ذ

/zAl/

معنی انگلیسی:
zal (the 11th letter of the persian alphabet)

لغت نامه دهخدا

ذ. ( حرف ) حرف نهم است از حروف الفبای عرب و یازدهم از الفبای فارسی و بیست و پنجم از حروف ابجد و در حساب جمّل آن را به هفتصد دارند. و نام آن ذال است و گاه برای استواری ضبط ذال معجمة گویند و آن از حروف روادف و شمسیّة و ارضیة یا ترابیة و مصمته و نیز از حروف مجزوم است.
ابدالها:
حرف «ذ» در فارسی :
> بدل به «د» شود:
گذار = گدار.
> و به «گ » بدل گردد:
آذر = آگر ( آتش ).
> و بدل ِ «همزه » آید:
پاذیز = پائیز : از سر دولاب برخاست و به دارالملک همدان آمد، فصل پاذیز بود. ( راحةالصدور راوندی ). در سنه ست و اربعین و خمسمائة به فصل پاذیز قصد بغداد کرد. ( راحةالصدور راوندی ).
حرف «ذ» در تعریب :
> بدل ِ دال آید:
بیجاذق = بیجاده.
شوذر = چادر.
فالوذج = پالوده.
ساذج = ساده.
انموذج = نموده.
سنباذج = سنباده.
> وبدل ِ «ز» آید:
ذقن = زنخ.
حرف «ذ» در عربی :
> بدل به «ش » شود:
ذرف = شرف.
> و بدل به «ث » شود:
مرذ = مرث
ذَروَت = ثَروَت
> و بدل به «ط» شود:
ذلاقت = طلاقت.
> و بدل به «ز» شود:
بَذَع = فَزَع.
و صوت آن زاء است آنگاه که زبان میان دو رده دندانهای پیشین ( ضواحک ) درآرند. و در تقاویم و جز آن صورت «ذ» رمز ذوالحجة و با ازدیاد الف «ذا» رمز ذوالقعده باشد و برای فرق میان دال و ذال در فارسی ، خواجه نصیرالدین محمد طوسی قاعده ذیل را بنظم گفته است :
آنانکه بپارسی سخن میرانند
در معرض دال ذال را ننشانند
ماقبل وی ار ساکن جز وای بود
دال است و گرنه ذال معجم خوانند.
و شرف الدین علی یزدی گوید:
در زبان فارسی فرق میان دال و ذال
با تو گویم ز آنکه نزدیک افاضل مبهم است
پیش از او در لفظ مفرد گر صحیح ساکن است
دال باشد ور نه باقی جمله ذال معجم است.
و در بودن این حرف در فارسی اختلاف کرده اند، بعضی گویند که اصلاً این حرف در فارسی نباشد و حتّی کلمه آذر و گذر و گذشت فصیح آن بدال مهمله است و شرف الدین علی یزدی گوید که ذال معجمة در زبان اهل فارس هست و در لهجه ماوراءالنهر آن ذالها را دال تلفظ کنند و حکیم سنائی علیه الرحمة ذال تعویذ را با دال قافیه کرده است :
درین زمانه که دیو از ضعیفی مردم
همی سلاح ز لا حول سازد و تعویذ
کسی که عزت عزلت نیافت هیچ نیافت
کسی که روی قناعت ندید هیچ ندید.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

یکی از حروف صامت فارسی و آن حرف یازدهم از حروف الفبای فارسی و حرف نهم از الفبای عربی و حرف بیست و پنجمین از الفبای ابجد ( جمل ) محسوب شود و آنرا در حساب جمل ۷٠٠ حساب کنند این حرف را بنامهای [[ ذال ]] و [[ ذال معجمه ]] و [[ ذال منقوطه ]] خوانند . توضیح ۱ : این حرف در زبانهای ایران پیش از اسلام وجود داشته و در زبان فارسی دری هم تا عهد مغول معمول بوده و بتدریج بسیاری از کلماتی که دارای [[ ذ ]] بوده بدل به [[ د ]] شده و در کلماتی که [[ ذ ]] باقی مانده همچنین در کلمات عربی [[ ذ ]] را بصورت [[ ز ]] تلفظ کنند توضیح ۲ : قاعده باز شناختن [[ د ]] از [[ ذ ]] در فارسی از این رباعی نصیر الدین طوسی دانسته میشود : [[ آنان که به پارسی سخن میرانند در معرض دال ذال را ننشانند ما قبا وی ار ساکن جزوای بود دال است وگرنه ذال معجم خوانند ]] . بنابرین در هر کلمه اگر ماقبل حرف مورد بحث حرفی ساکن و غیر از [[ و ا ی ]] بود ( یعنی حرفی صامت باشد ) [[ د ]] است و الا [[ ذ ]] مثلا : آوند درد سرد سندان مرد با [[ د ]] اند و آذر بوذ بیذ داذ دیذ روذ ساذه شاذ یاذ با [[ ذ ]] در آغاز کلمه فارسی [[ ذ ]] نباشد و کلماتی مانند [[ ذرخش ]] مستثنی است .

فرهنگ معین

(حر. ) یازدهمین حرف از الفبای فارسی ، برابر با عدد ۷٠٠ در حساب ابجد.

فرهنگ عمید

یازدهمین حرف الفبای فارسی، ذال. &delta، در حساب ابجد: «۷۰۰ ».

دانشنامه عمومی

• الگو:حروف الفبا
ذ نویسه یازدهم در دبیرهٔ فارسی و حرف نهم در دبیرهٔ عربی است. نام این نویسه «ذال» است.
صدای آن در واگفت فارسی امروز همانند «ز» است؛ ولی در عربی گونه ای از «ز» واگفت می شود. در گویش نخستین فارسی دری واگفتش /ð/
مانند ذال عربی یا th در They انگلیسی بود. دگویشوامروزین فارسی دری ز نویسهٔ ذال کمابیش کم رنگ تر شده و ذال کمابیش در همهٔ واژگان فارسی ( یعنی غیرعربی ) با دال جایگزین شده است.
شیوهٔ همه گیر برای جدا کردن «دال» و «ذال» در گویش نخستین فارسی این بوده است که زمانی پیش از آن نویسهٔ ساکن بود آن را دال نوشته و می خواندند و هنگامی که پیش از آن نویسهٔ صامت بوده است آن را ذال نوشته و می خواندند. برای نمونه کتاب کشف المحجوب سجستانی که هانری کربن آن را با نگهداری همه گیر ذال فارسی چاپ کرده با این سخن آغاز می شود: «چیزی در آفریذگار دور کنذ تا بذان نشان آفریذه بوذ بدرست و بذان آفریذه را جذائی افتذ از یک دیگر…»[ ۱] ( در این نوشته «درست» یک واژهٔ خودسر است و کسره به در «بِدرست» مایهٔ دگرگونی دال به ذال نمی شود ولی دربارهٔ «بِذان» کسرهٔ ب دست آویز می شود با ذال واگفت شود ) .
تنها کاربردهای به جامانده ذال در زبان فارسی را در واژه هایی چون «گذشتن»، «پذیرفتن»، و «گذاردن» می توان دید. [ ۲]
عکس ذعکس ذ
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

ذات الحلق
یازدهمین حرف از الفبای فارسی و حرف نهم از الفبای عرب (ابتثی) و حرف ۲۵ از حروف ابجد و در حساب جمل نمایندۀ عدد ۷۰۰. حرف «ذ» از نظر آوایی، همانندِ «ز، ظ، ض» نمایندۀ صامت لثوی ـ دندانی ـ سایشی واک دار است، در تقویم رمز ماه ذی الحجه است. فارسی زبانان این حرف را «ذال= zâl» می نامند. غالب «دال» های فارسی در گذشته به صورت «ذال» نوشته و تلفظ می شده است. مثل باد، نبید، بود که در گذشته باذ، نبیذ، بوذ بیان می شده است. به همین سبب، شاعران فارسی زبان در گذشته این گونه «دال» و «ذال» را با هم قافیه می کرده اند. مثلاً، سنایی در قصیده ای با مطلعِ «در این مقام، طرب بی تعجب نخواهی دید»، کلماتِ لذیذ و تعویذ را با خوید، پرید، گزید، ندید و غیره قافیه کرده است. هنوز هم بعضی کلمات با هر دو صورت در فارسی معاصر کاربرد دارد مثل گذار و گدار، و یا تلفظ «ذال» در بعضی کلمات محلی به جای «دال» به کار می رود، مثل گنبذ، به جای گنبد در گویش مردم قم.

پیشنهاد کاربران

بپرس