فرهنگ اسم ها
معنی: یاری گر، اعانت کننده، عطاکننده، دهنده، کسی که در غیاب ملک جانشین و قائم مقام وی گردد، ( اسم فاعل رَفَد )، یاور، قائم مقام پادشاه
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
خیر امری ( قد ) جاء من معده
من قبله او را فدا من بعده.
( از تاج العروس ).
|| ( اِ ) نهری یا رودی که به نهریا رود دیگر یا به دریا ریزد. آبی که به آب دیگر مدد دهد. ( یادداشت مؤلف ). رافدان ، تثنیه : نهر له رافدان ، به مجاز نهری که دو نهر دیگر بدان مدد دهد. ( از تاج العروس ). ریزاب. و رجوع به رافدان شود. ( یادداشت مؤلف ). || آب راهه . ( یادداشت مؤلف ).رافد. [ ف ِ ] ( اِخ ) رودخانه فرات را گویند. ( از شعوری ج 2 ورق 4 ) :
سرشکم گشته چون جیحون و رافد
گرفته روی عالم همچو دریا.
ابوالمعالی ( از شعوری ).
رافد. [ ف ِ ] ( اِخ ) نام کسی. ( ناظم الاطباء ). از اسماء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
رافد : /rāfed/ رافِد ( عربی ) ( اسم فاعل رَفَد ) ، 1 - یاور، یاریگر؛ 2 - قائم مقام پادشاه. اسم رافِد مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری پسر است
رافد : کمک کننده ، یاری گر . رافد از اسمهای خداوند است .