دهری

/dahri/

معنی انگلیسی:
materialist, atheist or atheistic, materialist(ic), atheist or atheistic(al)

لغت نامه دهخدا

دهری. [ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب به دهر. منسوب به روزگار. || منکرالوهیت که دهر را عامل شمارد. طبیعی مذهب. آنکه خدایی جز روزگار نداند. فرقه ای که دهر را خدا دانند. ( یادداشت مؤلف ). کسی که عالم را قدیم داند و به حشر و نشر و قیامت قائل نباشد. ( ناظم الاطباء ) :
تا هست خلاف شیعی و سنی
تا هست وفاق طبعی و دهری.
منوچهری.
هر کس که آن را از فلک... داند... زندیقی و دهری باشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93 ).
سخنهای ایزد نباشد گزاف
ره دهریان دور بفکن ملاف.
اسدی.
عالم قدیم نیست سوی دانا
مشنو فسانه دهری شیدا را.
ناصرخسرو.
وز فلسفی و مانوی و صابی و دهری
درخواستم این حاجت و پرسیدم بی مر.
ناصرخسرو.
دهریی آمد به نزدیک خلیفه ناگهان
بغض دینی مبغضی شوخی پلیدی نابکار.
سنایی.
|| ملحد و بی دین وکافر. ( ناظم الاطباء ). || دیرینه. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ).

دهری. [ دَ / دُی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به دهر. || کسی که عالم را قدیم گوید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آنکه عالم را قدیم داند و به قیامت قایل نباشد وبه ضم اول به جهت آن است که بنا و حرکات بعضی از الفاظ در حالت نسبت تغییر می یابد. ( آنندراج ) ( غیاث ).

دهری. [ دُ ری ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به قبیله دهر بر غیرقیاس. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || پیرسالخورده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کسی که منکروجودخداباشدوبگویددنیاازلی وابدی
( صفت ) آنکه قایل بقدم دهر یا زمان باشد و حوادث را مستند بدهر بداند کسی که وجود خدا را انکار کند ملحد طبیعی .

فرهنگ معین

(دَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) کسی که زمان را ازلی و ابدی می داند و همة حوادث را ناشی از زمان می داند، ملحد، طبیعی .

فرهنگ عمید

کسی که منکر وجود خداست و معتقد است دنیا ازلی و ابدی است، صانعی ندارد، و پس از زندگی در این دنیا، حشر و معاد نخواهد بود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دهری، به معنای طبیعی مذهب، مادّی گرا است.
از نظر لغوی؛ کلمه دهر در معانی متعددی بکار رفته است؛ مدت طولانی، مدت ابدی، عمر، روزگار، همیشگی و به معنی اسماء الحسنی نیز آمده است. و به معنی هزار سال هم آمده است و بعضی گفته اند زمان نامتناهی است ازلا و ابدا و بر زمان بطور مطلق هم اطلاق شده است.
تعریف اصطلاحی
دهری، منسوب به دهر (روزگار) به کسی گفته می شود که می پندارد عالم، قدیم و پیوسته بر یک حالت بوده و پدید آورنده و مدبّری ندارد و حیات، محدود به حیات دنیایی است و پس از مرگ، برانگیختگی و حیاتی وجود ندارد؛ چنان که در قرآن کریم بدان اشاره شده است. اما در اصطلاح؛ دهریه به گروهی از فیلسوف مسلکان مادی گفته می شود که معتقد به سرمدی بودن دهر یا روزگارند و آنان منسوب بدهرند. غزالی نیز ضمن تقسیم فلاسفه به دهریون، طبیعیون و الاهیون، در تعریف دهریون می نویسد: «آنها گروهی از متقدمین هستند که آفریدگار مدبر عالم قادر را انکار، و گمان کرده اند که عالم بخودی خود و بدون آفریننده، همیشه موجود بوده و همواره حیوان از نطفه و نطفه از حیوان پدید آمده است. چنین بوده و تا ابد نیز چنین خواهد بود». در تعریفی عام تر و صحیح تر؛ «دهری» به کسی گویند که منکر مبدا و معاد است و تمامی حوادث را به دهر نسبت می دهد. (یعنی آنچه که امروزه مادی گرا و یا ماتریالیسم خوانده می شود.) حال چه فیلسوف باشد یا غیر آن. در موارد بسیاری، به دهریه، همانند اصناف دیگر کفار و مشرکین زندیق نیز گفته می شود.
دهریّه
به پیروان این مسلک «دهریّه» می گویند و از اقسام کافران هستند.
دهریه پیش از اسلام
...

پیشنهاد کاربران

حدیث از مُطرب و مَی گو و راز دهر کمتر جو/ که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را/.
این پند و اندرز از طرف حافظ به هم عصریان خود و آیندگان داده شده است. اما چند نکته مهم در این زمینه اینست که از دیدگاه شاعر شیرین سخن ملقب به لسان الغیب، خود به راه و روش دیگری غیر از منع استدلالات فهمانی و عقلانی فلسفی بخصوص حکمت های گوناگون دینی مقید به معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی، در شکستن کُد یا رمز و فاش این راز و حل این معما اشاره ننموده است که خود حاکی از این حقیقت میباشد که شرح و توضیحات مندرج در قرآن از دیدگاه حافظ حل حقیقی این مسئله نبوده و الا به شنوندگان آدرس میداد و میگفت که فاش این راز و حل این معمای ناگشودنی را در آن کتاب بجوئید. پیشنهاد فردی من در حل این معما که تاکنون بطور حقیقی گشوده نشده به اختصار، فشرده و کوتاه به شرح زیر میباشد: در زبان و از دیدگاه خردمندان گمنام ایرانی [به احتمال قوی یا نزدیک به حقیقت قبل از پیدایش نوح ( نام Noah با تلفظ نوآه در اصل و ریشه یعنی به زبان پدر و مادر یا والدین وی به معنای آه یا دَم نو بوده در رقابت با دَم قدیمی یعنی آدم و نه داستان آدم و حوا ) و قبل از پیدایش خطوط میخی سه گانه سومری، ایلامی و اوگاریتی و هیروگلیف مصریان و قبل از مهاجرت اجداد دور دست ابراهیم ( Abraham با تلفظ آب راه ام در زبان پدر یا مادر به معنای آب راه یا توشه نوشیدنی و یا روشنائی راه من و نه به معنای پدر اقوام یهود و عرب ) از سرزمین ایران به جنوب سرزمین مِزوپوتام ( Mesopotam با تلفظ ریشه ای : مِ سو پو تام به معنای : بسوی من بطور تام یا کامل پویا باش ) یعنی بخش سومری آن و سکونت اولیه آنها در شهر اور ( Ur ) ] واژه پر از رمز و راز دهّر به دو شکل زیر تلفظ و بیان میشده : یکی 《ده هَر 》 به این معنا که هر فرد انسانی ( منجمله هر موجود دیگری ) ده تائی می باشد و دیگری یکبار از راست به چپ و بار دیگر از چپ به راست و هر دو بار تا وسط یعنی تا حرف ه به شکل 《ده ره 》 به این معنا که هر فرد انسانی ( منجمله هر موجود دیگری ) در پس و پیش سر و پا و روی خود در طول ده راه در حرکت و سفر می باشد. این ده راه هرکدام دایره وار و از لحاظ طول زمانی بطور مطلق مساویند ( هرکدام همیشه مساوی با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ یا دو بیگ بنگ متوالی ) و در طول هم و پشت سر همدیگر توسط لحظه جاودانه حال یا به زبان فنی نوسانگر دو قطبی آفریده شده از زمان مطلق و بیزمانی مطلق بر رویهم با کمیت های مساوی و ماهیت معکوس به عنوان بزرگترین ترین نیروی نامرئی موجود در محتوای این گیتی یا کیهان و یا این جهان ( و در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار بطور مطلق یکسان و برابر ، بطور اجباری یعنی خارج از اراده و اختیار و خواست انسان ( منجمله بقیه موجودات در این دنیا زیر سقف این آسمان و روی این کره زمین و روی سیارات دیگر و خود این دنیا و آسمان و زمین ) طی میشوند. از این ده راه ها یا این راه های دهگانه فقط یکی از آنها به هرکدام از افراد انسانی و موجودات درون این دنیا و خود این دنیا تعلق دارد و نُه راه دیگر به نُه ا نسانهای دیگر و به شش عالم یا دنیا بصورت شش آسمان و شش زمین دیگر و هر آنچه بین آنهاست. واژه دهّر بعدا ها به سرزمین هندوستان منتقل گردیده و در آنجا به زبان سانسکریت معنای قانون و نظم حاکم بر کیهان و جوامع موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی و سیستم ها یا سامانه های غیر زنده بخود گرفته و هزاران سال بعد در قرآن معنای روزگار و یکی از اسماء به اصطلاح حسنه بخود گرفته ( اسم حسنه یعنی چه ؟ ) . از دیدگاه آن خردمندان فرا باستانی کلمه فارسی ماده که به آن باور داشته اند، به معنای خمیر مایه ساختاری واقعیت نبوده بلکه به شکل 《ما ۱۰ 》 یعنی هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه ( سرمدی، مبدئی، ازلی، یکبار برای بقا و دائمیت و جاودانگی و ابدیت ) همین دنیا در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج ملکوتی یا آسمانی و هر کدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم و هیچ نیروئی منجمله پدیده مرگ هرگز و هیچگاه نمیتواند این عشق و زندگی جاودانه را از ما ( منجمله هر موجود مفید نباتی و حیوانی ) سلب نماید. یک نکته مهم در این زمینه این است که آن پنج زوج های آسمانی همگی غیر همجنس یا هترو آفریده نشده بلکه مختلط مرکب از سه زوج غیر همجنس یا هترو و دو زوج همجنس یا هُمو ( دو مرد خودی و دو زن خودی ) . نکته مهم دیگر اینست که آن ده انسان های آسمانی در طول این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( مبدء و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ ها یا بیگ بنگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن، سلسله وار پشت سر هم و در طول همدیگر در ۱۰ عالم یا دنیا زیر سقف ۱۰ آسمان و روی ۱۰ کره زمین به ظهور و پیدایش و کثرت نمیرسند بلکه در ۷ عالم یا دنیا زیر سقف ۷ آسمان و روی ۷ کره زمین. نکته مهم دیگر برای خود ما ایرانیان در این زمینه اینست که ده امر یا فرمان موسا ( موسی ) و کاتگوری ها یا مفاهیم دهگانه ارسطو در شرح و توضیح هستی و وجود بیکران و اعداد دهگانه یک رقمی خردمندان هندو از صفر تا نُه ( ۰ تا ۹ ) هیچکدام بیان کننده ده های حقیقی از دیدگاه خردمندان ایرانی، نبوده و نمی باشند. ده های حقیقی یعنی ابعاد دهگانه نفسانی هر فرد انسانی مشتمل بر پنج من مردانه و پنج من زنانه بر رویهم یکی در کالبد یا جسم یا تن و یا بدن طبیعی، واقعی، عینی یا شهودی و پدیدار شده یا فنومنی و نُه تا امکانی، پنهانی، غیبی، فاقد جسم یا کالبد یا تن و یا بدن و پدیدار نشده یا نوومنی. واژه مفرد نئومن در زبان آن خردمندان گمنام ایرانی به شکل 《نا او من 》 تلفظ و بیان میشده به معنای زیر : او این من نیست بلکه من دیگریست در درون این من بیرونی. فضای زبان فارسی امروز و آب و هوای جوّی آن مملو و اشباح شده از الفاظ، کلمات، واژه ها، مفاهیم و ایده های آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی اند، اما میل و گرایش اصلی آن بسوی وضوح یا روشنی و علمی و فنی و تکنیکی ست. در بخش دینی و فلسفی و عرفانی زبان فارسی امروز و آینده شاید مفید باشد که بجای کلمات مفرد و جمع دهری و دهریون، معادل های حقیقی آنها را به شکل زیر بکار برده شود : ده هری، ده رهی و ده رهیون .
...
[مشاهده متن کامل]

شاید این نکته یا این حکم قطعی هم برای امروزیان و آیندگان حالب و شگفت انگیز باشد: هیچکدام از ما افراد انسانی یقیقنن و مطمئنن یعنی بدون شک و تردید از نوع دکارتی آن، از نسل بابا آدم و ننه حوای موسا ( موسی ) ؛ ایسا ( عیسی ) و محمّد نیستیم!!!!. دو داستان مبدئی - بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا دو افسانه خیالی - اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول بصورت مُحکمات به موسا و سپس بصورت متشابهات به محمّد ) ابلاغ نگردیده. البته با احترام کامل و فرو آوردن سر تعظیم و ابراز تواضع و فروتنی و ناچیزی در پیشگاه والای کلیه موئمنین پیرو این سه دین .
ز بند و کمند عشق تو ای یار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست رو به آسمان و دست به دعا/ کجا و کی توانند گریزند این مخلوقات ناچیز زین داغ های زیبا نهاده بر سر و دل و دست و پا ؟/.

دنیایی، مادی

بپرس