هزار و چهل مرد شمشیر داشت
که دیبا ز بالا، زره زیر داشت.
فردوسی.
من اینک میان را به رومی زره ببندم که نگشایم از تن گره.
فردوسی.
به فرکشی نرم کرد آهناچو خود و زره کرد و چون جوشنا .
فردوسی.
زره زیر بد جوشن اندر میان به بالابپوشیده ببربیان.
فردوسی.
ماهی در آبگیر دارد جز عین زره آهو در مرغزار دارد سیمین شکم.
منوچهری.
سه هزار مرد نشسته بودند با خود و جوشن و زره. ( تاریخ سیستان ). شهر آذین بستند از در سرای ارتاشی تا... و همه بخود و مغفر و زره و جوشن و دیبا بیاراستند. ( تاریخ سیستان ). بسیار نثار و هدیه آورده بود از سپر و زره. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 110 ). قومی که از اهل و خویش او بودند با وی ( عبداﷲ زبیر ) ثبات خواستند کرد در جوشن و زره.( تاریخ بیهقی ایضاً ص 187 ). مادرش ( مادر عبداﷲ زبیر ) زره بروی راست می کرد. ( تاریخ بیهقی ایضاً ).بیشتر بخوانید ...