سبحان
/sobhAn/
مترادف سبحان: تنزیه، تنزیه کردن، سبحان اله گفتن، خدا را به پاکی یاد کردن، پاک بودن، پاکیزه کردن، پاک، منزه
برابر پارسی: پاک، پاکیزه
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: پاک، منزه، از نام های پروردگار، از نام های خداوند، پاک و منزه
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
سبحان. [ س ُ ] ( ع ص ) پاک و منزه. مقدس :
کجا ز عیب ملوک زمانه یاد کنند
بری بود ز نقایص چو خالق سبحان.
فرخی.
زآن روز که جز خدای سبحان رابر کس نرود ز خلق سلطانی.
ناصرخسرو.
و گویند سبحانک ما عبدناک حق عبادتک ؛ بار خدایا تو را بسزاواری نمی پرستیم. ( قصص الانبیاء ص 6 ). سبحان من الف بین الثلج و النار؛ پاکا خداوندی که سازگاری داد میان برف و آتش. ( قصص الانبیاء ). || ( اِخ ) خداوند. اﷲ. باریتعالی : وقت زلت بترس از سلطان
وقت عصیان نترس از سبحان.
سنائی.
توان در بلاغت بسحبان رسیدنه در کنه بیچون سبحان رسید.
سعدی.
سبحان. [ س ُ ] ( ع مص ) دوری و پاکیست مر خدای را از زن و فرزند، منصوب علی المصدریة کأنّه قال اُبَرِّی ُٔ اﷲ من السوء براءة، او معناه السرعة الیه و الخفة فی طاعته او السرعة الی هذه اللفظة. ( منتهی الارب ). بپاکی یاد کردن اﷲ تعالی را. ( غیاث ) : سبحان اﷲالذی لایموت ابداً. ( تاریخ بیهقی ). || ( صوت ) در تعجب گویند: سبحان من کذا و لم ینون لأنه عندهم معرفه و فیه شبه التأنیث. ( از منتهی الارب ). سبحان من کذا؛ تعجب است و آن بر معنی اضافه است یعنی سبحان اﷲ. اعشی گفت : سبحان من علقمه الفاجر.
حجاج پرسید که این عجوز چه میکند؟ گفتار و صبوری وی باز نمودند گفت سبحان اﷲ العظیم !( تاریخ بیهقی ). غزنین از وی نمی ستانند سبحان اﷲ. ( تاریخ بیهقی ).
سبحان اللَّه جهان یعنی چون شد
دیگرگون باغ و راغ دیگرگون شد.
منوچهری.
سبحان اللَّه فراخ چون چه چون رخصت های بوحنیفه.
سنایی.
سبحان اللَّه مرا نگوید کس تا من چه سزای بند سلطانم.
مسعودسعد.
سبحان اﷲ با هزارپایی که داشت چون اجلش فرا رسید... ( گلستان سعدی ). و گاه با «ای » آرند : ای سبحان اﷲ! ندانی که مرغان دروغ نگویند. ( سندبادنامه ص 99 ).- سبحانه و تعالی ؛ پاک و منزه خدای بزرگ : مجموع روزگار خود برضای حق سبحانه و تعالی گذرانیده. ( تاریخ قم ص 7 ).
حق سبحانه و تعالی ایام عمر مولانا... کافی الکفاة. ( تاریخ قم ص 4 ). رعایت رضای ایزد سبحانه و تعالی و تحری مرضات او در... بوده است. ( سندبادنامه ص 217 ). حق سبحانه و تعالی فرماید. ( گلستان سعدی ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - پاکیزه کردن تنزیه کردن. ۲ - بپاکی یاد کردن خداوند سبحان الله گفتن .
بطنی از قبیله جنب
فرهنگ عمید
۲. (اسم، صفت ) از نام های خداوند: توان در بلاغت به سحبان رسید / نه در کنه بی چون سبحان رسید (سعدی۱: ۳۵ ).
۳. [قدیمی] دور و پاکیزه ساختن، تنزیه کردن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی سُبْحَانَ: از هر عیب و نقصی بری است - منزه است
معنی حَسَنَةً: عملی است که مورد رضای خدای سبحان باشد(حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت و شادابی آورد و انسان به سوی آن رغبت کند )
معنی ظِلٍّ: سایه (مقصود از ظل چیزی ، حد آن چیز است ، و به همین جهت آن را از خدای سبحان نفی و در باره غیر او اثبات کردند )
معنی ظِلاَلُهُم: سایه هایشان(مقصود از ظل چیزی ، حد آن چیز است ، و به همین جهت آن را از خدای سبحان نفی و در باره غیر او اثبات کردند )
معنی حَسَنَاتِ: جمع حسنه به معنی عملی که مورد رضای خدای سبحان باشد(حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت و شادابی آورد و انسان به سوی آن رغبت کند )
معنی مَعَارِجِ: درجات بالا - نردبانها (کلمه معارج جمع معرج است که مفسرین آن را به آلت صعود یعنی نردبان و کنایه است از مقامات ملکوت که فرشتگان هنگام مراجعه به خدای سبحان به آن عروج میکنند )
معنی طُوًی: اسم جلگهای است که در دامنه کوه طور (محل مناجات حضرت موسی علی نبینا و علیه السلام با خداوند) قرار دارد ، و همانجا است که خدای سبحان آن را وادی مقدس نامیده است
معنی أَظْلَم: ستمکارتر(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی...
معنی مَطْوِیَّاتٌ: به هم پیچیده شده (منظور از "و السموات مطویات بیمینه " این است که در آن روز سببهای زمینی و آسمانی از سببیت میافتند ، و ساقط میشوند و آن روز این معنا ظاهر میگردد که هیچ مؤثری در عالم هستی بجز خدای سبحان نیست)
معنی مَا ظَلَمْنَاهُمْ: به آنان ظلم نکردیم(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخا...
معنی مَا ظَلَمُونَا: به ما ظلم نکردند(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالف...
معنی ظَّالِمِ: ستمگر(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی سه...
ریشه کلمه:
سبح (۹۲ بار)
تنزیه خدا از هر بدی و نالایق (مجمع) در نهایه گوید «اَصْلَ التَّسْبیحِ: اَلتَّنْزیهُ وَ التَّقْدیسُ وَ التَّبْرِئَهُ مِنَ النَّقائِصِ» در مفردات گوید «اَلتَّسْبیحُ تَنْزیهُ اللّهِ تَعالی» جوهری در صحاح گفته «اَلتَّسْبیحُ اَلتَّنْزیهُ». سبحان به قول طبرسی اسم مصدر و به قول راغب مصدر است مثل غفران و معنی آن تسبیح است و نصب آن چنانکه گفتهاند برای مفعول مطلق بودنست. صحاح و قاموس و اقرب گفته است: معنی سبحان اللّه یعنی خدا را از بدی به طور کامل کنار میدانم «اُبَّرِءُ اللّهَ مِنَ السُّوءِ بَرأةً». سبحان اللّه و سبیحانک به تصریح اهل لغت گاهی برای تعجب آید مثل . . تسبیح در قرآن بنفسه منعدی شده مثل . و نیز باباء مثل . و ایضاً بالام نحو . چون «سبّح» در آیه اوّل متعدی بنفسه است میدانیم که در آیه دوّم باء برای تعدیه است زیرا با هم فرقی ندارد لذا باید آن را به معنی استعانت و ملابست نگرفت المیزان نیز احتمال تعدیه را داده است. * «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْاَعْلی» «فَسَبِّحْ بِاِسْمِ رَبَّکَ الْعَظیمِ» در این دو ایه همچنین در آیه 96 واقعه و 52 حاقّه. امر به تسبیح اسم پروردگار شده بر خلاف آیات دیگر که تسبیح ذات پروردگار است مثل ، . و آیات دیگر. گفتهاند: مراد از اسم، مسمّی یعنی ذات حق تعالی است و گفتهاند: مراد از ذکر