رودبار

/rudbAr/

معنی انگلیسی:
roodbar, delta, place abounding in rivers

لغت نامه دهخدا

رودبار. ( اِ مرکب ) جایی که در آن رودخانه بسیار جاری باشد. ( برهان قاطع ). جایی که رودهای بسیار دارد. ( فرهنگ نظام ) ( از آنندراج ). جایی که درآن نهرها و رودخانه های زیاد جاری باشد. ( ناظم الاطباء ). || رودخانه های بزرگ. ( برهان قاطع ). رودخانه بزرگ و نهر عظیم. ( ناظم الاطباء ) :
بدو گفت مردی سوی رودبار
برود اندرون شد همی بی شنار.
ابوشکور.
پیاده همی شد ز بهر شکار
خشنسار دید اندر آن رودبار.
فردوسی.
از آن سوکواران پرهیزگار
بیامد یکی تا لب رودبار.
فردوسی.
ابر بینی فوج فوج اندرهوا در تاختن
آب بینی موج موج اندر میان رودبار.
منوچهری.
فروماند آنجا دلش شرمسار
که گردد برهنه در آن رودبار.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
ز بس رودخیزان لب رودبار
نشانده ز رخسار گیتی غبار.
نظامی.
شب و روز بر طرف آن رودبار
دواسبه همی راند، بر کوه و غار.
نظامی.
از این سیلگاهم چنان ده گذار
که پل نشکند بر من از رودبار.
نظامی.
یکی دیدم از عرصه رودبار
که پیش آمدم بر پلنگی سوار.
سعدی ( بوستان ).
|| لب آب. ( شرفنامه منیری ). ساحل رودخانه. کنار رود :
سپه بود سرتاسر رودبار
بیاورد کشتی و زورق هزار.
فردوسی.
برفتند هر پنج تا رودبار
ز هر بوی و رنگی چو خرم بهار.
فردوسی.
|| جدولهای آب. ( از برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).

رودبار. ( پسوند ) مزید مؤخر امکنه : اسفیدرودبار. اله رودبار. باب رودبار. ارفه رودبار. ارمک رودبار. پشت رودبار. نورودبار. چهارده رودبار. خوش رودبار. دوله رودبار. دیلم رودبار. رسوم رودبار. سوادرودبار.سیاه رودبار. شش رودبار. فیلده رودبار. کته رودبار. کچه رودبار. کردرودبار. کردشاه رودبار. کلارودبار. گته رودبار. لپه رودبار. لندرودبار. میدان رودبار باقلی پزان.

رودبار. ( اِخ ) ناحیه ای است از بلخ. ( از معجم البلدان ).

رودبار. ( اِخ ) موضعی است از مرو شاهجان. ( از معجم البلدان ).

رودبار. ( اِخ ) محله ای است به همدان. ( از معجم البلدان ).

رودبار. ( اِخ ) ابوموسی اصفهانی گوید: ناحیه ای است از طسوج اصفهان و آن مشتمل بر دیههای بسیار است و جماعتی از اهل علم در آنجا سکنی دارند. ( از معجم البلدان ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نهری است شیرین و گوارا از چشمه رود ایج اصطهبانات که آن را چشمه رودبار نیز گویند .
۱ - شهرستان رودبار در جنوب گیلان واقع و شامل بخشهای حومه و عمارلو میباشد.زیتون و صابون آن مشهور است . ۲ - مرکز آن شهر رودبار در دره سفید رود در داخل جنگلهای سر سبز زیتون سر راه شوسه قزوین برشت واقع است و حدود ۱۵٠٠٠ تن جمعیت دارد.
( اسم ) ۱ - جایی که در آن چند رود جاری باشد . ۲ - رودخانه بزرگ .

فرهنگ معین

[ په . ] (اِمر. ) ساحلِ رود، کنار رود.

فرهنگ عمید

۱. رودخانه، نهر بزرگ.
۲. جایی که در آن چند نهر و رود جاری باشد.

گویش مازنی

/rood baar/ نام مرتعی در آمل

دانشنامه عمومی

رودبار ( رۊبار ) یکی از شهرهای شمالی ایران و مرکز شهرستان رودبار، استان گیلان است. این شهر در ۶۰ کیلومتری شهر رشت قرار دارد. به دلیل وجود چشمه ها و رودهای فراوان و همچنین گسترهٔ عظیمی از درختان زیتون درجه یک به «رودبار زیتون» معروف است. [ ۴] باستان شناسان مناطقی را در رودبار کشف کرده اند که قدیمی ترین سکونتگاه بشر در ایران می باشد. [ ۵]
به سبب وجود رودهای فراوان به ویژه رود «سفید رود» در این ناحیه، آن را «رودبار» نامیدند که به معنی سرزمین رودها می باشد. «بار» در کلمه رودبار به مفهوم ساحل و اراضی کنار رود می باشد. واژهٔ رودبار معانی متعددی دارد، مانند: «جایی که در آن رودخانه بسیاری جاری باشد»[ ۶] یا «ساحل رود» یا «کنار رود». [ ۷]
سفیدرود از به هم پیوستن رودهای قزل اوزن و شاهرود تشکیل می گردد و از وسط شهر رودبار می گذرد. این شهر از دیرباز اولین کشت گاهِ زیتون در ایران و دارای یکی از بهترین انواع زیتون در دنیا است. به همین دلیل به آن رودبارِ زیتون نیز گفته می شود. در لغت نامهٔ دهخدا آمده است: «برای تمیز دادن آن از رودبار قزوین آن را رودبار زیتون می گویند». [ ۸]
علت اصلی رویش زیتونِ با کیفیت در این شهر، آب و هوای مدیترانه ای آن است. همچنین به دلیل مجاورت این شهر با کوهستان های رشته کوه البرز، به آن لفظ رودبارِ کوهپایه نیز گفته می شود. این شهر در مرز چند منطقهٔ آب و هوایی خشک و گرم، گرم و مرطوب و نیز سرد قرار گرفته و از این نظر آب و هوایی منحصر به فرد دارد. در گونه بندی نیاز سالانهٔ انرژی شهرهای ایران، نیاز غالب انرژی رودبارِ گیلان، از نوع گرمایش - کم اعلام گردیده است. [ ۹]
بخشی از اهالی شهر رودبار از قوم تات هستند و به زبان تاتی صحبت می کنند. [ ۱۰] تات زبانان رودبار در دو منطقهٔ عمارلو و خورگام زندگی می کنند. در عمارلو: مرکز بخش عمارلو جیرنده است و علاوه بر آن روستاهای انبوه، کلیشم، خرم کوه، ویه، ناوه، لایه، نوده فاراب، یکنم، ایینه ده، پاکده، داماش، بیورزین، پارودبار، اسکابن، کرماک به زبان تاتی تکلم می کنند. در خورگام: در بخش خورگام مرکز بخش یعنی بره سر و روستاهای ناش، اسطلخ کوه، چیچال، لیاول علیا، چلوانسرا، قوشه لانه، سه پستانک، گرزنه چاک، کشکش به زبان تاتی تکلم می کنند. [ ۱۱] [ ۱۲] اکثر مردم رودبار به گویش رودباری[ ۱۳] سخن می گویند. گویش رودباری در دسته بندی جدیدی با عنوان تاتی مانندها «tatoid» قرار گرفته ادست که گویشی از زبان تاتی می باشد. گویش های تاتی گونه در اصل زبان تاتی بودند که به دلیل تأثیرات شدید زبان های کاسپین و زبان فارسی تمام ویژگی های زبان تاتی را از دست داده اند. [ ۱۴] زبان گیلکی دارای سه گویش اصلی بیه پس و بیه پیش و گالشی است اما علاوه بر این به دلیل تغییر جزئی لهجه هر شهر با شهر دیگر، در اتنولوگ برای زبان گیلکی چند لهجه یا زیرگویش تعیین شده است که عبارتند از: رشتی، رودباری، صومعه سرایی، لاهیجانی، لنگرودی، رودسری، بندرانزلی و فومنی. مردم رودبار به زبان گیلکی با لهجه رودباری سخن می گویند. [ ۱۵] گیلکی رودباری در جنوب گیلان، در رستم آباد، رودبار، منجیل و لوشان و … رایج است. [ ۱۶] دکتر ایوب رسایی، رودباری را همراه با رشتی و فومنی به عنوان زیر مجموعه های گویش غربی زبان گیلکی دسته بندی می کند. [ ۱۷] در ایرانیکا نوشته شده مردم رودبار به زبان تاتی سخن می گویند که نسبت به گویش مردم دهستان شاهرود در شهرستان خلخال کمی متفاوت است. کردهای رشوند توسط شاه عباس اول در تعدادی از روستاها در رحمت آباد و طایفه عمارلو توسط نادرشاه در شرق سفیدرود مستقر شده اند که آنها هم به زبان گیلکی صحیت می کنند و با گیلکان آمیخته شده اند و خود را گلیک می دانند. [ ۱۸] گویش تاتی که در شهرستان رودبار رایج است، در ردهٔ تاتی جنوبی دسته بندی می شود. در کتاب های زبان شناسی، از تاتی رودبار بیشتر به نام تاتی درهٔ سپیدرود نام می برند و آن را زیرمجموعهٔ زبان گیلکی به شمار می آورند. [ ۱۹]
عکس رودبارعکس رودبارعکس رودبارعکس رودبارعکس رودبارعکس رودبار

رودبار (بستک). رودبار ( گوده ) یکی از آبادی های زیر پوشش دهستان ده تل از توابع بخش مرکزی شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شده است. این روستا در ۳۰ کیلومتری شرق روستای کنچی واقع شده است. [ ۱] این روستا در ۴۲ کیلومتری شرق روستای تدرویه واقع است. [ ۲] [ ۳]
از شمال کوه کوار و رودخانه، از جنوب کوه ببیان، از مغرب روستای کوچک کنچی، و از سمت مشرق به روستای انجیردان محدود می گردد. [ ۴]
جمعیت آن ۱۴۰۰نفر ( ۲۷۰خانوار ) می باشد، که از اهل سنت و از شاخه شافعی هستند یعنی از پیروان امام محمد ادریس شافعی می باشند و به زبان فارسی و به زبان اچمی با لهجه رودباری بستکی تکلم می کنند. دارای دبستان، راهنمایی دخترانه و پسرانه که مدرسه دبستان منصوری رودبار از قدیمی ترین مدارس شهرستان می باشد. دارای ۶ مسجدمی باشد که مسجد جامع آن در مرکز روستا و در کنار تپهٔ مرکز روستا واقع است، خانه بهداشت و درمانگاه چند تخت خوابی دارد، آب انبارهای متعدد ( برکه ) . چشمه آبی دارد که در تمام طول سال حجم زیادی آب دارد و سر چشمهٔ آن از کوه ببیان است. این چشمه در منطقه گوده به پرآبی شهرت دارد. در نخلستان رودبار بیش از ۱۰۰۰ اصله درخت کاشته شده است. [ ۴]
صیفی کاری، تنباکو، خرما، شتوی کاری، در حدود ۱۰۰۰ اصله نخل دیم و زمین زیر کشت جو و گندم دارد. کنار بمبیی هم از محصولاتیست که از طریق کشورهای عربی هم جوار وارد این روستا شده و در سالهای اخیر رونق زیادی یافته است. [ ۱]
عکس رودبار (بستک)

رودبار (خمیر). رودبار، روستایی در دهستان رودبار بخش رویدر شهرستان خمیر در استان هرمزگان ایران است. این روستا، مرکز دهستان رودبار است. [ ۱]
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱٬۶۷۷ نفر ( ۵۰۴ خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس رودبار (خمیر)

رودبار (رودبار جنوب). رودبار ، مرکز شهرستان رودبار جنوب و شهری در استان کرمان در جنوب شرقی ایران است.
جمعیت این شهر در سال ۱۳۹۵، ۲۵٫۸۴۰ نفر بوده است. [ ۱]
عکس رودبار (رودبار جنوب)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

رودبار. ( اِخ ) نام مکانی است. از: �رود � �بار� ( پسوند مکان ) . ناحیه رود. مثل زنگبار.
رودبار هر زمین و روستا و شهرستان که کنار رود باشد انرا رودبار میگویند ز برای نمونه دشت میان رودان رودبار است دشتهای دو سوی امو دریا و گلزریون رودبارست برای همینست که نام رودبار را از بغداد داریم تا کاشغر
در کارنامه اردشیر بابکان امده که اردشیر به دریابار افتاد
رودبار یعنی شهری که رودهای فراوان دارد.
رودبار یعنی جایی که رودهای فراوون داره.
شهر من که اونجور که باید و شاید آباد نشده.
هو
رود بزرگ.
در زبان گیلکی یعنی رودخانه.
رودبار:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " رودبار " می نویسد : ( ( رودبار در پهلوی روتبار rōt - bār به معنی کناره ی رود است؛ بار در آن پساوندی است که در واژگان چون "جویبار" و" دریابار" نیز دیده می آید. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( برفتند هر پنج تا رودبار؛
ز هر بوی رنگی، چو خرم بهار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص۴٠۸ . )

رودبار: دربلوچی به معنای مناطق متعلق به رودمی باشد.
اسم مرکب ( رود بار )
۱ - از آنجا که هر دیاری، محصولی زیاد و با کیفیت داشته باشد با آن محصول شناخته می شود و در ضمن یکی از معانی بار، میوه می باشد لذا می توان گفت رودبار یعنی جایی که میوه و محصول زیاد آن رود است و یا به عبارت بهتر ، جایی که دارای چندین رود باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - اگر بار به معنی محموله در نظر گرفته شود رودبار یعنی جایی که محموله آن رود است یا به عبارت بهتر ، جایی که دارای رودهای فراوان است.

در زبان لری بختیاری به معنی
سرزمینی که در آن چند رود وجود دارد . به عربی وادی

بپرس