ردء
لغت نامه دهخدا
ردء.[ رَدْءْ ] ( ع مص ) یار و معاون گردانیدن کسی را. ( ناظم الاطباء ). یار کسی گردانیدن دیگری را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || یار گردیدن و قوت دادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || عماد ساختن کسی را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ستون نهادن دیوار را. || سنگ انداختن کسی را. || نیک سیاست نمودن شتران را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] به کسی که به عنوان معین و کمک کار برای نگهداری اموال و غیر آن به کار گرفته می شود رِدء اطلاق می شود.
رِدء یار و مددکار است.
ردء در فقه
عنوان یاد شده در باب حدود به کار رفته است.
مددکاران محارب
بر دیدبانان و یاوران و مددکارانِ محارب در نگهداری اموال، حمل و نقل و پخت و پز غذا، احکام محاربه جاری نمیشود.
رِدء یار و مددکار است.
ردء در فقه
عنوان یاد شده در باب حدود به کار رفته است.
مددکاران محارب
بر دیدبانان و یاوران و مددکارانِ محارب در نگهداری اموال، حمل و نقل و پخت و پز غذا، احکام محاربه جاری نمیشود.
wikifeqh: ردء
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
«رِدْء» به معنای «معین و یاور» است.
«رِدْء» به معنای «معین و یاور» است.
wikialkb: ریشه_ردء
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید