روغن

/rowqan/

مترادف روغن: پیه، چربی، دهن، زیت، مرهم

معنی انگلیسی:
embrocation, lubricant, unction, ointment, oil, ghee, fat

لغت نامه دهخدا

روغن. [ رَ / رُو غ َ ] ( اِ ) هر ماده دسم و چربی که در حرارت متعارفی میعان داشته باشد خواه حیوانی بود مانند روغن گوسپند و گاو وجز آن و یا نباتی مانند روغن بادام و زیتون و کرچک و جزء آن. دهن. ( ناظم الاطباء ). آنرا از دوغ گوسفند وگاو و امثال آن می گیرند و وجه تسمیه آن روان شده غن است و غن سنگ عصاری باشد. ( از برهان ). موادی که از دوغ گاو و گاومیش و گوسفند گیرند. ( لغت محلی شوشتر ). دهن. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). سمن. مسکه که بگدازند. کره آب کرده. اذواب. اذوابه. ( یادداشت مؤلف ). علامت شادی و خوشحالی است و نه فقط در ایام قدیم از برای تقدیس و تدهین کاهنان و پادشاهان در کار بود بلکه از برای تدهین سر و ریش و تمام بدن در تمام ایام زندگانی مستعمل بود. ( از قاموس کتاب مقدس ) :
شتروار ارزن بدین هم شمار
همان دنبه و مشک و روغن هزار.
فردوسی.
همچون رطب اندام و چو روغنش سراپای
همچون شبه زلفان و چو پیلسته ش آلست.
عسجدی.
چون مرد شوربخت شد و روزکور
خشکی و دردسر کند از روغنش.
ناصرخسرو.
اگر چون ترب بی روغن شده ستی
به خیره ترب در هاون میفکن.
ناصرخسرو.
زین خسان خیر چه جویی چو همی بینی
که به ترب اندر هرگز نبود روغن.
ناصرخسرو.
وز خس و ز خار به بیگاه و گاه
روغن و پنیر کن و دوغ و ماست.
ناصرخسرو.
روغنی گر شد فدای گل بکل
خواه روغن بوی کن خواهی تو گل.
مولوی.
گفت ای کل با کلان آمیختی
تو مگر از شیشه روغن ریختی.
مولوی.
صحن کاچی چو پر ازروغن و دوشاب بود
نرساند به گلو لقمه آن هیچ آزار.
بسحاق اطعمه.
کشید عشق گلاب سرشک از گل چشم
بدان طریق که روغن برآوری از شیر.
ثابت ( از آنندراج ).
- روغن به آب شستن ؛ معمول اطباست که روغن را به آب شسته بر عضو مالند لیکن از خوردنش منع کرده اند که سمیت می آورد. ( از آنندراج ) :
ز دست چرب غناپیشگان مشو مسموم
که شسته اند به صد آب روغن خود را.
خان آرزو ( از آنندراج ).
- روغن به خود زدن ؛ ادعای کاری کردن. مآخذ آن روغن بر بدن مالیدن کشتی گیر است در وقت کشتی. ( آنندراج ) :
تا شده در ملک امکان رخش فرمانت روان بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ماده چرب ازکره یادنبه یاپیه گاووگوسفند
( اسم ) ۱ - مادهای چرب که از شیر دنبه یا پیه گاو و گوسفند یا از حبوب نباتی : ( بادام کرچک آفتاب گردان زیتون پنبه دانه و غیره ) گیرند دهن . یا روغن بابونه روغنی که از بابونه استخراج شود. یا روغن بادام روغنی که از مغز بادام گرفته شود . یا روغن بزرک روغن دانه های کتان که در نقاشی بکار رود . یا روغن بلسان روغنی که از بلسان گرفته شود . ( برای امتحان آن در قدیم [[ گندنا ]] را بکار میبردند ) روغن مصری . یا روغن پنبه تخم روغنی که پنبه دانه گیرند . یا روغن تخم روغنی که از دانه های گیاهان مختلف گرفته شود مانند روغن پنبه دانه و روغن کنجد . یا روغن چراغ . ۱ - روغن منداب . ۲ - روغنی که از انساج و پیه های حیوانی گیرند . معمولا این روغن را بنام پیه خوانند . ۲ - روغنی که از جوشاندن و تصفیه کره بدست آید و بنام روغن زرد به بازار عرضه کنند . یا روغن خاکستری روغنی است مرکب از یک جزو جیوه و چهار جزو پیه گوسفند و آن را برای تحلیل اورام غده در روسری پوست مالند . یا روغن خشخاش روغنی که از دانه های خشخاش گیرند و خوراکی است . یا روغن خوش روغن کنجد . یا روغن زبان ۱ - نرم گفتار چاپلوس . ۲ - فریبنده . یا روغن زیتون روغنی که از میوه درخت زیتون گیرند و خوراکی است . یا روغن شاهدانه روغنی که از دانه های شاهدانه بدست می آید و مصرف صنعتی دارد . یا روغن کرچک روغنی که دانه های کرچک به دست می آید . یا روغن کنجد روغنی که از دانه های کنجد به دست آید و مصرف خوراکی دارد . یا روغن کوکنار روغن خشخاش . یا روغن گردو روغنی که از مغز دانه گردو گیرند هم خوراکی است و هم مصرف صنعتی دارد یا روغن ماشین مادهای روغنی شکل که از محصولات نفت طبیعی است و برای چرب کردن ماشینها بکاررود و آن اقسام مختلف دارد که برخی جامدتر و پارهای مایعترند . یا روغن ماهی روغنی که از جگر ماهی [[ مورو]] استخراج میگردد و برای تقویت بدن و مداوای برخی امراض بکاررود . یا روغن مصری روغن بلسان . یا روغن مغز ۱ - عقل . ۲ - تدبیر . یا روغن منداب روغنی که از دانه های گیاه منداب گیرند و مصرف صنعتی دارد . یا روغن نارگیل . روغنی که از دورن بر میوه نارگیل گیرند و جزو روغنهای خوراکی است . یا روغن نباتی روغنی که از دانه های گیاهان مختلف استخراج شود که برخی خوراکی و بعضی هم مصرف داروی یا مصرف صنعتی دارند . یا روغن وازلین وازلین . یا روغن بریگ ریختن کاری مهم به شخصی مهمل و بیکاره فرمودن . ۲ - پیه چربی شحم . ۳ - دین مذهب : روغن خود ( دین خویش ) .
هر ماده دسم و چربی که در حرارت متعارفی میعان داشته باشد خواه حیوانی بود مانند روغن گوسپند و گاو و جز آن و یا نباتی مانند : روغن بادام و زیتون و کرچک و جز آن . دهن .

فرهنگ معین

(رُ غَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - ماده ای چرب که از شیر، دنبه یا پیه گاو و گوسفند یا از گیاهان روغنی می گیرند. ۲ - مایع چربی که از سه گروه اساسی تشکیل می شود: روغن چرب ثابت ، روغن کانی و روغن اسانس . ، ~ ریخته را نذر امامزاده کردن مال از دست رفته را به کسی بخ

فرهنگ عمید

۱. ماده ای چرب و غیرمحلول در آب که انواع مختلف گیاهی، حیوانی، و صنعتی دارد.
۲. [قدیمی] ماده ای که از پیه به دست می آوردند و برای مشتعل کردن چراغ به کار می بردند، روغن چراغ.
* روغن حیوانی: روغنی که از کره، دنبه، و پیه گاو و گوسفند تهیه می شود.
* روغن خاکستری: روغنی مرکب از یک جزء جیوه و چهار جزء پیه گوسفند که برای تحلیل ورم غده بر روی پوست می مالند.
* روغن زرد: روغنی که از جوشاندن و صاف کردن کرۀ گاو یا گوسفند تهیه شود.
* روغن زیتون: روغنی که از میوۀ زیتون می گیرند و از جهت تغذیه و مصارف دارویی اهمیت بسیار دارد. از نظر طبی به عنوان ملین و برای رفع یبوست و در قولنج های کلیوی به کار می رود، برای کارگرانی که با سرب و فراورده های آن سروکار دارند نیز نافع است.
* روغن کرچک: روغنی که از دانه های گیاه کرچک یا بیدانجیر گرفته می شود و در طب به عنوان مسهل به کار می رود.
* روغن ماشین: مادۀ روغنی که از نفت گرفته می شود و در ماشین ها به کار می رود.
* روغن ماهی: روغنی که از جگر ماهی مورو گرفته می شود و دارای ویتامین های a و d است و آن را برای تقویت بدن و معالجۀ بعضی از بیماری ها می خورند، روغن کبد ماهی.

