گوده

/gowde/

معنی انگلیسی:
pit or ditch

لغت نامه دهخدا

گوده. [ دَ / دِ ] ( اِ ) در فرهنگ ترکی به معنی تن. ( آنندراج ). || میان و کمر. گرده. || مغز و هسته. ( ناظم الاطباء ).
- گوده به حرام ( گوده حرام ) ؛ تنبل و کاهل و هیچکاره. ( ناظم الاطباء ). یعنی از حرام تن و توش به هم آورده. ( آنندراج ) :
حیف است که از دختر رز جویی کام
کاین فاحشه باشد از ذوات اعلام
تا کی سر خود به پای خم خواهی سود
تا چند کشی منت این گوده حرام ؟
داراب بیک جویا ( از آنندراج ).

گوده. [ گُو دِ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه بخش بستک شهرستان لار است.حدود و مشخصات آن به این قرار میباشد: از شمال به دهستانهای صحرای باغ و حومه لار، از جنوب به دهستانهای دژگان و لهزان و حومه و بستک ، از خاور به دهستان رویدر و شهرستان بندرعباس و از باختر به دهستان صحرای باغ و قسمتی از دهستان بیرم محدود است. موقع آن جلگه ای میباشد. این دهستان در شمال بخش واقع شده و هوای آن گرم خشک است. آب مشروب آن از آب باران و چاه تأمین میشود. قسمتی از زراعت به وسیله قنات آبیاری می شود و بقیه دیمی است. محصولات آن عبارتند از: خرما، تنباکو و جزئی صیفی جات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان عبابافی و چادربافی است. دهستان از 14 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. جمعیت آن در حدود 7500 نفر است و قراء مهم آن عبارتند از: انوه ، فتویه ، ده هنگ ، تدرویه و ده تل. شوسه لار به لنگر از قسمت باختری دهستان کشیده شده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

یکی از دهستانهای بخش بستک شهرستان لار واقع در شمال بخش . هوای آن گرم و دارای ۷۵٠٠ تن جمعیت و ۱۴ ده میباشد . محصول گوده : غله خرما و تنباکو است .
( اسم ) تن بدن . یا گوده حرام . از حرام تن و توش بهم آورده تنبل هیچکاره : حیف است که از دختر زر جویی کام کاین فاحشه باشد از ذوات اعلام . تا کی سر خود بپای خم خواهی سود ? تا چند کشی منت این گوده حرام ? ( داراب بیک جویا )
نام یکی از دهستانهای ششگانه بخش بستک شهرستان لاراست حدود و مشخصات آن به قرار زیر است : از شمال دهستانهای صحرای باغ و حومه لار از جنوب دهستانهای دژگان و لهزان و حومه و بستک .

فرهنگستان زبان و ادب

{pit} [پزشکی-دندان پزشکی، علوم پایۀ پزشکی] [پزشکی-دندان پزشکی] فرورفتگی مختصر در محل تلاقی شیارهای سطح جوندۀ مین‍ای دندان [علوم پایۀ پزشکی] فرورفتگی یا گودکی که ممکن است طبیعی یا نابهنجار باشد

دانشنامه عمومی

گوده (سابو). گوده شهری در شهرستان سابو در استان بولکیمده در بورکینافاسوی غربی مرکزی است جمعیت آن ۳۷۱۶ نفر است.
عکس گوده (سابو)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

socket (اسم)
جا، کاسه، خانه، حفره، حدقه، پریز، بوشن، گوده، جای شمع، کاسه چشم

فارسی به عربی

مقبس

پیشنهاد کاربران

گُودِه در برخی نقاط جنوب ایران به معنی گودال و حفره بکار برده می شود.
گوده govde در تورکی یعنی === بدن ، تن ، کالبد
Govde گوده در ترکی یعنی بدن و تن و کالبد
گوده gudə: [اصطلاح صنایع دستی] به گلوله ی نخ "گوده" می گویند.
نام روستایی واقع در پشت کوه بخش مرکزی شهرستان فیروزکوه استان تهران
در سال 1377 اسم روستا از گوده به نام کاوه ده تغییر یافت.
گوده گویش مازنی ست و به معنای گاو ده و یا روستایی که دارای گاو زیادی ست.

بپرس