رباب

/robAb/

برابر پارسی: رواوه

معنی انگلیسی:
rebeck viol, psaltery, rebeck

فرهنگ اسم ها

اسم: رباب (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی، طبیعت) (تلفظ: ro (a) bāb) (فارسی: رباب) (انگلیسی: robab)
معنی: نام دیگر ساز تنبور، ابر سفید، نام همسر امام حسین ( ع )، ابرهای سفید، ( در موسیقی ) سازی با کاسه ی طنینی، ( در موسیقی ) سازی با کاسه ی طنینی و، نام سازی است
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم دختر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

رباب. [ رَ ] ( ع اِ ) نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور ( تنبور ) است. ( فرهنگ نظام ).آلت موسیقی که نواخته شود. ( از اقرب الموارد ). از آلات لهو صاحب اوتار که آنرا نوازند. ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ). سازی است که نواخته شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نوعی از ساز. ( دهار ) ( از ناظم الاطباء ).نام سازی. ( شرفنامه منیری ). سازی معروف. ( انجمن آرا ) ( از غیاث اللغات ) ( از منتخب اللغات ) ( کشف اللغات ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از مؤید اللغات ). عربیست و پارسی آن ساز رَواده است و رباب معرب آن است. ( انجمن آرا ) ( از رشیدی ). در رساله معربات مسطور است که رباب معرب رَواده است و معنی رواده آواز حزین دارنده است چه رواد بمعنی آواز حزین است و «ه » برای نسبت ، و در سراج نوشته که رباب بفتح مصری رباب بضم است. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). یکی از آلات مهتزه است از ذوات الاوتار و شارشک همان است و آن مانند طنبوری بزرگ است با دسته کوتاه ، و بجای تخته پوست بر روی آن کشیده میشود و چهار تار دارد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). طُبْن. کِران. کِنّارة. وَنَج. ( منتهی الارب ) :
بکف جام و در گوش ، بانگ رباب
بر آتش سرون گوزنان کباب.
فردوسی.
در آن خانه سیصد پرستنده بود
همه با رباب و نبید و سرود.
فردوسی.
بمرو اندر از بانگ چنگ ورباب
کسی را نبد هیچ آرام و خواب.
فردوسی.
نیامد سر مرغ و ماهی بخواب
از آن بزم و آواز چنگ و رباب.
فردوسی.
همه شب ز آواز چنگ و رباب
سپه را نیامد بر آن دشت ، خواب.
فردوسی.
مجلسی سازم با بربط و با چنگ و رباب
با ترنج و بهی و نرگس و با نقل و کباب.
منوچهری.
من و نبید و بخانه درون سماع و رباب
حسود بر در و بسیارگوی در سکه.
منوچهری.
شراب و خواب و کباب و رباب و بره و نان
هزار کاخ فزون کرد با زمی هموار.
بوحنیفه اسکافی ( ازتاریخ بیهقی چ ادیب ص 227 ).
پند کی گیرد فرزند تو ای خواجه ز تو
چون رباب است به دستت در و بر سَرْت شراب.
ناصرخسرو.
ز چشمت خواب بگریزد چو گوشت زی رباب آید
بخواب اندر شوی آنگه که برخواند کسی قرآن.
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی - محقق ص 291 ).
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

از آلات موسیقی قدیم شبیه تارکه کاسه آن کوچکتراست، ابر، ابرسفید، واحدش ربابه
( اسم ) آلتی موسیقی از ذوات الاوتار که در قدیم آن را با ناخن یا زخمه و سپس با آرشه مینواختند و آن طنبور مانندی بود و دستهای داشت .
پنج قبیله از عرب که یکی شده اند و هم ضبته عدی ثور عکل و تیم و انما سموا بذلک لانهم غمسوا یدیهم فی رب و تحالفو علیه .

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (اِ. ) ابر، ابرسفید.
(رَ یا رُ ) [ ع . ] (اِ. ) از آلات موسیقی زهی ، مانند طنبور که با دست یا آرشه نواخته می شود.

فرهنگ عمید

۱. (موسیقی ) از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر و در قدیم دارای دو سیم بوده و آن را با کشیدن کمانه یا آرشه می نواخته اند، رواوه.
۲. [قدیمی] ابر سفید.

دانشنامه آزاد فارسی

رباب ( ـ۶۲ق)
بانوی برجستۀ مسلمان، دختر امرؤالقیس بن عدی بن اوس. در فضل و کمال و ادب سرآمد زنان عصر خود به شمار آمده است. همسر امام حسین (ع) و مادر سکینه، عبدالله رضیع و علی اصغر است. در واقعۀ عاشورا حضور داشته و پس از شهادت امام حسین (ع) با سایر بانوان به اسارت رفت و پس از بازگشت به مدینه از کثرت اندوه وفات یافت. اشعار او در رثای امام حسین (ع) در کتب تاریخ و مَقتل آمده است.

رباب (موسیقی). رَباب (موسیقی)
رَباب
رَباب
رَباب
رَباب
رَباب
(یا: رُباب) از خانوادۀ سازهای زهی مضرابی. امروز فقط در مناطقی از بلوچستان و نیز سیستان رواج دارد. این ساز از یک کاسۀ طنینی دو قسمتی بلند و متصل به هم، دستۀ کوتاه، سرپنجه و تاج، تعدادی گوشی، تعدادی وتر، خرک، سیم گیر و حدود پنج دستان تشکیل شده است. رباب دو گروه وتر دارد. گروه اول شش وتر اصلی است که مضراب روی آن ها نواخته می شود. گروه دوم دوازده وتر فرعی (واخوان) است که روی آن ها مضراب نواخته نمی شود و با ارتعاش وترهای اصلی به صدا درمی آیند. قسمت تحتانی کاسۀ طنینی با پوست و قسمت فوقانی آن با صفحه ای چوبی پوشانده شده است. رباب با مضرابی از جنس شاخ، چوب یا نایلون نواخته می شود. در منطقۀ سرآوانِ بلوچستان، رباب از مهم ترین سازها در حلقۀ ذکر درویش های نقشبندیۀ صاحبان است؛ اما در شمال بلوچستان و نیز سیستان این ساز در مجالس عروسی، شادمانی و نیز محافل اُنس نواخته می شود. نوعی رباب نیز در سراوان بلوچستان وجوددارد که به پنج تار معروف است و ساختمان آن با رباب های معمول متفاوت است. جنس وترهای اصلی رباب، از زه یا سیم های نایلونی و جنس وترهای واخوان، سیم های فلزی است.

پیشنهاد کاربران

رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب
که ابر را عربان نام کرده اند رباب
غزل213، دیوان شمس، مولوی
رباب: ( موسیقی ) این ساز سه ( یا چهارتا ) وتر داشته به صورت مزدوج بسته می شده مانند عود بر اساس چهارم درست کوک می شده توسط فارابی تکمیل شده. . . نوعی تنبور به حساب می آمده. . ( شاید ) دو گونه آرشه ای و زخمه اییی وجود داشته است. . .
رباب: ( در زبان عربی ) ابر پاره کوچک در قطعه دیگر آویخته. ( لغتنامه دهخدا )
رباب: - آلات موسیقی قدیمی - ابرهای سفید - فلات سبز .
اسم من و واقعا عاشق اسمم هستم
نوعی ساز دهنی

مهربان و ساده دل
نام رباب خوب ترین نام است ودر معنی اش هم به زبان عربی یعنی ابر سفید ویعنی زندگی به رنگ سفید
میغ

بپرس