لغت نامه دهخدا
علل رنسانس و پیشروان آن : یکی از مهمترین موجبات پیشرفت رنسانس در اروپا کشف آثار بازمانده ملل باستانی و بخصوص شاهکارهای علمی و فلسفی یونان بود که در قرون وسطی مردم از وجود آنها بکلی بیخبر بودند. این آثار در نتیجه فتوحات مسلمانان در امپراطوری بیزانس بدست آنها افتاد و در قرن دوازدهم میلادی قسمتی از آن از راه شمال افریقا و سرزمین اندلس ( اسپانیا ) به اروپا رفت و قسمتی دیگر در جنگهای صلیبی مستقیماً بدست اروپاییان که با مسلمانان در جنگ بودند افتاد و به زبانهای اروپایی ترجمه شد و این ترجمه و انتشار آثار یونانی موجب ایجاد افکار فلسفی و ادبی و علمی تازه ای شد و همین اندیشه های جدید از مهمترین عوامل پیدایش رنسانس گردید. از طرف دیگر اختراع چاپ وسیله اشاعه سریع علوم و کتب گردید. تا آن زمان وسیله انتشارعلوم فقط کتب خطی بود و بدیهی است هر اندازه استنساخ کتب خطی توسعه می یافت هرگز نمی توانست به درجه صنعت چاپ به اشاعه علوم کمک کند. عامل دیگر توسعه ثروت و افزایش زر و سیم در اروپا بود که نتیجه مستقیم اکتشافات بزرگ جغرافیایی بشمار می رفت و این افزایش زر و سیم مردم شهرنشین اروپا را در رفاه و آسایش غوطه ور ساخت و برای آنها فرصتی کافی برای پرداختن به علوم و ادبیات فراهم کرد و عده ای از رجال و بزرگان به ترویج و تشویق ادبیات و هنر پرداختند و پولهای گزاف در این راه خرج کردند که موجب تشویق هنرمندان و دانشمندان و ادبا و شعرا گردید. در اصطلاح تاریخ رنسانس کسانی را که به این ترتیب با پرداخت وجوه گزاف آثار هنرمندان زمان را خریداری می کردند مِسِن مینامند. عده زیادی از پادشاهان اروپاو اشراف بزرگ و پاپها و اسقفهای بزرگ از جمله این مسن ها بودند که پولهای هنگفت به ترویج علم و هنر و تجلیل شعرا و ادبا و هنرمندان اختصاص می دادند. چنانکه گفته شد رنسانس قرن پانزدهم و شانزدهم بطور ناگهانی ایجاد نشد بلکه پیشروان زیادی در قرون مقدم داشت که به پیشامد جریان قرن پانزدهم و شانزدهم کمک کردند. پیشروان رنسانس در دو کشور فرانسه و ایتالیا و بخصوص در کشور اخیر بودند. در ایتالیا دو شاعر بزرگ از پیشروان رنسانس شمرده می شدند، یکی از این دو تن دانته ( 1265 - 1321 م. ) است که نخستین و بزرگترین شاعر آن سرزمین است و کتاب کمدی الهی از اوست و دیگری پترارک است که قطعات و سرودهایش او را مشهور ساخته است. از هنرمندان پیشقدم ایتالیا ژیوتو ( 1266 - 1336 م. ) و برونلس کو و گیبرتی و دوناتلو را میتوان ذکر کرد. این هنرمندان آثار بسیار پرارزش و گرانبهایی از خود بیادگار گذاشتند که سرمشق هنرمندان قرنهای بعد گردیدند.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
احیائ، تجدید، تجدیدحیات، اعاده، عودت، بازگشت
احیائ بازگشت بزندگی اعاده حیات
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] رنسانس، جنبش فرهنگیِ مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد. عصر نوزایش، دوران گذار بین سده های میانه (قرون وسطی) و دوران جدید است.
واژه رنسانس از زبان فرانسه وام گرفته شده است و به معنای تولد دوباره یا نوزایی است. کسانی که دوران رنسانس را پدید آوردند بر این گمان و باور بودند که عصر آنها با سده های میانه هیچ ارتباط وثیقی ندارد بلکه به یونان و روم باستان مربوط می شود چرا که به زعم آنها بشر تنها در دنیای باستان کارها و موفقیت های بزرگ را تجربه کرد. در واقع رنسانس بر آن بود که با زایش دوباره فرهنگ یونان و روم، امکان موفقیت و پیشرفت های سترگ را دوباره فراهم آورد.
تولد حیات فرهنگی اروپا
درباره اینکه این تولد دوباره حیات فرهنگی در اروپا از چه زمانی آغاز شده است بحث های زیادی میان مورخان عصر رنسانس وجود دارد. برخی سال ۱۴۵۳ میلادی که فتح قسطنطنیه به دست ترکان عثمانی رخ داد را نقطه پایان قرون وسطی و آغاز عصر رنسانس می دانند. با تسخیر قسطنطنیه متفکران یونانی با متونی چند به اروپای غربی مهاجرت کردند و مطالعه فرهنگ و اندیشه یونانی را گسترش دادند.از نظر عده ای دیگر سال ۱۴۹۲ میلادی یعنی سال ورود اروپائیان به قاره آمریکا و همچنین ساکنین آن و مسافرت هایی که از قبل به آسیای شرقی و خاور میانه انجام داده بودند افق های جدیدی به روی آنان باز کرد و سبب آشنایی با فرهنگ ها، زبان ها و ادیان دیگر شد و راه های تجاری بیشتری را به روی آنان گشود. ولی رنسانس نیز مانند همه اعصار سرنوشت ساز، به یک باره آغاز نشد و یک باره نیز به اتمام نرسید. می توان گفت بسته شدن نطفه رنسانس یعنی آغاز حرکت های فکری مستقل از نظام فکری حاکم از اواسط قرن ۱۳ میلادی است. در این زمان کلیسای کاتولیک حاکم بلامنازع بر فرهنگ و سیاست قرون وسطی است همچنین در همین هنگام حاکمیت فلسفه و کلام مدرسی (اسکولاستیک) بر دانشگاه ها و سایر مراکز فرهنگی و دینی اروپای غربی مشاهده می شود. به هرحال به طور قطع نیمه دوم قرن ۱۵ و تمام قرن ۱۶ میلادی را می توان عصر رنسانس و دوران حاکمیت تفکر رنسانسی دانست.
ویژگی های عصر رنسانس
از جهت سیاسی در این عصر پادشاهان و امیران نسبت به دستگاه کلیسا مستقل تر شدند به گونه ای که در نهضت اصلاح دینی برخی از آنان به طور علنی از این جنبش حمایت کردند و در مقابل پاپ و کلیسای کاتولیک ایستادند و سرانجام از کلیسا خارج شدند؛ امری که در قرون وسطی غیرقابل تصور بود. از جهت اقتصادی بازرگانان با سود چشم گیری که از تبادل کالا به دست آورده بودند استقلال اجتماعی بیشتری کسب کردند. توسعه اقتصادی و بازرگانی در رنسانس مستلزم این بود که اقتصاد پولی به جای اقتصاد مبتنی بر مبادله کالا به کالا رایج شود. به همین خاطر نقره و طلا از آلمان و آمریکا به بازار آمد و طولی نکشید که بانک ها و بانک داران پدید آمدند. از دیگر سو بازرگانان به خاطر افزایش تقاضا و کمبود کالا به مسافرت به سرزمین های دیگر و جستجوی عرصه های تازه برآمدند. مسافرت به سرزمین های ناشناخته، استفاده از تکنیک های پیچیده تری را می طلبید در نتیجه اروپائیان به ساخت وسایل و ابزار جدید برای دست یابی به طلا و لوازم تجملی و اشیاء گران بهای سرزمین های دیگر پرداختند. اروپائیان از رهگذر مسافرت ها و آشنایی با تمدن های دوردست، به مطالعه وسیع تر متون یونانی و لاتین دست زدند و به همین دلیل فراگیری زبان های دیگر در میان اندیشمندان این دوره امری رایج گردید. در سده های میانه متون متفکران و ادیبان رومی غالبا برای و یا با توجیه فراگیری زبان لاتین خوانده می شد در حالی که هدف همواره اثبات برتری و حقانیت مسیحیت کاتولیک نسبت به هر نوع اندیشه دینی و غیردینی بود. اما در عصر رنسانس متون را برای فهم محتوای آنها مطالعه می نمودند. همین تغییر نگرش سبب گردید که بسیاری از مفاهیم فکری قدیم اعتباری ویژه بیابند. به عنوان مثال کسانی همچون اراسموس با مطالعه متون قدیمی، اخلاقی مستقل از اخلاق مسیحی کشف کردند. اراسموس حتی اظهار داشت که اگر کاربرد کلمات اجازه می داد، سقراط که از دیدگاه مسیحی مشرک بود را یک قدیس می خواند. در حقیقت عالمان اخلاق در این دوره همانند دانشمندان که در پی شناخت طبیعت مستقل از دین و کلیسا بودند، سعی داشتند تا انسان طبیعی را، عزل نظر از مآل فوق طبیعی آن توصیف کنند و برای این منظور نوشته های اخلاقی باستانی مخصوصا آثار رواقیان راهنمای آنان بود. البته این بدان معنا نیست که اخلاق در این دوران به سمت رشد و شکوفایی گرایش داشته است بلکه اساسا در رنسانس قوانین کهنه اخلاقی حرمت خود را از دست دادند. اکثر حکام مقام خود را با خیانت به دست آورده بودند و با قساوت در حفظ آن می کوشیدند. کاردینال ها هنگامی که برای شرکت در مراسم تاج گذاری پاپ دعوت می شدند از ترس مسموم شدن، شراب و ساقی شان را با خود می بردند. یکی از مهم ترین اتفاقات عصر رنسانس، اختراع دستگاه چاپ است. با اختراع این دستگاه به وسیله گوتنبرگ، کتاب به تعداد بیشتر، ارزان تر و آسان تر در اختیار دوست داران دانش قرارگرفت. تعداد افراد باسواد رشد چشم گیری یافت و زنان نیز به کتاب ها دسترسی بیشتری یافتند. از دیگر ویژگی های دوران نوزایی افزایش تعداد مراکز آموزشی و تنوع آنها است. در این دوران مراکزی شکل گرفت که از حوزه اختیار مقامات کلیسا بیرون بود. در این مراکز چنانکه اشاره شد فقط یافتن حقیقت و تحصیل علم برای خود علم هدف قرار گرفت نه تربیت عده ای کشیش و سازگارکردن ایمان با عقل.
تفکر در عصر رنسانس
...
واژه رنسانس از زبان فرانسه وام گرفته شده است و به معنای تولد دوباره یا نوزایی است. کسانی که دوران رنسانس را پدید آوردند بر این گمان و باور بودند که عصر آنها با سده های میانه هیچ ارتباط وثیقی ندارد بلکه به یونان و روم باستان مربوط می شود چرا که به زعم آنها بشر تنها در دنیای باستان کارها و موفقیت های بزرگ را تجربه کرد. در واقع رنسانس بر آن بود که با زایش دوباره فرهنگ یونان و روم، امکان موفقیت و پیشرفت های سترگ را دوباره فراهم آورد.
تولد حیات فرهنگی اروپا
درباره اینکه این تولد دوباره حیات فرهنگی در اروپا از چه زمانی آغاز شده است بحث های زیادی میان مورخان عصر رنسانس وجود دارد. برخی سال ۱۴۵۳ میلادی که فتح قسطنطنیه به دست ترکان عثمانی رخ داد را نقطه پایان قرون وسطی و آغاز عصر رنسانس می دانند. با تسخیر قسطنطنیه متفکران یونانی با متونی چند به اروپای غربی مهاجرت کردند و مطالعه فرهنگ و اندیشه یونانی را گسترش دادند.از نظر عده ای دیگر سال ۱۴۹۲ میلادی یعنی سال ورود اروپائیان به قاره آمریکا و همچنین ساکنین آن و مسافرت هایی که از قبل به آسیای شرقی و خاور میانه انجام داده بودند افق های جدیدی به روی آنان باز کرد و سبب آشنایی با فرهنگ ها، زبان ها و ادیان دیگر شد و راه های تجاری بیشتری را به روی آنان گشود. ولی رنسانس نیز مانند همه اعصار سرنوشت ساز، به یک باره آغاز نشد و یک باره نیز به اتمام نرسید. می توان گفت بسته شدن نطفه رنسانس یعنی آغاز حرکت های فکری مستقل از نظام فکری حاکم از اواسط قرن ۱۳ میلادی است. در این زمان کلیسای کاتولیک حاکم بلامنازع بر فرهنگ و سیاست قرون وسطی است همچنین در همین هنگام حاکمیت فلسفه و کلام مدرسی (اسکولاستیک) بر دانشگاه ها و سایر مراکز فرهنگی و دینی اروپای غربی مشاهده می شود. به هرحال به طور قطع نیمه دوم قرن ۱۵ و تمام قرن ۱۶ میلادی را می توان عصر رنسانس و دوران حاکمیت تفکر رنسانسی دانست.
ویژگی های عصر رنسانس
از جهت سیاسی در این عصر پادشاهان و امیران نسبت به دستگاه کلیسا مستقل تر شدند به گونه ای که در نهضت اصلاح دینی برخی از آنان به طور علنی از این جنبش حمایت کردند و در مقابل پاپ و کلیسای کاتولیک ایستادند و سرانجام از کلیسا خارج شدند؛ امری که در قرون وسطی غیرقابل تصور بود. از جهت اقتصادی بازرگانان با سود چشم گیری که از تبادل کالا به دست آورده بودند استقلال اجتماعی بیشتری کسب کردند. توسعه اقتصادی و بازرگانی در رنسانس مستلزم این بود که اقتصاد پولی به جای اقتصاد مبتنی بر مبادله کالا به کالا رایج شود. به همین خاطر نقره و طلا از آلمان و آمریکا به بازار آمد و طولی نکشید که بانک ها و بانک داران پدید آمدند. از دیگر سو بازرگانان به خاطر افزایش تقاضا و کمبود کالا به مسافرت به سرزمین های دیگر و جستجوی عرصه های تازه برآمدند. مسافرت به سرزمین های ناشناخته، استفاده از تکنیک های پیچیده تری را می طلبید در نتیجه اروپائیان به ساخت وسایل و ابزار جدید برای دست یابی به طلا و لوازم تجملی و اشیاء گران بهای سرزمین های دیگر پرداختند. اروپائیان از رهگذر مسافرت ها و آشنایی با تمدن های دوردست، به مطالعه وسیع تر متون یونانی و لاتین دست زدند و به همین دلیل فراگیری زبان های دیگر در میان اندیشمندان این دوره امری رایج گردید. در سده های میانه متون متفکران و ادیبان رومی غالبا برای و یا با توجیه فراگیری زبان لاتین خوانده می شد در حالی که هدف همواره اثبات برتری و حقانیت مسیحیت کاتولیک نسبت به هر نوع اندیشه دینی و غیردینی بود. اما در عصر رنسانس متون را برای فهم محتوای آنها مطالعه می نمودند. همین تغییر نگرش سبب گردید که بسیاری از مفاهیم فکری قدیم اعتباری ویژه بیابند. به عنوان مثال کسانی همچون اراسموس با مطالعه متون قدیمی، اخلاقی مستقل از اخلاق مسیحی کشف کردند. اراسموس حتی اظهار داشت که اگر کاربرد کلمات اجازه می داد، سقراط که از دیدگاه مسیحی مشرک بود را یک قدیس می خواند. در حقیقت عالمان اخلاق در این دوره همانند دانشمندان که در پی شناخت طبیعت مستقل از دین و کلیسا بودند، سعی داشتند تا انسان طبیعی را، عزل نظر از مآل فوق طبیعی آن توصیف کنند و برای این منظور نوشته های اخلاقی باستانی مخصوصا آثار رواقیان راهنمای آنان بود. البته این بدان معنا نیست که اخلاق در این دوران به سمت رشد و شکوفایی گرایش داشته است بلکه اساسا در رنسانس قوانین کهنه اخلاقی حرمت خود را از دست دادند. اکثر حکام مقام خود را با خیانت به دست آورده بودند و با قساوت در حفظ آن می کوشیدند. کاردینال ها هنگامی که برای شرکت در مراسم تاج گذاری پاپ دعوت می شدند از ترس مسموم شدن، شراب و ساقی شان را با خود می بردند. یکی از مهم ترین اتفاقات عصر رنسانس، اختراع دستگاه چاپ است. با اختراع این دستگاه به وسیله گوتنبرگ، کتاب به تعداد بیشتر، ارزان تر و آسان تر در اختیار دوست داران دانش قرارگرفت. تعداد افراد باسواد رشد چشم گیری یافت و زنان نیز به کتاب ها دسترسی بیشتری یافتند. از دیگر ویژگی های دوران نوزایی افزایش تعداد مراکز آموزشی و تنوع آنها است. در این دوران مراکزی شکل گرفت که از حوزه اختیار مقامات کلیسا بیرون بود. در این مراکز چنانکه اشاره شد فقط یافتن حقیقت و تحصیل علم برای خود علم هدف قرار گرفت نه تربیت عده ای کشیش و سازگارکردن ایمان با عقل.
تفکر در عصر رنسانس
...
wikifeqh: نهضت_رنسانس
دانشنامه عمومی
رِنِسانس ( به فرانسوی: Renaissance ) ، دورهٔ نوزایی یا دورهٔ نوزایش، جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی، اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد. دوران نوزایش، دورانِ گذار بین سده های میانه ( قرون وسطی ) و دوران جدید است. نخستین بار، واژهٔ رنسانس را فرانسوی ها در سدهٔ ۱۶ میلادی به کار بردند. آغاز دورهٔ نوزایش را در سدهٔ ۱۴ میلادی در شمال ایتالیا می دانند. این جنبش در سدهٔ ۱۵ میلادی، شمال اروپا را نیز فراگرفت. رنسانس، یک تحول ۳۰۰ساله است که از فلورانس در ایتالیا آغاز شد و به عصر روشنگری در اروپا انجامید.
نخستین بار آن دسته که دوران قرون وسطی را ادوار مُظلِم و دوران فِترَت می خواندند و معتقد بودند این بار در دورهٔ جدید روح بشری از قید بردگی رهایی یافته است، بر این دوره و عهد نوینش نام رنسانس — به معنای عهد تجدید حیات علم و ادب بشری — نهادند. تجدید حیات از آن جهت بود که معتقد بودند افراد در قرن پانزدهم بعد از دوران فترت، که همان قرون وسطاست، دنبالهٔ تمدن های روم و یونان را گرفته اند. ضمناً در همین دوران رنسانس بود که اعصار قبلی را قرون وسطی نام نهادند. از این لحاظ است که اکثراً دورهٔ رنسانس را مقدمه و بدایت اعصار «جدید» می شمردند. رنسانس معرف دوران جدیدی در اندیشه و احساس مردمان بود و بر اثر این تحول بود که بالمآل اروپا و تأسیسات آن دگرگونه شد. برای نخستین بار در قرن پانزدهم در ایتالیا بود که طرز تفکر و تلقی دنیوی پدید آمد. ایتالیا محیطی فراهم آورده بود که در آن بسیاری از جنبه های شخصیّت انسان می توانست به نحو اتم و اکمل رشد و نمو نماید. در این سرزمین مفهوم جدیدی از نوع انسان پدید آمد. اینجا دنیا را آنقدر هیجان آور دیدند که گفتند لزومی ندارد به فکر عُقبی باشیم. دیگر بسیار جای شک و شبهه بود که زندگی آرام، بی دغدغه و در گوشهٔ انزوا به مراتب از لذات زندگی، محشور بودن با مردم و زندگی پردغدغهٔ فعّال بهتر و بالاتر باشد. دیگر دشوار بود همانند قرون وسطی تصور کنند که کشیش رُجحانی بر مردم عادی داشته باشد یا سرانجام مردم در برابر میزان عدل و حساب پُر مخافتی قرار گیرند. اینکه اراده و کیاست بشری مایهٔ گمراهی تواند شد در نظر رنسانسی های ایتالیایی عقیده ای ملال انگیز می نمود. ظاهراً می گفتند که بشر موجودی ضعیف و محتاج فیض ربّ و پیداکردن طریق نجاح و ثواب است، اما از صمیم قلب این نظریه را قبول نداشتند؛ در عوض، آنچه در نظر اینان مایهٔ اعجاب می نمود همانا قدرت شگرف بشر، قدرت خلاقهٔ وی و قریحهٔ سرشار او برای ابتکار در موضوعی بود. به طور کلی آنچه آنان را در این دوره فریفته و مجذوب نمود، «بشر» به معنای اعم نبود، بلکه یک فرد بزرگ و توانا بود. در قرون وسطا تنها فرد مورد توجه زیاد قرار گرفته بود اما زعم این بود که تمامی افراد در یک سلسلهٔ مراتب جای دارند و هر فردی در یک اجتماع مقامی خاص خود را دارد و در رأس این سلسلهٔ مراتب کلیسا قرار دارد. اما در دوران رنسانس فردیت از این قید آزاد گردید و جلال و حشمتی خاص خود یافت، او تمامی موانع و قید و بندها را به کناری زده، روحش آزاد و میدان اندیشه اش باز شده، مقدرات خود را به کف گرفته، و ارزش خود را پیدا کرده بود و، در یک کلام، پی برده بود که چه قوایی در طبیعت وی نهفته و نیز توفیق یافت این قوا را به منصه ظهور برساند. این توجه و علاقه ای را که در دوران رنسانس به جنبه های مختلف حیات بشری نشان دادند می توان از مجسمه ها، معماری ها و موسیقی، و بالاتر از همه اسلوب نقاشان رنسانس استنباط نمود؛ یعنی نقاشی کمتر سمبولیک شد، کمتر معرف حقایق و واقعیات کلی شد، و نقاش بیشتر در صدد برآمد واقعیات را آنگونه که به چشم می آید و دیده می شود ترسیم کند؛ برای نمونه هر جا رافائل تصویر مریم عذرا را کشیده است گویی تقلید از زنان جوان ایتالیا کرده، و هیاکل نیرومندی که به دست میکل آنجلو ( میکل آنژ ) ترسیم شده اند گویی آسمان ( لاهوت ) و زمین ( ناسوت ) را به هم ارتباط داده اند. [ ۱]
نخستین بار آن دسته که دوران قرون وسطی را ادوار مُظلِم و دوران فِترَت می خواندند و معتقد بودند این بار در دورهٔ جدید روح بشری از قید بردگی رهایی یافته است، بر این دوره و عهد نوینش نام رنسانس — به معنای عهد تجدید حیات علم و ادب بشری — نهادند. تجدید حیات از آن جهت بود که معتقد بودند افراد در قرن پانزدهم بعد از دوران فترت، که همان قرون وسطاست، دنبالهٔ تمدن های روم و یونان را گرفته اند. ضمناً در همین دوران رنسانس بود که اعصار قبلی را قرون وسطی نام نهادند. از این لحاظ است که اکثراً دورهٔ رنسانس را مقدمه و بدایت اعصار «جدید» می شمردند. رنسانس معرف دوران جدیدی در اندیشه و احساس مردمان بود و بر اثر این تحول بود که بالمآل اروپا و تأسیسات آن دگرگونه شد. برای نخستین بار در قرن پانزدهم در ایتالیا بود که طرز تفکر و تلقی دنیوی پدید آمد. ایتالیا محیطی فراهم آورده بود که در آن بسیاری از جنبه های شخصیّت انسان می توانست به نحو اتم و اکمل رشد و نمو نماید. در این سرزمین مفهوم جدیدی از نوع انسان پدید آمد. اینجا دنیا را آنقدر هیجان آور دیدند که گفتند لزومی ندارد به فکر عُقبی باشیم. دیگر بسیار جای شک و شبهه بود که زندگی آرام، بی دغدغه و در گوشهٔ انزوا به مراتب از لذات زندگی، محشور بودن با مردم و زندگی پردغدغهٔ فعّال بهتر و بالاتر باشد. دیگر دشوار بود همانند قرون وسطی تصور کنند که کشیش رُجحانی بر مردم عادی داشته باشد یا سرانجام مردم در برابر میزان عدل و حساب پُر مخافتی قرار گیرند. اینکه اراده و کیاست بشری مایهٔ گمراهی تواند شد در نظر رنسانسی های ایتالیایی عقیده ای ملال انگیز می نمود. ظاهراً می گفتند که بشر موجودی ضعیف و محتاج فیض ربّ و پیداکردن طریق نجاح و ثواب است، اما از صمیم قلب این نظریه را قبول نداشتند؛ در عوض، آنچه در نظر اینان مایهٔ اعجاب می نمود همانا قدرت شگرف بشر، قدرت خلاقهٔ وی و قریحهٔ سرشار او برای ابتکار در موضوعی بود. به طور کلی آنچه آنان را در این دوره فریفته و مجذوب نمود، «بشر» به معنای اعم نبود، بلکه یک فرد بزرگ و توانا بود. در قرون وسطا تنها فرد مورد توجه زیاد قرار گرفته بود اما زعم این بود که تمامی افراد در یک سلسلهٔ مراتب جای دارند و هر فردی در یک اجتماع مقامی خاص خود را دارد و در رأس این سلسلهٔ مراتب کلیسا قرار دارد. اما در دوران رنسانس فردیت از این قید آزاد گردید و جلال و حشمتی خاص خود یافت، او تمامی موانع و قید و بندها را به کناری زده، روحش آزاد و میدان اندیشه اش باز شده، مقدرات خود را به کف گرفته، و ارزش خود را پیدا کرده بود و، در یک کلام، پی برده بود که چه قوایی در طبیعت وی نهفته و نیز توفیق یافت این قوا را به منصه ظهور برساند. این توجه و علاقه ای را که در دوران رنسانس به جنبه های مختلف حیات بشری نشان دادند می توان از مجسمه ها، معماری ها و موسیقی، و بالاتر از همه اسلوب نقاشان رنسانس استنباط نمود؛ یعنی نقاشی کمتر سمبولیک شد، کمتر معرف حقایق و واقعیات کلی شد، و نقاش بیشتر در صدد برآمد واقعیات را آنگونه که به چشم می آید و دیده می شود ترسیم کند؛ برای نمونه هر جا رافائل تصویر مریم عذرا را کشیده است گویی تقلید از زنان جوان ایتالیا کرده، و هیاکل نیرومندی که به دست میکل آنجلو ( میکل آنژ ) ترسیم شده اند گویی آسمان ( لاهوت ) و زمین ( ناسوت ) را به هم ارتباط داده اند. [ ۱]
wiki: رنسانس
رنسانس (فیلم). رنسانس ( به انگلیسی: Renaissance ) یک پویانمایی است که داستان آن در سال ۲۰۵۴ میلادی می گذرد
داستان درباره چند پزشک است که در سال ۲۰۰۶ به راز جاودانگی دست پیدا می کنند و در سال ۲۰۵۴ عاقبت آن را می بینند.
• مدت:۱۰۵ دقیقه
• سیاه و سفید با کنتراست بالا ( چند صحنهٔ کوچک رنگی هم دیده می شود. )
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفداستان درباره چند پزشک است که در سال ۲۰۰۶ به راز جاودانگی دست پیدا می کنند و در سال ۲۰۵۴ عاقبت آن را می بینند.
• مدت:۱۰۵ دقیقه
• سیاه و سفید با کنتراست بالا ( چند صحنهٔ کوچک رنگی هم دیده می شود. )
wiki: رنسانس (فیلم)
دانشنامه آزاد فارسی
ویرایش #1286736 از صفحهٔ «رنسانس» موجود نیست.
این اتفاق معمولاً در اثر دنبال کردن پیوندی به تاریخچهٔ یک صفحهٔ حذف شده پیش می آید.می توانید جزئیات بیشتر را در گزارش ثبت وقایعٔ حذف بیابید.
این اتفاق معمولاً در اثر دنبال کردن پیوندی به تاریخچهٔ یک صفحهٔ حذف شده پیش می آید.می توانید جزئیات بیشتر را در گزارش ثبت وقایعٔ حذف بیابید.
wikijoo: رنسانس
جدول کلمات
مترادف ها
رنسانس
پیشنهاد کاربران
رنسانس" renaissance "بازگردانده وترجمهء "دانشوری"فارسی میباشد که در سپیدگان دانشوری و"reinsaince "بکار گرفته شد.
دانشوری؛ دانش ور ی. ور:بر ، جلو :راه دانش را در بر گرفتن.
دانشوری؛ دانش ور ی. ور:بر ، جلو :راه دانش را در بر گرفتن.
روئیدن دوباره. پیدایش جدید. نوبنیاد
تجدید حیات و تولد دوباره
تولد دوباره. آغاز مجدد در هر صد سال
The Renaissance ( UK: /rɪˈneɪsəns/ rin - AY - sənss, US: /ˈrɛnəsɑːns/ ( listen ) REN - ə - sahnss ) is a period in European history marking the transition from the Middle Ages to modernity and covering the 15th and 16th centuries, characterized by an effort to revive and surpass ideas and achievements of classical antiquity. It occurred after the Crisis of the Late Middle Ages and was associated with great social change. In addition to the standard periodization, proponents of a "long Renaissance" may put its beginning in the 14th century and its end in the 17th century.
... [مشاهده متن کامل]
رنسانس
جنبش فرهنگی در اروپا که منجر به قدرت و پیشرفت کشورها شد
�نوزایی� به اینجا تغییرمسیر دارد. برای روستایی با این نام نوزایی ( سیرجان ) را ببینید.
رنسانس ( به فرانسوی: Renaissance ) یا دورهٔ نوزایی یا دورهٔ نوزایش یا دوره تجدید حیات، جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی، اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد. دوران نوزایش، دوران گذار بین سده های میانه ( قرون وسطی ) و دوران جدید است. نخستین بار، واژهٔ رنسانس را فرانسوی ها در سده ۱۶ میلادی به کار بردند. آغاز دورهٔ نو زایش را در سدهٔ ۱۴ میلادی در شمال ایتالیا می دانند. این جنبش در سدهٔ ۱۵ میلادی، شمال اروپا را نیز فراگرفت. رنسانس، یک تحول ۳۰۰ساله است که از فلورانس در ایتالیا آغاز شد و به عصر روشنگری در اروپا انجامید.
بازآفرینی
دوباره زایی به آلمانی widergeburt
نوزایش یا تجدید حیات
بازایش=باززایش
نوزایی