[ویکی الکتاب] معنی
رَّسِّ: چاهی که طوقه چینی شده باشد( روایتی از حضرت رضا علیه السلام است که آن حضرت از امیر المؤمنین علیه السلام نقل می کند که اصحاب رس مردمی بودند که درخت صنوبری را میپرستیدند و نام آن را شاه درخت نهاده بودند و آن درخت رایافث فرزند
نوح بر کنار چشمهای به نام ر...
معنی
صَرِیخَ: کسی که ناله آدمی را بشنود و استغاثه او را جواب گوید و به فریاد او برسد - فریاد رس
معنی
مُصْرِخِکُمْ: پناه دهنده ی شما - فریاد رس شما (کلمه مصرخ اسم فاعل از اصراخ است که به معنای پناه دادن و به داد کسی رسیدن و فریاد او را پاسخ گفتن میباشد )
معنی
مُصْرِخِیَّ: پناه دهنده ی من - فریاد رس من (کلمه مصرخ اسم فاعل از اصراخ است که به معنای پناه دادن و به داد کسی رسیدن و فریاد او را پاسخ گفتن میباشد )
تکرار در قرآن: ۲(بار)
. . رسّ در لغت به معنی اثر جزئی و اول تب و دفن مرده و غیره آمده است ولی ملاحظه آیه نشان میدهد که مراد از آن در قرآن کریم محلی است که قومی بدان نسبت داده شدهاند در نهج البلاغه خطبه 180 آمده «اَیْنَ اَصْحابُ مَدائِنِ الرَّسِّ الَّذینَ قَتَلُوا النِّبِیِینَ» از فرمایش امام «علیه السلام» بدست میآید که شهرهائی بوده بنام شهرهای رّس گه مردم آنها پیامبرانشان را کشتهاند. از دو آیه فوق که اصحاب رّس در ردیف اهل عذاب از عاد و
ثمود نقل شده بدست میآید که آنها در اثر عذاب آسمانی هلاک شده و از بین رفتهاند و ما بعد آیات درباره هلاکت آنها صریح است. به نظر میآید مراد از رّس رودخانه ارس فعلی است که در شمال آذربایجان بطول 800 کیلو متر از کوههای ارض روم در ترکیه سرچشمه گرفته پس از عبور از دشت مغان به رود کورا متصل میگردد و به دریای خزر میریزد. قسمت عمده آن مرز ایران وشوروی است. در قسمتی از کرانههای این رود بزرگ، تمدّنی وجود داشته که فعلاً از بین رفته است و مدائن رّس در نهج البلاغه عبارت از همان تمدّن و شهرهاست. محمد عبده در شرح جمله فوق از نهج البلاغه تصریح کرده که مراد ار رّس رود ارس فعلی در آذربایجان است. در صافی از قمی نقل کرده رّس نهری است در
ناحیه آذربایجان. در المیزان از عیون اخبار الرضا «علیه السلام» از علی «علیه السلام» حدیثی را بدین صورت تلخیص کرده که: اصحاب رّس درخت صنوبر را عبادت میکردند و به آن شاه درخت میگفتند آن را یافت پسر نوح در کنار چشمهای که به آن روشن آب میگفتند کاشته بود. آن قوم را دوازده شهر بود در کنار نهری که آن را رّس میگفتند نام آن شهرها عبارت بود از آبان، آذر، دی، بهمن، اسفندار، فروردین، اردیبهشت، خرداد، مرداد، تیر، مهر، شهریور، عجم نام ماههای خود را از نام آن شهرها گرفته است. در هر شهر از آن صنوبر دانهای کاشته و آب چشمه فوق را بر آن جاری کردند آب آن چشمه را بر خود و چهار پایان تحریم کردند و هر که از آن چشمه میخورد میکشتند و عقیده داشتند آن چشمه زندگی خدایان است و کسی حق ندارد از حیات خدایان کسر کند. در هر شهر برای خود عیدی قرار دادند، روز عید کنار آن صنوبر رفته مراسم و قربانی به راه انداختند آنگاه گوشت قربانی را در آتشی میانداختند و وقت ارتفاع دود آن، به درخت سجده میکردند و تضرّع و ناله مینمودند... این بود عادت آنها در شهرها و چون وقت عید شهر بزرگشان فرا میرسید و در آن پادشاهان به نام اسفندار سکونت داشت اهل شهرها به آنجا آمده دوازده روز عید میگرفتند... خداوند پیامبر بر آنها مبعوث کرد به او ایمان نیاوردند. وی دعد کرد درخت صنوبر خشکید، این عمل را سخت ناپسند شمردند... تصمصم به قتل پیامبر گرفتند، چاهی کنده وی را در آن افکنده و سر آن را گرفتند پیوسته ناله او میشنیدند که فوت شد پس از این کار خداوند عذابی فرستاد و همه را از بین برد. مشروح این حدیث در تفسیر برهان از مرحوم صدوق و نیز در صافی از عیون اخبار نقل شده و نیز در برهان و صافی نقل شده از جمله کارهای ناپسند اصحاب رّس مساحقه زنان بود، ایضاً حدیث فوق را محم
بن عبده در شرح نهج البلاغه از سید رضی از علی «علیه السلام» نقل کرده است. طبرسی از عکرمه نقل کرده: رّس چاهی است که آنها پیامبر خود را در آن دفن کردند. از وهب نقل کرده اصحاب رّس قوم شعیب است و ایضاً گفتهاند شهری است در یمامه و چاهی در انطاکیه و از حضرت صادق «علیه السلام» آورده که زنان اصحات رّس اهل مساحقه بودند. ناگفته نماند شاید مراد از مجوس که در آیه 17 سوره حج آمده اصحابرّس باشند و یا مجوس از اخلاف آنها باشد .