ردء

لغت نامه دهخدا

ردء. [ رِدْءْ ] ( ع اِ ) یاری کننده. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). یار. ( نصاب الصبیان ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). یار و معاون. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یار و دوست. ( غیاث اللغات ) ( از صراح اللغه ). یار. قال اﷲ تعالی : ارسله معی ردءً یصدقنی. ( قرآن 34/28 ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || فزونی پیوسته. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || مادة. ( از اقرب الموارد ). || تنگبار گران. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، اَرْداء. ( منتهی الارب ). || عدل و یک لنگه بار. ( ناظم الاطباء ). لنگه سنگین. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح فقه ) معاون محارب بدون آنکه در محاربه دخالت کند. ( یادداشت مؤلف ). شرعاً کسانی را گویند که در موقع جهاد مجاهدان با کفار یاری و خدمت گزاری آنان را به عهده بگیرند. و برخی گفته اند: ردء کسانی را گویند که در موقع جهاد کناری گیرند تا هرگاه مجاهدان از کار بیفتند و خستگی بر آنان چیره شود این جماعت با کفار بجنگند تا مجاهدان به استراحت و رفع خستگی و تعب میدان جنگ پردازند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

ردء.[ رَدْءْ ] ( ع مص ) یار و معاون گردانیدن کسی را. ( ناظم الاطباء ). یار کسی گردانیدن دیگری را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || یار گردیدن و قوت دادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || عماد ساختن کسی را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ستون نهادن دیوار را. || سنگ انداختن کسی را. || نیک سیاست نمودن شتران را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به کسی که به عنوان معین و کمک کار برای نگهداری اموال و غیر آن به کار گرفته می شود رِدء اطلاق می شود.
رِدء یار و مددکار است.
ردء در فقه
عنوان یاد شده در باب حدود به کار رفته است.
مددکاران محارب
بر دیدبانان و یاوران و مددکارانِ محارب در نگهداری اموال، حمل و نقل و پخت و پز غذا، احکام محاربه جاری نمی‏شود.


[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
«رِدْء» به معنای «معین و یاور» است.

پیشنهاد کاربران

بپرس