واژه نامه بختیاریکا

روقه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] روغن ماده ای چرب است و از احکام آن در بابهای طهارت، حج، تجارت و اطعمه و اشربه سخن گفته‏اند.

روغن مادّه‏ای چرب، برگرفته از پیه‏های حیوانی یا دانه‏های گیاهی می باشد.

احکام روغن در فقه
← احکام روغن در طهارت
۱. ↑ جواهر الکلام ج۶، ص۱۴۷.
...

دانشنامه عمومی

روغَن دسته ای از مایعات است که با آب مخلوط نمی شوند و به دلیل آن که چگالی آن ها کمتر از آب است، روی آب شناور می مانند. اصولاً روغن به چربی گفته می شود که در دمای اتاق معمولاً به حالت مایع می باشد به جز روغن نباتی و روغن حیوانی. روغن ها هم همچون چربی ها متشکل از تری گلیسرید، مونوگلیسرید و مقداری هم دی گلیسرید می باشند. از آنجا که روغن حاوی مقدار زیادی چربی غیراشباع است، در دمای اتاق مایع می باشد. روغن ها انواع مختلف دارند. می توانند صنعتی بوده یا برای مصارف خوراکی مورد استفاده قرار گیرند. از روغن استفاده متعددی می شود. روغن پالم یکی از محصولات صنعتی کشورهای پیشرفته است.
روغن های خوراکی را معمولاً از چربی های نباتی یا حیوانی به دست می آورند. چربی های نباتی در دمای اتاق مایعند. این نوع روغن ها را اغلب از گیاهان، مغز میوه، دانه گیاه و… تهیه می کنند. البته اغلب چربی های حیوانی در دمای اتاق به حالت جامدند و بنابراین نمی توان آن ها را جزو روغن به حساب آورد. اما برخی جانوران از جمله ماهی، وال و برخی از حیواناتی که در آب و هوای سرد زندگی می کنند، چربی بدنشان به حالت روغن مایع می باشد.
معمولاً از روغن برای سرخ کردن و پختن غذا استفاده می شود. گاهی به منظور نگهداری از مواد غذایی هم به آن ها روغن می زنند.
روغن های خوراکی، درست است که به طور کامل مضر نیستند و مصرف مناسب آن ها می تواند به بهبود وضعیت سلامت کمک کند. مصرف روغن های خوراکی مناسب می تواند در رشد سلول ها، بهبود عملکرد قلب و عروق، جذب مواد مغذی مؤثر، تقویت سیستم ایمنی بدن، و بهبود سلامت مغز و اعصاب کمک کند.
در واقعیت، برای جذب مواد مغذی مبتنی بر چربی ها مانند ویتامین های A، D، E و K و بتاکاروتن ها، بدن انسان به مصرف روغن نیاز دارد. بنابراین، انتخاب بهترین روغن های خوراکی برای برآورده کردن نیازهای بدن، برای متخصصان تغذیه بسیار مهم است.
با این حال، باید توجه داشت که مصرف بیش از حد روغن های خوراکی می تواند ضررهای جبران ناپذیری بر روی سلامتی داشته باشد. متخصصان تغذیه توصیه می کنند که افراد بالای 30 سال حداکثر روزانه 4 قاشق چای خوری روغن مصرف کنند و تا حد ممکن از مصرف روغن های جامد و حیوانی خودداری کنند. اما باید توجه داشت که این میزان مصرفی که شما اشاره کردید، میزانی است که همه خانواده ها در ایران رعایت نمی کنند و بهتر است با توجه به وضعیت سلامت و نیازهای شخصی خود، با پزشک یا متخصص تغذیه مشورت کنید.
عکس روغنعکس روغنعکس روغن
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

