رقیب

/raqib/

مترادف رقیب: حریف، مدعی، معارض، هماورد، هم چشم، موکل، مراقب، نگهبان

برابر پارسی: همآورد، هماورد، همچشم، همرزم

معنی انگلیسی:
competitor, contender, emulator, opponent, rival, contestant, antagonist

فرهنگ اسم ها

اسم: رقیب (پسر) (عربی) (تلفظ: raqib) (فارسی: رقیب) (انگلیسی: raghib)
معنی: آن که می کوشد در به دست آوردن امتیازی، از یک یا چند نفر پیشی بگیرد، آن که با یک یا چند نفر درباره ی موضوعی واحد رقابت می کند، هریک از دو شخصی که در زمان واحد به شخص سومی عشق می ورزند، ( در قدیم ) نگهبان، نگهبان و مراقب شاه زادگان و زنان و مردان جوان
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

رقیب. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) نگهبان. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از صراح اللغة ) ( السامی فی الاسامی ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( از لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). نگاهبان. ( دهار ) ( ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53 ). حافظ. حارس.( از اقرب الموارد ). نگاهبان برهر چیزی. نگاهبان. ج ،رُقَباء. ( مهذب الاسماء ). حافظ و نگهبان باشد. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). حارس. ( یادداشت مؤلف ). پاسبان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( دهار ). مراقب : هو رقیب نفسه ؛ یعنی انتقاد می کند از اعمال خود و راهی برای انتقاد مردم باقی نمی گذارد. ( از اقرب الموارد ) :
تو غافل و سپهر کشنده رقیب تو
فرزانه خفته و سگ دیوانه پاسبان.
خاقانی.
خامه مارپیکرش باد رقیب گنج دین
مهره زهره در سرش درد و دوای ایزدی.
خاقانی.
فتنه از من چه نویسد که مرا دانش و دین
دو رقیبند که فتان شدنم نگذارند.
خاقانی.
اگر دشمنی ترک تازی کند
رقیب حرم چاره سازی کند.
نظامی.
بفرمود شه تا رقیبان بار
کنند آن فروبسته را رستگار.
نظامی.
به فرمان پذیری رقیبان شاه
بجای آوریدند فرمان شاه.
نظامی.
رقیبان به فرمان شه تاختند
شبان را بخواندن سرافراختند.
نظامی.
نیزه ها گم گشت جمله وآن قضیب
بر سر آب ایستاده چون رقیب.
مولوی.
رقیبان مهمانسرای خلیل
به عزت نشاندند پیر ذلیل.
سعدی ( بوستان ).
رقیبان خبر یافتندش ز درد
دگر باره گفتندش اینجا مگرد.
سعدی ( بوستان ).
- رقیبان دست ؛ نگهبانان صدر و مسند. ( ناظم الاطباء ).
- رقیبان راز ؛ عارفان و اصحاب مشاهده که نگهبانان اسرار و رازند. ( ناظم الاطباء ). عارفان و اصحاب مشاهده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( برهان ). عارفان و اصحاب مشاهده غیب. ( شرفنامه منیری ).
- || نگهدارندگان راز. ( شرفنامه منیری ). نگهدارندگان اسرار. ( فرهنگ فارسی معین ) ( آنندراج ) ( برهان ) :
خویشان که رقیب راز بودند
او را همه چاره ساز بودند.
نظامی.
ستاند زبان از رقیبان راز
که تا راز سلطان نگویند باز.
نظامی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نگهبان، پاسبان ، نگاهدارنده، مواظب، منتظر
( صفت ) ۱ - مواظب مراقب . ۲ - نگاهبان پاسبان . ۳ - موکل . یا رقیب دست چپ فرشته موکل بر اعمال بد شخص . یا رقیب دست راست فرشته موکل براعمال نیک شخص . یا رقیبان راز ( تصوف ) ۱ - نگه دارندگان اسرار . ۲ - عارفان اصحاب مشاهده . یا رقیبان هفت بام سبعه سیاره . ۴ - چون دو شخص عاشق یک تن یا یک چیز باشند هر یک را رقیب دیگری نامند جمع رقبائ .

فرهنگ معین

(رَ قِ ) [ ع . ] (ص . )۱ - نگهبان ، پاسبان . ۲ - مراقب ، مواظب . ۳ - در فارسی : رقابت کننده .

فرهنگ عمید

۱. آن که می خواهد از کسی پیشی گیرد، آن که با کسی رقابت می کند.
۲. [جمع: رقیبان] هریک از دو نفری که به یک نفر عشق می روزند.
۳. [قدیمی] نگهبان، پاسبان، محافظ.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رَقِیبٌ: همیشه مراقب و محافظ
ریشه کلمه:
رقب (۲۴ بار)

[ویکی اهل البیت] رقیب (اسم الله). این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
رقیب اسم خدا است؛ به این معنا که از آفریده های خود غافل نمی شود و نگهبانی است که چیزی از او پنهان نمی گردد.
این اسم سه بار به عنوان صفت خدا در قرآن ذکر شده است:
«رقیب» در قرآن پنج بار آمده و در سه مورد وصف خدا قرار گرفته است، چنان که می فرماید:(...فَلَمّا تَوفَّیْتَنی کُنت أَنْتَ الرَّقیبَ علَیهم)(مائده/117) «آن گاه که مرا اخذ کردی، تو خود مراقب آنان (بنی اسرائیل) بودی». و باز می فرماید:(إِنَّ اللّهَکانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً)(نساء/1) «خدا مراقب شما است».
و در آیه دیگر خدا را مراقب همه چیز معرفی کرده، می فرماید:(...وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلّ شَیء رَقِیباً) (احزاب/52) «خداوند مراقب همه چیز است».
ابن فارس در تعیین معنای ریشه ای این لفظ می گوید: این واژه یک معنا بیش ندارد و تمام معانی صورتهای مختلف این معنا هستند، هرگاه موجودی مشرف بر چیزی باشد و آن را تحت نظر بگیرد، از این جهت به آن نگهبان و «رقیب» و به نقطه بلند «مرقب» می گویند; در حالی که راغب ریشه آن را «رقبه» به معنی گردن می گیرد و می گوید:«رقبه» نام عضو معروف (گردن) است واگر به نگهبان «رقیب» می گویند حفظ گردن کنایه از حفظ خود انسان است.
در هر حال، رقیب و شهید به یک معنا است و اگر هم تفاوتی داشته باشند، بسیار ناچیز است; از این جهت حضرت مسیح هر دو واژه را به کار برده، می گوید:
(...وَ کنتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دمتُ فِیهِمْ فلمّا توَفَّیْتَنی کُنت أَنتَ الرَّقیبَ علیهم...). (مائدة/117)

دانشنامه عمومی

رقیب (فیلم ۲۰۰۷). رقیب ( به هندی: Raqeeb ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۷ و به کارگردانی آنوراگ سینگ و تهیه کننده گی راج کانوار است. در این فیلم بازیگرانی همچون شارمان جوشی، تانوشری دوتا، جیمی شرگیل، راهول خانا، شرلین چوپرا ایفای نقش کرده اند.
عکس رقیب (فیلم ۲۰۰۷)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

حریف

مترادف ها

adversary (اسم)
مدعی، دشمن، مخالف، رقیب، حریف، خصم، عدو، هم اورد، ضد، مبارز

antagonist (اسم)
دشمن، مخالف، رقیب، خصم، عدو، هم اورد، ضد

rival (اسم)
رقیب، حریف، هم چشمی، سبقت گیر، هم چشمی کننده

competitor (اسم)
رقیب، حریف، هم اورد، هم کار، سبقت جو

corrival (اسم)
رقیب، هم اورد

فارسی به عربی

خصم , منافس

پیشنهاد کاربران

رَقیب: برندەجو، برندەخواه، پیشجو، پیشخواه، هماورد، همچشم، بُردجو، بُردخواه
واژه رقیب
معادل ابجد 312
تعداد حروف 4
تلفظ raqib
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی، جمع: رقباء]
مختصات ( رَ قِ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی raqib
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
کلمه ( رقیب ) ، به معنای ( حفیظ ) است و ( مراقبت ) به معنای ( محافظت ) است و گویا این کلمه از ماده ( رقبه ) ( برده _ گردن ) گرفته شده با این عنایت که مردم هر یک حافظ رقاب بردگان خود بودند و یا از اینجا
...
[مشاهده متن کامل]
گرفته شده که رقیب در محافظت آنچه که مراقبش می کند همواره رقبه ( گردن ) خود را می کشد، تا وضع آن را زیر نظر داشته باشد به این مناسبت محافظت را مراقبت خوانده اند، البته ( رقوب ) به معنای مطلق ( حفظ ) نیست بلکه تنها آن محافظت از حرکات و سکنات شخص محفوظ و مرقوب را مراقبت می گویند که به منظور اصلاح موارد خلل و فساد آن باشد و یا به این منظور باشد که حرکات و سکنات آنرا ضبط کنند. ( تفسیر المیزان )

همراه
تو لکی بهش میگن هامال یا هُمال، تو فارسی پهلوی بوده هامیمال یا هَمئمال بهتره که واژه های پارسی بیشتر به کار ببریم برای همین به رقیب بگین هُمال
competing theories
نظریه های رقیب
مراقب محافظ نگهبان

در پهلوی " همال " نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
نگهبان هماورد حریف
در اشعار حافظ به معنی نگهبان و محافظ امده است
هماور
هماورد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس