی sattAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

در عربی بر وزن فعّال اسم مبالغه هست و به معنای بسیار پوشاننده
ستار و ستار از استر ester عربی که در قرآن اومده
چون این کلمات عربی اند با ه آخر آمده البته ن همه
ستاری که امروز انرا گمان میکنیم سه تاراست نامش ستا است ودر شعر دری بسیار امده
ستای باربرد برداشت آواز
دوستی که گفتند نام پسرشان ستار است اری اگر انرا بدون تشدید بخوانید استار و ستاره میشود اما نامها نیز در پارسی نخست جنسیت داشتند و اینکه ستاره و منیژه و تهمینه میگوییم یادگار همان است
ستار یک واژه ایرانی است.
ستار = استار ( انگلیسی زبانها بهتر از ما میگویند ) =اس ( پاد، دربرابر ) تار ( تاریکی، پنهانی، سیاهی )
و بگونه کلی ستار مینوی روشنایی و نور میدهد و ایرانی است
چرا فقط معنی عربیش رو میگین؟ ما ایرانی ایم
من پسرم و اسمم "ستار" ه و معنی اسمم میشه ستاره، star
از بچگی هم بهم میگفتن ستاره ی خونه
من پوشاننده گناه نبودم! اسم ها هم جنسیت ندارن پسر هم میتونه ستاره باشه دختر هم ستار.
استتار کننده، همرنگ اطرافیان کننده
پوشانده از چشم بقیه
بی نظر. دوست داشتنی و پرمعنی
پوشاننده عیب
پوشاننده عیب ها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس