[ویکی نور] رستم التواریخ، اثر آصف (رستم الحکماء) محمد هاشم، کتابی مفید و مفرح بخش است و گوشه ای از اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی دورانی را که موضوع کتاب است، نشان می دهد و ما معتقدیم که اگر کسی با دقت لازم آن را مطالعه نماید، از خلال سطور و جمله ها نکات با ارزش بسیاری درباره ی طرز فکر و زندگی و رفتار و کردار و حتی گاهی گفتار مردم آن عهد به دست می آورد که گمان نمی رود، به توان به آسانی در جای دیگری پیدا کرد.
«رستم التواریخ»، آئینه قد نمای مملکت ماست، در زمانی که پس از غلبه یافتن افغان ها بر آخرین پادشاه صوفی اغتشاش و آشفتگی و هرج و مرج (به استثنای دوره های بسیار کوتاهی) سرتاسر ایران را فرا گرفت و یک نوع دوره ی ملوک الطوایفی منحوس و خون بازی شروع گردید که از جمله دوره های بسیار غم افزای مملکت ما به شمار می آید و عاملان آن تقریبا بدون استثنا همه از رؤسا و خوانین ایلات و عشایر گوناگون ایرانی نژاد و اغلب غیر ایرانی نژاد بودند و قریب به یک قرن ایران را به صورت قتلگاه مهیبی درآورده، در هر گوشه و کنار جوی های خون، عموما از خون بی گناهان جاری ساختند و آبادی های بسیاری را خراب و گاهی با خاک یکسان نموده اند و باعث قحط و غلاهای بسیار شدید شدند. به طوری که می توان ادعا نمود که در صفحه ایران کمتر شهر، قصبه و حتی دهکده ای باقی ماند که مورد تاخت و تاز و خونریزی و غارت و تاراج گردیده و مردمش مورد تجاوزهای سخت جانی، مالی، بی عصمتی، بی عرض، ناموسی و بیداد واقع نشده باشند.
گر چه مؤلف در سبب تألیف کتاب، از زبان پدرش خطاب به او چنین نوشته است:
«ای فرزند سعادتمند، این حکایات را که از من می شنوی با کمال وضوح و ختصار به عبارات شیرین بیان کن که به فهم همه کس از خاص و عام نزدیک باش».
ولی افسوس که فرزند سعادتمند؛ یعنی رستم الحکماء همه جا به پند و دستور پدر عمل نکرده است، چنانکه مثال کتاب خود را با این عبارت شروع نموده است:
«رستم التواریخ»، آئینه قد نمای مملکت ماست، در زمانی که پس از غلبه یافتن افغان ها بر آخرین پادشاه صوفی اغتشاش و آشفتگی و هرج و مرج (به استثنای دوره های بسیار کوتاهی) سرتاسر ایران را فرا گرفت و یک نوع دوره ی ملوک الطوایفی منحوس و خون بازی شروع گردید که از جمله دوره های بسیار غم افزای مملکت ما به شمار می آید و عاملان آن تقریبا بدون استثنا همه از رؤسا و خوانین ایلات و عشایر گوناگون ایرانی نژاد و اغلب غیر ایرانی نژاد بودند و قریب به یک قرن ایران را به صورت قتلگاه مهیبی درآورده، در هر گوشه و کنار جوی های خون، عموما از خون بی گناهان جاری ساختند و آبادی های بسیاری را خراب و گاهی با خاک یکسان نموده اند و باعث قحط و غلاهای بسیار شدید شدند. به طوری که می توان ادعا نمود که در صفحه ایران کمتر شهر، قصبه و حتی دهکده ای باقی ماند که مورد تاخت و تاز و خونریزی و غارت و تاراج گردیده و مردمش مورد تجاوزهای سخت جانی، مالی، بی عصمتی، بی عرض، ناموسی و بیداد واقع نشده باشند.
گر چه مؤلف در سبب تألیف کتاب، از زبان پدرش خطاب به او چنین نوشته است:
«ای فرزند سعادتمند، این حکایات را که از من می شنوی با کمال وضوح و ختصار به عبارات شیرین بیان کن که به فهم همه کس از خاص و عام نزدیک باش».
ولی افسوس که فرزند سعادتمند؛ یعنی رستم الحکماء همه جا به پند و دستور پدر عمل نکرده است، چنانکه مثال کتاب خود را با این عبارت شروع نموده است:
wikinoor: رستم_التواریخ
[ویکی فقه] رستم التواریخ (کتاب). «رستم التواریخ»، اثر آصف (رستم الحکماء) محمد هاشم، کتابی مفید و مفرح بخش است و گوشه ای از اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی دورانی را که موضوع کتاب است، نشان می دهد و ما معتقدیم که اگر کسی با دقت لازم آن را مطالعه نماید، از خلال سطور و جمله ها نکات با ارزش بسیاری درباره ی طرز فکر و زندگی و رفتار و کردار و حتی گاهی گفتار مردم آن عهد به دست می آورد که گمان نمی رود، به توان به آسانی در جای دیگری پیدا کرد.
«رستم التواریخ»، آئینه قد نمای مملکت ماست، در زمانی که پس از غلبه یافتن افغان ها بر آخرین پادشاه صوفی اغتشاش و آشفتگی و هرج و مرج (به استثنای دوره های بسیار کوتاهی) سرتاسر ایران را فرا گرفت و یک نوع دوره ی ملوک الطوایفی منحوس و خون بازی شروع گردید که از جمله دوره های بسیار غم افزای مملکت ما به شمار می آید و عاملان آن تقریبا بدون استثنا همه از رؤسا و خوانین ایلات و عشایر گوناگون ایرانی نژاد و اغلب غیر ایرانی نژاد بودند و قریب به یک قرن ایران را به صورت قتلگاه مهیبی درآورده، در هر گوشه و کنار جوی های خون ، عموما از خون بی گناهان جاری ساختند و آبادی های بسیاری را خراب و گاهی با خاک یکسان نموده اند و باعث قحط و غلاهای بسیار شدید شدند. به طوری که می توان ادعا نمود که در صفحه ایران کمتر شهر، قصبه و حتی دهکده ای باقی ماند که مورد تاخت و تاز و خونریزی و غارت و تاراج گردیده و مردمش مورد تجاوزهای سخت جانی، مالی، بی عصمتی، بی عرض، ناموسی و بیداد واقع نشده باشند.
انگیزه تالیف
گر چه مولف در سبب تالیف کتاب، از زبان پدرش خطاب به او چنین نوشته است:«ای فرزند سعادتمند، این حکایات را که از من می شنوی با کمال وضوح و ختصار به عبارات شیرین بیان کن که به فهم همه کس از خاص و عام نزدیک باش».ولی افسوس که فرزند سعادتمند؛ یعنی رستم الحکماء همه جا به پند و دستور پدر عمل نکرده است، چنانکه مثال کتاب خود را با این عبارت شروع نموده است:« حمد بیحد و سپاس بی عدد مر خداوندی را سزاست که... یکتا و بی همتاست، خبازی که رغایف نجوم را بسر پنجه ی قدرت کامله در تنور صنع پخته و بر بساط بسیطه هفت فلک سیما فلک هشتم چیده». البته ناگفته نماند که تمام کتاب با چنین انشایی سنگین و گنگ تحریر نیافته و هر چند روی هم رفته عبارات سلیس و روشن است.
ساختار
کتاب با سخن ناشر و پیش گفتار مصحح شروع شده و با مقدمه ای از مولف و نصایحی از او به متن کتاب پرداخته شده است.
گزارش محتوا
...
«رستم التواریخ»، آئینه قد نمای مملکت ماست، در زمانی که پس از غلبه یافتن افغان ها بر آخرین پادشاه صوفی اغتشاش و آشفتگی و هرج و مرج (به استثنای دوره های بسیار کوتاهی) سرتاسر ایران را فرا گرفت و یک نوع دوره ی ملوک الطوایفی منحوس و خون بازی شروع گردید که از جمله دوره های بسیار غم افزای مملکت ما به شمار می آید و عاملان آن تقریبا بدون استثنا همه از رؤسا و خوانین ایلات و عشایر گوناگون ایرانی نژاد و اغلب غیر ایرانی نژاد بودند و قریب به یک قرن ایران را به صورت قتلگاه مهیبی درآورده، در هر گوشه و کنار جوی های خون ، عموما از خون بی گناهان جاری ساختند و آبادی های بسیاری را خراب و گاهی با خاک یکسان نموده اند و باعث قحط و غلاهای بسیار شدید شدند. به طوری که می توان ادعا نمود که در صفحه ایران کمتر شهر، قصبه و حتی دهکده ای باقی ماند که مورد تاخت و تاز و خونریزی و غارت و تاراج گردیده و مردمش مورد تجاوزهای سخت جانی، مالی، بی عصمتی، بی عرض، ناموسی و بیداد واقع نشده باشند.
انگیزه تالیف
گر چه مولف در سبب تالیف کتاب، از زبان پدرش خطاب به او چنین نوشته است:«ای فرزند سعادتمند، این حکایات را که از من می شنوی با کمال وضوح و ختصار به عبارات شیرین بیان کن که به فهم همه کس از خاص و عام نزدیک باش».ولی افسوس که فرزند سعادتمند؛ یعنی رستم الحکماء همه جا به پند و دستور پدر عمل نکرده است، چنانکه مثال کتاب خود را با این عبارت شروع نموده است:« حمد بیحد و سپاس بی عدد مر خداوندی را سزاست که... یکتا و بی همتاست، خبازی که رغایف نجوم را بسر پنجه ی قدرت کامله در تنور صنع پخته و بر بساط بسیطه هفت فلک سیما فلک هشتم چیده». البته ناگفته نماند که تمام کتاب با چنین انشایی سنگین و گنگ تحریر نیافته و هر چند روی هم رفته عبارات سلیس و روشن است.
ساختار
کتاب با سخن ناشر و پیش گفتار مصحح شروع شده و با مقدمه ای از مولف و نصایحی از او به متن کتاب پرداخته شده است.
گزارش محتوا
...
wikifeqh: رستم_التواریخ _(کتاب)