زِرِه؛ دو قانون از قوانین حاکم بر ایجاد کلمات در این کلمه ی سه حرفی اعمال گردیده است.
قانون تغییر شکل نگارشی و آوایی حروف در غالب کلمه مثل موسیقی و موزیک یا آموزش و آموختن
قانون حروف معکوس مثل حدقه و قدح
... [مشاهده متن کامل]
این کلیدواژه با توجه به مدل کاربرد آن در عالم واقع که یک کاربرد پوششی و حفاظت گونه را برای بدن ایجاد می کند مرتبط و منشعب شده از کلمه ی حرز و حراست می باشد.
زره و حرز و حراست با توجه به دو قانون ذکر شده از یک مفهوم می باشند. در تأیید این توضیح اصطلاح حرز امام جواد و دیگر امامان یک اصطلاح نام آشنایی برای ما است.
از آنجایی که برای رسیدن به مفاهیم کلمات غالباً اولویت در تلفظ می باشد تا در نگارش و صورتگری حروف لذا کلمات مرتبطی که به لحاظ مفهومی مرتبط با کلمه ی زره می باشد و در زوایا و ابعاد کاربردی مختلف کلمات ایجاد می شوند عبارتند از ؛ زره سلاح اسلحه سلحشور صلح صالح حرز حراست حرص حضور محرز حَذَر
سلیم
زرّه: باریک بین
نگار نازنین زرّه پرور: پروردگار نازنین باریک بین پرور
ظریف فکم کم داره فراموش می شه
یاد ظریف افتادم
زره = دریا
به پیش اندرون شهر هاماوران
به هر کشوری در سپاهی گران
رسید اگهیشان که کاووس شاه
برآمد ز آب زره با سپاه
هم آواز گشتند یک با دگر
سپه را سوی بربر آمد گذر
خِفتان ، گَبر
دِرع
زره یا زیرِه از واژگان ایرانی آذری باستان به معنی زیارتگاه است واژه عربی زیارت وام واژه از زیره و زره ایرانی می باشد.
زره پارسی است و جوشن تازی
واژه ی خفتان را هم میشه بکار گرفت
زره》 سله 》 سلح
اینها واژه های هم ریشه هستند
وشینه
zrih پهلوی
پلوتارک گوید: ایرانیان زرهی بر تن می کردند که می درخشید و چون روشنایی آفتاب بر آن می افتاد بینایی دشمن را کور می کرد.
زره: در پهلوی زْره zrēh بوده است .
( ( به فر کیی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و چون جو شنا. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 264. )
جوشن
زره دریده ی کسی بودن: مغلوب و شکست خورده ی او بودن .
یافه در یاقه نارسیده او
زهرهی هم زره دریده او
معنی بیت : رویین دژ آن چنان جایی بلند و دژ محکمی است که یافه به گریبان او هم نمی رسد و از آن پست تر است و" زرهی" هم در برابر این دژ محکم چیزی نیست و تاب مقاومت ندارد .
... [مشاهده متن کامل]
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 626 )
زره برکسی راست کردن: زره پوشاندن، زره را بر تن او مرتب کردن.
<<و مادرش="" زره="" بر="" وی="" راست="" می="" کرد="" و="" بغلگاه="" می="" دوخت.="">>
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۸.و>
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)