ربط

/rabt/

مترادف ربط: اتصال، ارتباط، بند، پیوستگی، پیوند، رابطه، مناسبت، وصل، وفاق

برابر پارسی: پیوسته، پیوند، وابستگی، پیوستگی

معنی انگلیسی:
relation, connection, coherence, application, bearing, correlation, immediacy, liaison, links, pertinence, relevance, relevancy, respect

لغت نامه دهخدا

ربط. [ رَ ] ( ع مص ) بربستن. ( منتهی الارب ). بربستن ، و با لفظ داشتن و افتادن و برهم زدن و بردن مستعمل. ( آنندراج ). سخت بربستن. ( از اقرب الموارد ). بستن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 51 ). بستن چیزی. ( ناظم الاطباء ). بستن. ( مصادر اللغة زوزنی ). || ( اِمص ) رابطه. بستگی. وابستگی. ارتباط. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). پیوند : پس ، از آنکه من از جمله امیرم مرابا خانیان ربطی نیست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 684 ).
آشفتگی زلف تو ربط از سخنم برد
زین پیشتر این رشته شوریده سری داشت.
کلیم کاشانی.
مبادا ناله ربط داغهای دل زند بر هم
مسوزان ای جنون این شعله زنجیربرپا را.
بیدل ( از آنندراج ).
ربطش به دختر رزش افتاد و از منش
بیگانه کرد الفت گیسوبریده ای.
واله هروی ( از آنندراج ).
- باربط ؛ باعلم و بااطلاع. باعمل. ( ناظم الاطباء ).
- || دانا. ( ناظم الاطباء ).
- || بامعنی. ( ناظم الاطباء ).
- بی ربط ؛ آنکه بسته نباشد. ( آنندراج ). غیرمرتبط.
- || بی علت و بی اطلاع و نادان. ( ناظم الاطباء ).
- || بی عمل. ( ناظم الاطباء ).
- || بی معنی. ( ناظم الاطباء ) :
حرف بی ربط ز دیوانه خنیدن دارد.
کلیم کاشانی ( از آنندراج ).
- ربط جراحات ؛ بخیه کردن خستگی ها. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

ربط. [ رُ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِ رباط. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

ربط. [ رَ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان زرند. 107 تن سکنه دارد. آب آن از رودسر و چشمه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

ربط. [ رَ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کلاس بخش سردشت شهرستان مهاباد دارای 188 تن سکنه. محصول آن غلات ، توتون و مواد جنگلی. صنایع دستی آنان جاجیم بافی. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

بستن وپیونددادن، پیوستگی، بستگی
( اسم ) جمع رباط . ۱ - کاروانسراها . ۲ - پیوندها . ۳ - زردپیها .
ده از دهستان کلاس بخش سردشت

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بستن ، پیوند دادن . ۲ - (اِمص . ) بستگی ، پیوستگی .
(رُ بُ ) (مص ل . ) (اِ. ) ج . رباط . ۱ - کاروانسراها. ۲ - پیوندها. ۳ - زردپی ها.

فرهنگ عمید

پیوستگی، بستگی، ارتباط.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رِّبَاطِ: بسته شده (رباط مبالغه در ربط است ، و ربط همان عقد یا گره است ، با این تفاوت که ربط سستتر از عقد و عقد محکمتر از ربط است و رباط از ربط رساتر است در عبارت "رِّبَاطِ ﭐلْخَیْلِ " منظور اسبهای بسته شده و آماده برای کارزار است یا اسبهای ورزیده )
معنی رَبَطْنَا: محکم بستیم (ربط بر دلها کنایه از سلب اضطراب و قلق از آنها است .)
معنی لْیَکُونُواْ: باید که باشند (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَکُونُواْ ")
معنی لْتَکُن: باید که باشد (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْتَکُن")
معنی لـِ: برای - برای اینکه (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْتَنظُرْ")
معنی لْیَأْتِ بـِ: باید که بیاورد (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْتِ ")
معنی لْیَأْتِکُم بـِ: باید که برای شما بیاورد (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْتِکُم ")
معنی لْیَأْتِنَا بـِ: باید که برای ما بیاورد (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْتِنَا ")
معنی لْیأْتُواْ: باید که بیاورند (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیأْتُواْ")
معنی لْیَأْخُذُواْ: باید که بگیرند (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْیَأْخُذُواْ")
معنی لْیَأْکُلْ: باید که بخورد(ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْکُلْ")
معنی لْیَبْکُواْ: باید که بگریند (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْیَبْکُواْ")
معنی لْیَذُوقُوهُ: باید آن را بچشند (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَذُوقُوهُ ")
معنی لْیَسْتَأْذِنُواْ: باید که اجازه بگیرند (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَسْتَأْذِنُواْ ")
معنی لْیَسْتَجِیبُواْ: باید که به جدّ وجهد اجابت کنند (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَسْتَجِیبُواْ")
تکرار در قرآن: ۵(بار)
«رَبْط» در اصل به معنای بستن حیوان یا مانند آن به جایی است تا مطمئناً در جای خود محفوظ بماند، و لذا محل این گونه حیوانات را «رباط» می گویند، و سپس به معنای وسیع تری که همان حفظ و تقویت و استحکام بخشیدن است، آمده و منظور از «ربط قلب» در اینجا، تقویت دل مادر موسی(علیه السلام) است، تا ایمان به وحی الهی آورد و این حادثه بزرگ را تحمل کند.
بستن. در اقرب الموارد آمده «ربط الشیئی ربطاً: اوثقه و شدّه» در مجمع ذیل آیه 200 آل عمران می‏گوید: ربط به معنی بستن است و از آن است که گویند «ربط اللّه علی قلوب الصبر» خداوند با صبر قلب او را بست یعنی محکم کرد. . یعنی دلهایشان را قوی کردیم که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‏ها و زمین است همچنین است آیه . . «اِصبِرُوا» صبر فردی را می‏رساند و (صابِرُوا» به صبر دسته جمعی دلالت دارد و «رابِطُوا» از مرابطه به عقیده المیزان ایجاد ارتباط میان نیروها و افعال جامعه است در اقرب الموارد می‏گوید «رابَطَ الْاَمْرَ: واظَبَ عَلَیهِ» یعنی بر کار مواظبت کرد. معنی آیه چنین می‏شود: ای مومنان از حیث فرد و عموم خویشتن‏دار باشید و میان خویش ربط ایجاد کنید و مواظب هم باشید و از خدا بترسید تا رستگار شوید. اینکه بعضی‏ها آن را مرابطه و ماندن در سر حدات برای حفظ مملکت معنی کرده‏اند معنای درستی نیست و آیات ماقبل درباره جنگ نیست درست است که ماندن در مرزها را مرابطه گویند ولی آیه در صدد آن نیست. . رباط مثل ربط به معنی بستن است رباط الخیل یعنی ذخیرهئ اسبان. در کشاف گفته: رباط نام اسبان ذخیره در راه خداست و شاید جمع ربیط باشد ناگفته نماند: از آن در آیه فوق بین الاثنین مراد نیست بلکه شاید تأکید و مبالغه مراد باشد یعنی برای مقابله با دشمنان آن چه بتوانید از نیرو و ذخیره اسبان جنگی، آماده کنید. (یا اسبان ذخیره شده آماده کنید).

دانشنامه عمومی

ربط (سردشت). شهر ربط از توابع شهرستان سردشت استان آذربایجان غربی ایران می باشد. این شهر با نام های دیگر هم معروف است شهر آفتاب و موساسیر. [ ۲] مردم این شهر به زبان کردی سورانی با لهجه مکریانی سخن می گویند. و پیرو مذهب سنی ( شافعی ) هستند.
ربط خاستگاه دولت شهر موساسیر یکی از مراکز مهم حکومتی فدراسیون ماناها می باشد، همچنین ربط نقطه اتصال تمدن آشور، اورارتو با دولت مانایی بوده است. ربط تا سال ۱۳۴۲ همراه با شهر سردشت از بخش های تابعه شهرستان مهاباد بوده اند. همچنین از سال ۱۳۸۲ تبدیل به شهر مستقلی از توابع شهرستان سردشت شده است.
ربط در بستر دشت زاب - که لوی - و در دامنه های کوه ترخان ( Tarxan ) گسترده شده است، گردنه زمزیران و کوه ابراهیم جلال در شمال غربی ربط قرار دارند. [ نیازمند منبع]
سایت باستانی موصاصیر
• چشمه آب معدنی گراوان
• غار آهکی هواره برزه ( بازگشایی نشده )
دریاچه سد سردشت
آبشار شلماش
• آبشار رزگه
• روستاهایی با طبیعت بکر و سرسبز
مردم این شهر کرد بوده و با زبان کردی سورانی و لهجه مکریانی صحبت می کنند. مردم ربط پیرو مذهب سنی شافعی هستند. این شهر در جنگ ایران و عراق ۶۲ بار توسط هواپیماهای عراق بمباران شده است و به همین جهت به دزفول کردستان شهرت یافته است.
تا قبل از سال ۱۳۹۱ ربط پذیرای خیل عظیم میهمانان شرکت کننده در جشن باشکوه نوروز از سراسر ایران و اقلیم کردستان عراق در روز نخست هر سال بوده است، بنابر گزارش های برگزار کنندگان مراسم در سال ۱۳۹۰ ه‍. ش برابر با سال ۲۷۱۱ کردی ( آخرین سال برگزاری جشن ) جمعیتی بالغ بر ۸۰٬۰۰۰ نفر در این گردهمایی شرکت کرده اند؛ از سال ۱۳۹۱ به دلایل امنیتی برگزاری این مراسم ممنوع اعلام شد.
برطبق بررسی های صورت گرفته در شاخص های جمعیتی، شهر ربط به عنوان برخوردارترین شهر استان آذربایجان غربی شناخته شده است؛ شاخص های مورد بررسی در این بخش شامل سه شاخص نرخ رشد جمعیت ( ۸۵–۷۵ ) ، درصد مهاجرین وارد شده به کل جمعیت و معکوس بار تکفل بوده است. [ ۳] در سرشماری سال ۱۳۹۵، جمعیت شهر ربط ۱۵٬۷۵۰ نفر در ۴۰۳۰ خانوار بوده است که از این تعداد ۸٬۰۰۲ نفر مرد و ۷٬۷۴۸ نفر زن بوده اند. [ ۱] با توجه به تغییرات جمعیتی حدفاصل سال های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵، نرخ رشد جمعیت شهر ۵ درصد می باشد. نسبت جمعیت مردان به زنان در سال ۱۳۹۵، ۱۰۳ به ۱۰۰ بوده است. [ ۱] با استفاده از آزمون های آماری و نیز اطلاعات دریافت شده از ارگان های شهر ربط، جمعیت این شهر در سال ۱۴۰۰ حدود ۱۹٬۴۴۴ نفر در ۵۱۵۷ خانوار تخمین زده می شود.
عکس ربط (سردشت)عکس ربط (سردشت)عکس ربط (سردشت)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

connection (اسم)
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، بستگی، رابطه، رشته، ارتباط، مخابره، ربط، پیوند، مناسبت، خویش، مقارنت

junction (اسم)
اتصال، خط اتصال، ربط، تقاطع، نقطه اتصال، برخوردگاه

juncture (اسم)
اتصال، خط اتصال، الحاق، پیوستگی، مفصل، ربط، درزگاه

conjunction (اسم)
اتصال، پیوستگی، عطف، اقتران، ربط، حرف ربط، ترکیب عطفی، حرف عطف، زوج

correlation (اسم)
همبستگی، ارتباط، ربط، بستگی دو چیز با هم

concern (اسم)
علاقه، بابت، بستگی، پروا، ربط

tie (اسم)
علاقه، بند، دستمال گردن، کراوات، قید، رابطه، گره، الزام، برابری، ربط

relevance (اسم)
رابطه، ارتباط، ربط

contiguity (اسم)
مجاورت، نزدیکی، برخورد، وابستگی، تماس، ربط

relevancy (اسم)
رابطه، ارتباط، ربط

connexion (اسم)
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، رابطه، ارتباط، ربط، خویش

rapport (اسم)
توافق، نسبت، ربط، مناسبت

فارسی به عربی

قلق

پیشنهاد کاربران

[ویکی الکتاب] معنی رِّبَاطِ: بسته شده ( رباط مبالغه در ربط است ، و ربط همان عقد یا گره است ، با این تفاوت که ربط سستتر از عقد و عقد محکمتر از ربط است و رباط از ربط رساتر است در عبارت "رِّبَاطِ ﭐلْخَیْلِ " منظور اسبهای بسته شده و آماده برای کارزار است یا اسبهای ورزیده )
...
[مشاهده متن کامل]

معنی رَبَطْنَا: محکم بستیم ( ربط بر دلها کنایه از سلب اضطراب و قلق از آنها است . )
معنی لْیَکُونُواْ: باید که باشند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَکُونُواْ " )
معنی لْتَکُن: باید که باشد ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْتَکُن" )
معنی لـِ: برای - برای اینکه ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْتَنظُرْ" )
معنی لْیَأْتِ بـِ: باید که بیاورد ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْتِ " )
معنی لْیَأْتِکُم بـِ: باید که برای شما بیاورد ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْتِکُم " )
معنی لْیَأْتِنَا بـِ: باید که برای ما بیاورد ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْتِنَا " )
معنی لْیأْتُواْ: باید که بیاورند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیأْتُواْ" )
معنی لْیَأْخُذُواْ: باید که بگیرند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْیَأْخُذُواْ" )
معنی لْیَأْکُلْ: باید که بخورد ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْکُلْ" )
معنی لْیَبْکُواْ: باید که بگریند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْیَبْکُواْ" )
معنی لْیَذُوقُوهُ: باید آن را بچشند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَذُوقُوهُ " )
معنی لْیَسْتَأْذِنُواْ: باید که اجازه بگیرند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَسْتَأْذِنُواْ " )
معنی لْیَسْتَجِیبُواْ: باید که به جدّ وجهد اجابت کنند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَسْتَجِیبُواْ" )
تکرار در قرآن: ۵ ( بار )
�رَبْط� در اصل به معنای بستن حیوان یا مانند آن به جایی است تا مطمئناً در جای خود محفوظ بماند، و لذا محل این گونه حیوانات را �رباط� می گویند، و سپس به معنای وسیع تری که همان حفظ و تقویت و استحکام بخشیدن است، آمده و منظور از �ربط قلب� در اینجا، تقویت دل مادر موسی ( علیه السلام ) است، تا ایمان به وحی الهی آورد و این حادثه بزرگ را تحمل کند.
بستن. در اقرب الموارد آمده �ربط الشیئی ربطاً: اوثقه و شدّه� در مجمع ذیل آیه 200 آل عمران می‏گوید: ربط به معنی بستن است و از آن است که گویند �ربط اللّه علی قلوب الصبر� خداوند با صبر قلب او را بست یعنی محکم کرد. . یعنی دلهایشان را قوی کردیم که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‏ها و زمین است همچنین است آیه . . �اِصبِرُوا� صبر فردی را می‏رساند و ( صابِرُوا� به صبر دسته جمعی دلالت دارد و �رابِطُوا� از مرابطه به عقیده المیزان ایجاد ارتباط میان نیروها و افعال جامعه است در اقرب الموارد می‏گوید �رابَطَ الْاَمْرَ: واظَبَ عَلَیهِ� یعنی بر کار مواظبت کرد. معنی آیه چنین می‏شود: ای مومنان از حیث فرد و عموم خویشتن‏دار باشید و میان خویش ربط ایجاد کنید و مواظب هم باشید و از خدا بترسید تا رستگار شوید. اینکه بعضی‏ها آن را مرابطه و ماندن در سر حدات برای حفظ مملکت معنی کرده‏اند معنای درستی نیست و آیات ماقبل درباره جنگ نیست درست است که ماندن در مرزها را مرابطه گویند ولی آیه در صدد آن نیست. . رباط مثل ربط به معنی بستن است رباط الخیل یعنی ذخیرهئ اسبان. در کشاف گفته: رباط نام اسبان ذخیره در راه خداست و شاید جمع ربیط باشد ناگفته نماند: از آن در آیه فوق بین الاثنین مراد نیست بلکه شاید تأکید و مبالغه مراد باشد یعنی برای مقابله با دشمنان آن چه بتوانید از نیرو و ذخیره اسبان جنگی، آماده کنید. ( یا اسبان ذخیره شده آماده کنید ) .

رَپت= ربط= هوا خواهی، هم بستگی، چسبیدگی، سمپ، آپت، پیوسته، پیوند،
وابستگی، پیوستگی
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده: # امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

وجود ارتباط و نسبت بین دو نفر یا دو چیز را می رساند.
رپت در اوستا به معنای رابطه چسبیدگی مناسبت اتفاق همبستگی هواخواهی adhering to ثبت شده و واژه پارسی است
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آپْت ( سنسکریت: آپتی )
سَمپ ( سنسکریت: سَمپَریوج )

بپرس