روغن (oil)
ماده ای قابل اشتعال، از آب سبک تر و معمولاً غیر محلول در آب که عموماً در دمای متعارفی حالت مایع دارد و در الکل و اتر حل می شود. روغن ها عمدتاً متشکل از کربن و هیدروژن هستند و ممکن است مانند چربی ها و موم ها جامد یا مایع باشند. نفت خام از بقایای گیاهان و جانوران شکل گرفته است. جانوران و گیاهانی که در زیر گل و لای نزدیک کف دریا مدفون شدند، طی میلیون ها سال براثر گرمای درونی زمین و فشار صخره های پوشاننده شان به آهستگی به هیدروکربن تبدیل شده اند. سه دستۀ اصلی روغن ها عبارت اند از روغن های اصلی یا روغن های فرّار یا روغن های اسانسی حاصل از گیاهان؛ روغن های غیرفرّار یا روغن های ثابت یا روغن های چرب حاصل از جانوران و گیاهان؛ و روغن های معدنی که عمدتاً از تصفیۀ نفت خام به دست می آیند. روغن های اسانسی مایعات فرّاری اند که بوی منبع گیاهی خود را حفظ می کنند و برای ساخت عطرها، طعم دهی، پزشکی، و عطردرمانی مصرف می شوند. روغن های غیرفرّار آمیزه ای از لیپیدهای دارای درجات غلظت متفاوت اند که در جانوران، مثلاً روغن های ماهی، و گیاهان، مثلاً در مغزها و دانه ها، یافت می شوند. از آن ها به منزلۀ غذا و نرم کننده، و نیز برای ساخت صابون، رنگ، و روغن جلا استفاده می کنند. روغن های معدنی آمیزه ای از هیدروکربن های مرکب اند و در سوخت ها و نرم کننده ها به کار می روند. از گیاهانی که به مناسبت روغن اصلی خود معروف اند می توان گیاهان تیره های هویج، زنجبیل، خلنج، غار، نعناع، مورْد، زیتون، ثعلب، گل سرخ، و سداب را نام برد.

جدول کلمات

زیت,دهن

مترادف ها

butter (اسم)
کره، روغن، روغن زرد، کره مالیدن روی

unction (اسم)
نرمی، روغن مالی، تدهین، مرهم، روغن، چرب زبانی، مرهم گذاری، حظ، لینت، پربرکتی، تلذذ

ointment (اسم)
مرهم، روغن، پماد

grease (اسم)
چاپلوسی، روغن، مداهنه، چربی، گریس، روغن اتومبیل

unguent (اسم)
مرهم، خمیر، روغن

oil (اسم)
مرهم، روغن، چربی، نفت، مواد نفتی، رنگ روغنی، نقاشی با رنگ روغنی

lubricant (اسم)
روغن، چرب کننده

ghee (اسم)
روغن، کره اب کرده

فارسی به عربی

دهن , زبد , زیت التشحیم , مرهم , نفط

پیشنهاد کاربران

واژه روغن
معادل ابجد 1256
تعداد حروف 4
تلفظ ro[w]qan
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: rōvn, rōyn]
مختصات ( رُ غَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی rowqan
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
روغن در زبان فاخر لکی روًین گفته میشه
گریس
نان یارو توی روغن بود=اصطلاح
به المانی روغن میشود ( ( �l ) ) و به زبان لکی هم میشود ( ( رین ) )
روغن از دو بخش تشکیل شده است بخش اول رو به معنی روان شده جاری شده است و بخش دو در اصل غنگ است و غنگ دسته چوبی و محور چوبی آسیاب است . پس روغن به معنی مایعی است که از چوب آسیاب روان میشود.
دهن، سمن، په، زیت، چربی، مرهم، پیه
روغن: گِند به معنای تکه گوشت یا دنبه کوچک و دایره شکل می باشد چنانکه در لری به عدس بخاطر شکل مدورش گِندی گفت اند و روغن نیز تحریف رو گِند به معنای مایعی که در اثر حرارت دادن از روی گند یا دنبه می گیرند.
زَیت _جمع=زُیوت

بپرس