[ویکی فقه] سعادت، خرسندی یا لذت، حالت پایداری است که از رسیدن به غایت و کمال حقیقی برای انسان پدید می آید. سعادت چیزی است که قوه عاقله آن را تصور می کند و در نتیجه برای عمل انگیزه می یابد؛ در واقع سعادت خواهی انسان همان کمال خواهی اوست.
انسان برای انجام هر عملی نیازمند آگاهی و انگیزه است آگاهی انسان مراتب مختلفی دارد. مراتب نازل آگاهی در گیاهان و حیوانات نیز وجود دارد هر موجودی به استعدادهای درونی خود و کمال آن ها آگاهی اجمالی یا تفصیلی دارد به همین دلیل گیاهان و حیوانات به طور غریزی اسباب کمال خویش را فراهم می کنند. قوای شهوانی و غضبی انسان نیز هر یک به کمال خاص خود آگاهی اجمالی دارند. قوه شهوی ادراک لذات حسی را کمال خود می شناسد و قوه غضبی از قهر و غلبه بر دیگران لذت می برد و آن را کمال خویش می داند. به عبارت دیگر هر یک از این قوه کمالی واقعی دارند که در مورد انسان نیز چنین است؛ ما بسیاری از چیزها را دوست داریم ولی این چیزها وقتی برای ما مطلوب است که خود ما باشیم که از آن ها لذت ببریم. اگر خودمان نباشیم چه لذتی از آن ها برای ما حاصل می شود؟ بنابراین، حیات، سلامتی و تکامل وجود از هر چیزی مطلوب تر است. لذا، می بینیم که اگر به کسی توهین کنند، که مثلاً، «فهم نداری» یا «شعور نداری» یا مانند آن، گاهی چنان دچار ناراحتی می شودکه ممکن است برای مقابله با این حرف، جنگ به پا کند و خون ها بریزد. این به دلیل آن است که انسان کمال خود را دوست دارد. بنابراین، اگر در مقام اثبات، کسی به او بگوید که «کمال نداری» ناراحت می شود. حتی اگر به جاهلی بگویند که «علم نداری» ناراحت می شود، با این که خودش هم می داند که جاهل است؛ ولی از این که نقص او ظهور پیدا کند رنج می برد؛ زیرا فطرتا نقص برای انسان نامطلوب است و از آن تنفر دارد.
← لذت اصیل
سعادت همان لذت است، اما قوی تر و پایدارتر. اگر انسان کمال پیدا کند از آن لذت می برد. چنان چه این کمال ثابت و قوی باشد لذتش بیشتر خواهد بود. خداوند در توصیف حال مردمان، آن هنگام که به جهان آخرت وارد می شوند، می فرماید: «اسمع بهم وابصر یوم یاتوننا لکن الظّلمون الیوم فی ضلل مّبین؛ آنان وقتی بر ما وارد می شوند چقدر شنوا و بینا هستند! ولی ستمگران امروز در گمراهی آشکارند»، به عبارت دیگر، با آوردن «اسمع» و «ابصر» می خواهد بگوید که وقتی از این عالم می روند سراپا ادارک می شوند، تمام وجودشان چشم و گوش می شود و غفلت در آن جا معنایی نخواهد داشت. بنابر این، در چنان عالمی، اگر انسان به مرحله توجه دایمی رسیده باشد بالاترین لذت ها را از نعمت های اخروی خواهد برد.
اعمال نیک و سعادت نفس
تا آن جا که از آیات و روایات به دست می آید، رابطه بین تزکیه و فلاح یا بین ارزش های اخلاقی، سعادت حقیقی و کمال نهایی انسان تنها یک رابطه قراردادی محض نیست، بلکه خدای متعال روابط علی و معلولی را به طور تکوینی، جعل کرده و این امر غیر از قرار داد اعتباری محض است. خداوند معلول ها را به دنبال علت به وجود می آورد و علت ها وسایطی برای تحقق آن ها هستند. این رابطه را خود او ایجاد کرده است. ولی معنای این سخن وجود سنخیت بین علت و معلول و بین وسیله و ذی الوسیله است، نه این که صرف قرار داد بدون ارتباط واقعی باشد.آن چه مسلم است و ما از کتاب و سنت به دست می آوریم این است که چنین رابطه ای وجود دارد؛ مثلا، کارهای خداپسندانه یا به اصطلاح، ارزشهای اخلاقی در بینش اسلامی، موجب سعادت و کمال انسان می شود. اما تحلیل و تبیین این رابطه مساله ای دیگر است.
← چشم بصیرت
...
انسان برای انجام هر عملی نیازمند آگاهی و انگیزه است آگاهی انسان مراتب مختلفی دارد. مراتب نازل آگاهی در گیاهان و حیوانات نیز وجود دارد هر موجودی به استعدادهای درونی خود و کمال آن ها آگاهی اجمالی یا تفصیلی دارد به همین دلیل گیاهان و حیوانات به طور غریزی اسباب کمال خویش را فراهم می کنند. قوای شهوانی و غضبی انسان نیز هر یک به کمال خاص خود آگاهی اجمالی دارند. قوه شهوی ادراک لذات حسی را کمال خود می شناسد و قوه غضبی از قهر و غلبه بر دیگران لذت می برد و آن را کمال خویش می داند. به عبارت دیگر هر یک از این قوه کمالی واقعی دارند که در مورد انسان نیز چنین است؛ ما بسیاری از چیزها را دوست داریم ولی این چیزها وقتی برای ما مطلوب است که خود ما باشیم که از آن ها لذت ببریم. اگر خودمان نباشیم چه لذتی از آن ها برای ما حاصل می شود؟ بنابراین، حیات، سلامتی و تکامل وجود از هر چیزی مطلوب تر است. لذا، می بینیم که اگر به کسی توهین کنند، که مثلاً، «فهم نداری» یا «شعور نداری» یا مانند آن، گاهی چنان دچار ناراحتی می شودکه ممکن است برای مقابله با این حرف، جنگ به پا کند و خون ها بریزد. این به دلیل آن است که انسان کمال خود را دوست دارد. بنابراین، اگر در مقام اثبات، کسی به او بگوید که «کمال نداری» ناراحت می شود. حتی اگر به جاهلی بگویند که «علم نداری» ناراحت می شود، با این که خودش هم می داند که جاهل است؛ ولی از این که نقص او ظهور پیدا کند رنج می برد؛ زیرا فطرتا نقص برای انسان نامطلوب است و از آن تنفر دارد.
← لذت اصیل
سعادت همان لذت است، اما قوی تر و پایدارتر. اگر انسان کمال پیدا کند از آن لذت می برد. چنان چه این کمال ثابت و قوی باشد لذتش بیشتر خواهد بود. خداوند در توصیف حال مردمان، آن هنگام که به جهان آخرت وارد می شوند، می فرماید: «اسمع بهم وابصر یوم یاتوننا لکن الظّلمون الیوم فی ضلل مّبین؛ آنان وقتی بر ما وارد می شوند چقدر شنوا و بینا هستند! ولی ستمگران امروز در گمراهی آشکارند»، به عبارت دیگر، با آوردن «اسمع» و «ابصر» می خواهد بگوید که وقتی از این عالم می روند سراپا ادارک می شوند، تمام وجودشان چشم و گوش می شود و غفلت در آن جا معنایی نخواهد داشت. بنابر این، در چنان عالمی، اگر انسان به مرحله توجه دایمی رسیده باشد بالاترین لذت ها را از نعمت های اخروی خواهد برد.
اعمال نیک و سعادت نفس
تا آن جا که از آیات و روایات به دست می آید، رابطه بین تزکیه و فلاح یا بین ارزش های اخلاقی، سعادت حقیقی و کمال نهایی انسان تنها یک رابطه قراردادی محض نیست، بلکه خدای متعال روابط علی و معلولی را به طور تکوینی، جعل کرده و این امر غیر از قرار داد اعتباری محض است. خداوند معلول ها را به دنبال علت به وجود می آورد و علت ها وسایطی برای تحقق آن ها هستند. این رابطه را خود او ایجاد کرده است. ولی معنای این سخن وجود سنخیت بین علت و معلول و بین وسیله و ذی الوسیله است، نه این که صرف قرار داد بدون ارتباط واقعی باشد.آن چه مسلم است و ما از کتاب و سنت به دست می آوریم این است که چنین رابطه ای وجود دارد؛ مثلا، کارهای خداپسندانه یا به اصطلاح، ارزشهای اخلاقی در بینش اسلامی، موجب سعادت و کمال انسان می شود. اما تحلیل و تبیین این رابطه مساله ای دیگر است.
← چشم بصیرت
...
wikifeqh: رابطه_لذت_خواهی_و_سعادت_طلبی