اسم، تعظیم مسمّی است و نیز گفتهاند مراد از اسم، ذکر است و گفتهاند: تنزیه اسم تنزیه مسمّی است. نا گفته نماند مراد از تسبیح اسم قطعاً تسبیح مسمّی است و در ذکر اسم مسمّی چنان مجسّم است که اصلاً نوجّهی به اسم نیست آنگاه که یا اللّه و سبحان اللّه میگوئیم توجّه فقط به ذات پروردگار است و به الف و لام و هاء اللّه ابداً توجّهی نیست و تسبیح اسم جز تسبیح مسمّی چیز دیگر نمیشود باشد ولی تعلّق تسبیح بر اسم شاید جهت دیگری داشته باشد و ان اینکه همانطور که در حق تعالی از لحاظ معبودیّت و خالقیّت شریک قائل شدهاند در اسماء نیز الحاد کردهاند چنانکه فرموده . الحاد و لحد به معنی میل است یعنی خدا را با نامهای نیکش بخوانید و از کسانیکه در نامهای خدا از حق و واقعیّت منحرفاند کنار شوید. الحاد در نام خدا آن است که نام خدا را به چیزهای دیگر نیبت دهیم مثلا بگوئیم خالق شرور اهریمن است و نسبت خلقت و اهلاک را به ماده و دهر بدهیم که میگفتند . و یا علم و قدرت و اراده و سایر صفات خدا را مثل علم و قدرت افراد بشر بدانیم. المیزان ذیل آیه 180 اعراف از معانی الاخبار نقل کرده که حضرت صادق علیه السلام در حدیثی فرمود: برای خدا شبه و مثل و عدل نیست اسماء حسنی برای خداست دیگری با آنهاخوانده نمیشود اسماء حسنی آن است که خدا در کتاب خود بیان داشته و فرموده «فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی اَسْمائِهِ» الحادشان از روی جهل است ملحد ندانسته کافر میشود گمان دارد که کار خوب میکند آن است قول خدا «وَ ما یُؤمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلّاوَهُمْ مُشْرِکُونَ» آنها در نامهای خدا الحاد میکنند بدون علم، و نامهای خدا را در غیر موضع آن میگذارند. علی هذا مراد از آیات تسبیح اسم آن است همانطور که خدا را منزه میدانی اسماء خدا را نیز منزّه بدان و به کسی نسبت مده و یا مانند اوصاف دیگران مدان. نا گفته نماند: نگارنده به این مطلب از کلام بیضاوی و زمخشری که در ذیل آیه اوّل سوره اعلی گفتهاند پی بردهام و آن را مفصّل کردهام ولی آنها به آیه 180 سوره اعراف اشاره ننمودهاند. تسبیح عامّه موجودات قرآن مجید صراحت دارد در اینکه همه موجودات عالم خدا را تسبیح میکند و حمد میگوید و نیز در تمام آنها شعور و درک و نوعی علم هست. . در این آیه سه مطلب بیان شده اول آنکه آسمانها و زمین و کسانیکه در آنهاست خدا را تسبیح میکنند ممکن است مراد از «مَنْ فیهِنَّ» اولوالعقل باشد که در این صورت شامل ملائکه و انسانها و جنّ است و شاید مراد از انسانها و جنّ است و شاید مراد از «مَنْ فیهِنَّ» همه جنبندگان باشد که «من» در غیر اولو العقل نیز به کار رفته است مثل . به کلمه «من» رجوع شود. دوّم آنکه: تسبیح در مرحله دوم تعمیم داده شده که فرموده: هیچ موجودی نیست مگر آنکه خدا را تسبیح و حمد میکند (در این قسمت حمد نیز بر تسبیح اضافه شده است. تسبیح در مقابل پاکی حق و حمد در مقابل نعمت او). سوم آنکه فرموده: لیکن شما تسبیح آنها را درک نمیکنید. این سخن حاکی از آن است که موجودات نوعی شعور و علم دارند و از روی شعور تسبیح میگویند و اگر فقط دلالت معلول بر علّت باشد ما انرا میدانیم دیگر نمیفرمود «وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» روشنتر از این جمله درباره علم و شعور آنها این آیه است ، فاعل «علم» کلمه «کل» است یعنی همه آنکه در آسمانها و زمین هست خود را دانستهاند و اگر بگوئیم فاعل «علم» خداست یعنی: خدا صلوة و تسبیح آنها را دانسته است این با جمله «وَاللّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ»منافی است مگر آنکه بگوئیم «وَاللّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ» راجع به علم خدا نسبت به اعمال بشر است و فاعل «علم» در آیه خداست. گر چه «کُلَّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ...» درباره همه موئجودات نیست ولی این جمله با جمله «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» روشن میکند که تسبیح و تحمید آنها ازروی شعور و علم است و لازم نیست علم در تمام موجودات مانند علم انسان باشد بلکه علم و شعور و فهم هر یک نیبت به خودش است. اگر نیلوفر را مثلاً در محلی بکاریم و در کنار آن چوبی نصب کنیم خواهیم دید که نیلوفر به جهتی که چوب نصب شده میرود تا خود را به آن بپیچد این هم علم و شعور نیلوفر است با زبان تکلم نمیکند ولی با عمل میفهماند که من نیز نسبت به خودم شعور و درک دارم. نظیر این دو آیه است آیات . که از تسبیح و حمد رعد سخن میگوید ، ، ، تغابن:1. این آیات بعضی از مصادیقآن است که آیه 44 اسراء به طور کلی گفته است. نحوه تسبیح موجودات تسبیح تنزیه کلامی و قولی است کلام و قول آن است که مطلب و مافی الضمیر را روشن کند اعمّ از آنکه با لفظ و زبان باشد یا طور دیگر مثلا در آیه . حتماً قول مورچه مثل سخن گفتن انسان نیست ولی به آن قول اطلاق شده و در کلام اعضاء بدن که روز قیامت با انسان میگویند . یعنی خدائی که هر چیز را گویا کرده است ما را گویا کرد. علی هذا «وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ - کُلُّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ»روشن میکند که آنها با زبان خود و از روی فهم و علم خدای خویش را تسبیح میکنند ما انسانها وقتیکه از وجود و احتیاج خود و دیگر موجودات میفهمیم خداوند از آلودگیها و فقر و احتیاج و از هر نالایق منزّه و مبرّا است میگوئیم: سبحان اللّه ربّنا. موجودات دیگر حتی ذرّات بدن ما نیز مثل مابه پاکی خداوند پی برده و با زبان خود پروردگار پاک را تسبیح و حمد میگویند. این تسبیح مثل سبحان اللّه گفتن نیست تا بگوئی: خدا میگوید . حال آنکه کفّار مطلقاً سبحان اللّه نمیگویند و خدا را نمیشناسند؟! بلکه ذرات ابدان وجود مؤمنان خدا را تسبیح میکند. و خلاصه تسبیح دو گونه است تسبیح کلی و عام که شامل تمام موجودات است بدون استثنا و تسبیح ناشی است و آن گفتن سبحان اللّه با زبان است که مخصوص مؤمنان میباشد اهل ایمان دارای دو نور و دو تسبیح اند بر خلاف کفّار که فقط یک تسبیح دارند. نا گفته نماند: چنانکه گفته شد تسبیح موجودات مثل دلالت معلول بر علت نیست زیرا که ما آن را میفهمیم ولی خدا فرماید «وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» بلی آنها از روی علت و معلول خدا را نشان میدهند و به او دلالت دارد و اوصاف خدا از قبیل علم و قدرت و غیره را روشن میکنند ولی این غیر از تسبیح آنهاست. ایضاً: روایات از طریق شیعه و اهل سنت در تسبیح موجودات مستفیض است قسمتی از آنها در تفسیر المیزان ج 13 ص 127 از تفسیر عیاشی و کافی و در منثور نقل شده است. درباره تسبیح کوهها که با داود همراهی میکردند . ظاهراً مراد تسبیح ظاهر و با صداست و از کوهها صدا میآمد که در «جبل» و «داود» گذشت.
معنی حَسَنَةً: عملی است که مورد رضای خدای سبحان باشد(حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت و شادابی آورد و انسان به سوی آن رغبت کند )
معنی ظِلٍّ: سایه (مقصود از ظل چیزی ، حد آن چیز است ، و به همین جهت آن را از خدای سبحان نفی و در باره غیر او اثبات کردند )
معنی ظِلاَلُهُم: سایه هایشان(مقصود از ظل چیزی ، حد آن چیز است ، و به همین جهت آن را از خدای سبحان نفی و در باره غیر او اثبات کردند )
معنی حَسَنَاتِ: جمع حسنه به معنی عملی که مورد رضای خدای سبحان باشد(حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت و شادابی آورد و انسان به سوی آن رغبت کند )
معنی مَعَارِجِ: درجات بالا - نردبانها (کلمه معارج جمع معرج است که مفسرین آن را به آلت صعود یعنی نردبان و کنایه است از مقامات ملکوت که فرشتگان هنگام مراجعه به خدای سبحان به آن عروج میکنند )
معنی طُوًی: اسم جلگهای است که در دامنه کوه طور (محل مناجات حضرت موسی علی نبینا و علیه السلام با خداوند) قرار دارد ، و همانجا است که خدای سبحان آن را وادی مقدس نامیده است
معنی أَظْلَم: ستمکارتر(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی...
معنی مَطْوِیَّاتٌ: به هم پیچیده شده (منظور از "و السموات مطویات بیمینه " این است که در آن روز سببهای زمینی و آسمانی از سببیت میافتند ، و ساقط میشوند و آن روز این معنا ظاهر میگردد که هیچ مؤثری در عالم هستی بجز خدای سبحان نیست)
معنی مَا ظَلَمْنَاهُمْ: به آنان ظلم نکردیم(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخا...
معنی مَا ظَلَمُونَا: به ما ظلم نکردند(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالف...
معنی ظَّالِمِ: ستمگر(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی سه...
ریشه کلمه:
سبح (۹۲ بار)
تنزیه خدا از هر بدی و نالایق (مجمع) در نهایه گوید «اَصْلَ التَّسْبیحِ: اَلتَّنْزیهُ وَ التَّقْدیسُ وَ التَّبْرِئَهُ مِنَ النَّقائِصِ» در مفردات گوید «اَلتَّسْبیحُ تَنْزیهُ اللّهِ تَعالی» جوهری در صحاح گفته «اَلتَّسْبیحُ اَلتَّنْزیهُ». سبحان به قول طبرسی اسم مصدر و به قول راغب مصدر است مثل غفران و معنی آن تسبیح است و نصب آن چنانکه گفتهاند برای مفعول مطلق بودنست. صحاح و قاموس و اقرب گفته است: معنی سبحان اللّه یعنی خدا را از بدی به طور کامل کنار میدانم «اُبَّرِءُ اللّهَ مِنَ السُّوءِ بَرأةً». سبحان اللّه و سبیحانک به تصریح اهل لغت گاهی برای تعجب آید مثل . . تسبیح در قرآن بنفسه منعدی شده مثل . و نیز باباء مثل . و ایضاً بالام نحو . چون «سبّح» در آیه اوّل متعدی بنفسه است میدانیم که در آیه دوّم باء برای تعدیه است زیرا با هم فرقی ندارد لذا باید آن را به معنی استعانت و ملابست نگرفت المیزان نیز احتمال تعدیه را داده است. * «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْاَعْلی» «فَسَبِّحْ بِاِسْمِ رَبَّکَ الْعَظیمِ» در این دو ایه همچنین در آیه 96 واقعه و 52 حاقّه. امر به تسبیح اسم پروردگار شده بر خلاف آیات دیگر که تسبیح ذات پروردگار است مثل ، . و آیات دیگر. گفتهاند: مراد از اسم، مسمّی یعنی ذات حق تعالی است و گفتهاند: مراد از ذکر اسم، تعظیم مسمّی است و نیز گفتهاند مراد از اسم، ذکر است و گفتهاند: تنزیه اسم تنزیه مسمّی است. نا گفته نماند مراد از تسبیح اسم قطعاً تسبیح مسمّی است و در ذکر اسم مسمّی چنان مجسّم است که اصلاً نوجّهی به اسم نیست آنگاه که یا اللّه و سبحان اللّه میگوئیم توجّه فقط به ذات پروردگار است و به الف و لام و هاء اللّه ابداً توجّهی نیست و تسبیح اسم جز تسبیح مسمّی چیز دیگر نمیشود باشد ولی تعلّق تسبیح بر اسم شاید جهت دیگری داشته باشد و ان اینکه همانطور که در حق تعالی از لحاظ معبودیّت و خالقیّت شریک قائل شدهاند در اسماء نیز الحاد کردهاند چنانکه فرموده . الحاد و لحد به معنی میل است یعنی خدا را با نامهای نیکش بخوانید و از کسانیکه در نامهای خدا از حق و واقعیّت منحرفاند کنار شوید. الحاد در نام خدا آن است که نام خدا را به چیزهای دیگر نیبت دهیم مثلا بگوئیم خالق شرور اهریمن است و نسبت خلقت و اهلاک را به ماده و دهر بدهیم که میگفتند . و یا علم و قدرت و اراده و سایر صفات خدا را مثل علم و قدرت افراد بشر بدانیم. المیزان ذیل آیه 180 اعراف از معانی الاخبار نقل کرده که حضرت صادق علیه السلام در حدیثی فرمود: برای خدا شبه و مثل و عدل نیست اسماء حسنی برای خداست دیگری با آنهاخوانده نمیشود اسماء حسنی آن است که خدا در کتاب خود بیان داشته و فرموده «فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی اَسْمائِهِ» الحادشان از روی جهل است ملحد ندانسته کافر میشود گمان دارد که کار خوب میکند آن است قول خدا «وَ ما یُؤمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلّاوَهُمْ مُشْرِکُونَ» آنها در نامهای خدا الحاد میکنند بدون علم، و نامهای خدا را در غیر موضع آن میگذارند. علی هذا مراد از آیات تسبیح اسم آن است همانطور که خدا را منزه میدانی اسماء خدا را نیز منزّه بدان و به کسی نسبت مده و یا مانند اوصاف دیگران مدان. نا گفته نماند: نگارنده به این مطلب از کلام بیضاوی و زمخشری که در ذیل آیه اوّل سوره اعلی گفتهاند پی بردهام و آن را مفصّل کردهام ولی آنها به آیه 180 سوره اعراف اشاره ننمودهاند. تسبیح عامّه موجودات قرآن مجید صراحت دارد در اینکه همه موجودات عالم خدا را تسبیح میکند و حمد میگوید و نیز در تمام آنها شعور و درک و نوعی علم هست. . در این آیه سه مطلب بیان شده اول آنکه آسمانها و زمین و کسانیکه در آنهاست خدا را تسبیح میکنند ممکن است مراد از «مَنْ فیهِنَّ» اولوالعقل باشد که در این صورت شامل ملائکه و انسانها و جنّ است و شاید مراد از انسانها و جنّ است و شاید مراد از «مَنْ فیهِنَّ» همه جنبندگان باشد که «من» در غیر اولو العقل نیز به کار رفته است مثل . به کلمه «من» رجوع شود. دوّم آنکه: تسبیح در مرحله دوم تعمیم داده شده که فرموده: هیچ موجودی نیست مگر آنکه خدا را تسبیح و حمد میکند (در این قسمت حمد نیز بر تسبیح اضافه شده است. تسبیح در مقابل پاکی حق و حمد در مقابل نعمت او). سوم آنکه فرموده: لیکن شما تسبیح آنها را درک نمیکنید. این سخن حاکی از آن است که موجودات نوعی شعور و علم دارند و از روی شعور تسبیح میگویند و اگر فقط دلالت معلول بر علّت باشد ما انرا میدانیم دیگر نمیفرمود «وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» روشنتر از این جمله درباره علم و شعور آنها این آیه است ، فاعل «علم» کلمه «کل» است یعنی همه آنکه در آسمانها و زمین هست خود را دانستهاند و اگر بگوئیم فاعل «علم» خداست یعنی: خدا صلوة و تسبیح آنها را دانسته است این با جمله «وَاللّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ»منافی است مگر آنکه بگوئیم «وَاللّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ» راجع به علم خدا نسبت به اعمال بشر است و فاعل «علم» در آیه خداست. گر چه «کُلَّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ...» درباره همه موئجودات نیست ولی این جمله با جمله «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» روشن میکند که تسبیح و تحمید آنها ازروی شعور و علم است و لازم نیست علم در تمام موجودات مانند علم انسان باشد بلکه علم و شعور و فهم هر یک نیبت به خودش است. اگر نیلوفر را مثلاً در محلی بکاریم و در کنار آن چوبی نصب کنیم خواهیم دید که نیلوفر به جهتی که چوب نصب شده میرود تا خود را به آن بپیچد این هم علم و شعور نیلوفر است با زبان تکلم نمیکند ولی با عمل میفهماند که من نیز نسبت به خودم شعور و درک دارم. نظیر این دو آیه است آیات . که از تسبیح و حمد رعد سخن میگوید ، ، ، تغابن:1. این آیات بعضی از مصادیقآن است که آیه 44 اسراء به طور کلی گفته است. نحوه تسبیح موجودات تسبیح تنزیه کلامی و قولی است کلام و قول آن است که مطلب و مافی الضمیر را روشن کند اعمّ از آنکه با لفظ و زبان باشد یا طور دیگر مثلا در آیه . حتماً قول مورچه مثل سخن گفتن انسان نیست ولی به آن قول اطلاق شده و در کلام اعضاء بدن که روز قیامت با انسان میگویند . یعنی خدائی که هر چیز را گویا کرده است ما را گویا کرد. علی هذا «وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ - کُلُّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ»روشن میکند که آنها با زبان خود و از روی فهم و علم خدای خویش را تسبیح میکنند ما انسانها وقتیکه از وجود و احتیاج خود و دیگر موجودات میفهمیم خداوند از آلودگیها و فقر و احتیاج و از هر نالایق منزّه و مبرّا است میگوئیم: سبحان اللّه ربّنا. موجودات دیگر حتی ذرّات بدن ما نیز مثل مابه پاکی خداوند پی برده و با زبان خود پروردگار پاک را تسبیح و حمد میگویند. این تسبیح مثل سبحان اللّه گفتن نیست تا بگوئی: خدا میگوید . حال آنکه کفّار مطلقاً سبحان اللّه نمیگویند و خدا را نمیشناسند؟! بلکه ذرات ابدان وجود مؤمنان خدا را تسبیح میکند. و خلاصه تسبیح دو گونه است تسبیح کلی و عام که شامل تمام موجودات است بدون استثنا و تسبیح ناشی است و آن گفتن سبحان اللّه با زبان است که مخصوص مؤمنان میباشد اهل ایمان دارای دو نور و دو تسبیح اند بر خلاف کفّار که فقط یک تسبیح دارند. نا گفته نماند: چنانکه گفته شد تسبیح موجودات مثل دلالت معلول بر علت نیست زیرا که ما آن را میفهمیم ولی خدا فرماید «وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» بلی آنها از روی علت و معلول خدا را نشان میدهند و به او دلالت دارد و اوصاف خدا از قبیل علم و قدرت و غیره را روشن میکنند ولی این غیر از تسبیح آنهاست. ایضاً: روایات از طریق شیعه و اهل سنت در تسبیح موجودات مستفیض است قسمتی از آنها در تفسیر المیزان ج 13 ص 127 از تفسیر عیاشی و کافی و در منثور نقل شده است. درباره تسبیح کوهها که با داود همراهی میکردند . ظاهراً مراد تسبیح ظاهر و با صداست و از کوهها صدا میآمد که در «جبل» و «داود» گذشت.
wikialkb: سُبْحَان
دانشنامه عمومی
سبحان (دامغان). سبحان روستایی در دهستان قهاب رستاق بخش امیرآباد شهرستان دامغان استان سمنان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۸۰ نفر ( ۳۶خانوار ) بوده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۸۰ نفر ( ۳۶خانوار ) بوده است. [ ۱]
wiki: سبحان (دامغان)
دانشنامه آزاد فارسی
سبحان (سوره)
رجوع شود به:اسراء، سوره
رجوع شود به:اسراء، سوره
wikijoo: سبحان
پیشنهاد کاربران
سبحان از سبح در اصل به معناى حرکت سریع در آب است و از آن جا که لازمه حرکت سریع، دور شدن از مبدأ حرکت و نزدیک شدن به مقصد است، این مادّه در باره دور شدنِ چیزى نیز به کار می رود. یا مثلا حرکت ستارگان در
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
فلک مانند : �وکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ. همچنین برای دیدن اسب: �وَ السَّـبِحَـتِ سَبْحًا ؛۲سوگند به اسبان دونده�. یا براى سرعت حرکت در کار مانند : �إِنَّ لَکَ فِى النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلاً ؛۱و براى تو در روز ، تلاش بسیار است�.
سبحان : سبحان از نامهای خداوند متعال است . سبحان به معنی پاک و منزه است . پاک و منزه دانستن خداوند از هر نقص و عیب .
سبحان اسم عربی هستش ، معنی اسمش یعنی پاک
بنظره من بهترین اسم پسر اینه، من به همه برای پسرشون این اسم رو پیشنهاد می کنم😊
بنظره من بهترین اسم پسر اینه، من به همه برای پسرشون این اسم رو پیشنهاد می کنم😊
منزه
پاک و دور از گناه
پاک ومنزه بودن از هر عیبی فقط برای خداست
پاک و منزه بودن از هر عیبی
پاک و منزه بودن
واقعا اسم زیبایی هست مخصوصا که تو قرآن اومده . مطهره و سبحان
پاک و منزه که از صفات ماده است خداوند که ماده نیست
نزد مااهل سنت گذاشتن اسم سبحان جایز نیس چون سبحان صفت مخصوص برا خداوندهست به معنای
پاک ومنزه بخاطرهمین گذاشتنش رو بنده خدا جایز نیس
پاک ومنزه بخاطرهمین گذاشتنش رو بنده خدا جایز نیس
منّزه یعنی خالص ترین خالصهاcrystal clear که به خالص دیگری تجزیه و تبدیل نمیشود. در کلام عرب معمولاً صفت قبل از موصوف نمیآید ( سبحان الله ) ( منّزه خدا ) ولی در فارسی میگوییم خداوند سبحان که صفت بعد موصوف است [الله اعلم]
والسلام علی من التبع الهدی
والسلام علی من التبع الهدی
منزه یعنی پاکترین پاکهاcrystal clear یعنی آنقدر خالص است که قابل تجزیه به چیز دیگری نیست بعبارتی خالص ترین است، بعضی آنرا از صفات خداوند عزّ اسمه میدانند ولی در کلام عرب صفت قبل از موصوف نمیآید ( منزه
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
خدا ) شاید درست نیست ولی در فارسی میگوییم خداوند سبحان که سبحان موصوف باسم، الله است یا الله سبحانه و تعالی و . . . . والسلام علی من التبع الهدی
سبحان یعنی شناوری و شناور شدن
سبحان به معنی پاک ومنزه است واز نامهای خداوندمیباشدنام دیگر سوره اسراءسبحان است واسمی است که بارهادرنماز گفته میشود.
نام برادر من سبحان است که خیلی دوسش دارم و سبحان به معنای پاک است و این اسم عربی است و یکی از صفات خداوند است
پاک و منزه و به یاد خدا بودن
منزَّه، بَری، به دور ( از )
پاک و منزه
سبحان به عنوان یکی از صفات خداوند به معنی پاک و بی عیب است
سبحان به این معناست که خدا نه در ذاتش نقصی هست ونه در فعلش، بنابراین محال است خلقتش بدون هدف باشد
کلمه سبحان الله پایه واساس یگانه پرستی است.
کلمه سبحان الله پایه واساس یگانه پرستی است.
سبحان یعنی انرژی
انرژی ای که از همان اول بوده و تا ابد خواهد بود و نه به وجود می آید و نه از بین میرود بلکه از شکلی به شکل دیگر درمی آید. من عاشق این اسم هستم.
انرژی ای که از همان اول بوده و تا ابد خواهد بود و نه به وجود می آید و نه از بین میرود بلکه از شکلی به شکل دیگر درمی آید. من عاشق این اسم هستم.
واژه ای که با آن خدا را دارای بهترین شایستگی ها، ویژگی ها و توانایی ها و اینکه تنها او سزاوارپرستش است ، خطاب می کنید. تفاوت آن با حمد در این است که در حمد، شایستگی ها، ویژگی ها و توانایی های خداوند برای دیگران گفته یا بازگو می شود ولی در تسبیح یا سبحان، فرد برای خودش آنها را بر می شمرد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)