فرهنگ اسم ها
معنی: صاحب نیزه، نیزه زن
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
- ثور رامح ؛ گاوی که دو شاخ داشته باشد. ( از اقرب الموارد ).
رامح. [ م ِ ] ( اِخ ) رامح فلکی. سماک رامح. ستاره ای است سرخ و تابان بیرون از صورت عواواقع در میان دو ران صورت عوا. رجوع به سماک شود.
رامح. [ م ِ ] ( اِخ ) از منازل آباد در عراق و حیره است. ( از معجم البلدان ج 4 ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - نیزه زن نیزه باز . ۲ - صاحب نیزه نیزه دار نیزه ور .
از منازل آباد در عراق و حیره است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) [قدیمی] نیزه زن، نیزه دار.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید