دشمنی شمر بن ذی الجوشن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اگر چه دشمنی و بغض شدید شمر بن ذی الجوشن (لعنةالله علیه) نسبت به امام حسین (علیه السّلام)، به صراحت در تاریخ آمده است؛ اما باید توجه داشت که بعضی از این گزارشات در جهت تبرئه ابن سعد و ابن زیاد صورت گرفته است.
وقتی که نامه ابن سعد درباره ملاقاتش با امام حسین (علیه السّلام) به عبیدالله بن زیاد رسید و آن را خواند گفت: این نامه کسی است که خیرخواه امیر خویش و دل سوز قوم خود است؛ بله آن را می پذیرم. در این هنگام شمر برخاست و گفت: این را از وی می پذیری؟ درحالی که در سرزمین تو فرود آمده و کنار توست؛ به خدا سوگند، اگر از منطقه تحت امر تو بیرون رود و دست در دست تو نگذارد، قوت و عزت از آن وی خواهد بود و ضعف و ناتوانی از آن تو. این منزلت (امتیاز) را به وی مده؛ زیرا مایهٔ وهن توست، او و یارانش باید به حکم تو گردن نهند که اگر مجازات کنی، حق توست و اگر ببخشی به نفع تو خواهد بود. به خدا سوگند شنیده ام که حسین و عمر بن سعد میان دو اردوگاه می نشینند و تا پاسی از شب باهم سخن می گویند. ابن زیاد گفت: چه پیشنهاد خوبی دادی، من نیز با این پیشنهاد موافقم. ممکن است تغییر نظر عبیدالله توسط شمر را ساخته و پرداخته بعضی راویان و مورخان بدانیم تا به این وسیله از جرم و خباثت ابن زیاد و ابن سعد کاسته شود و زشتی ها و جنایات، بیشتر متوجه شمر شود که خارج از دودمان بنی امیه و طایفهٔ متنفذ قریش بود.
ماموریت شمر
ابن زیاد نامه ای برای عمر بن سعد نوشت و شمر را مامور کرد آن را به ابن سعد برساند و به این وسیله، از طرف ابن زیاد به او بگوید به حسین و یارانش پیشنهاد کند که بر حکم وی تسلیم شوند؛ اگر پذیرفتند آنان را نزد وی بفرستد، و اگر نپذیرفتند با آنان بجنگد. آنگاه به شمر گفت: اگر عمر بن سعد این کار را انجام داد، تو فرمانبردار او باش و از دستورش پیروی کن؛ و اگر جنگ با حسین را نپذیرفت، تو، امیر و فرمانده لشکر باش، با آنها بجنگ و گردن عمر بن سعد را نیز بزن و سر او را برای من بفرست.
نامه ابن زیاد به عمرسعد
نامه ابن زیاد برای عمربن سعد چنین بود: اما بعد، من تو را نزد حسین نفرستادم که خود را از جنگ با او بازداری یا وقت گذرانی کنی و با مسامحه با او رفتار کنی و آرزوی سلامت و زندگی برای او داشته باشی، یا برایش پیش من وساطت کنی، ببین اگر حسین و همراهانش در برابر حکم من گردن نهادند و تسلیم شدند، آنان را با مسالمت به سوی من بفرست؛ و اگر دریغ کردند و نپذیرفتند، بر آنان حمله کن و خون شان بریز و اعضایشان را مثله کن، چون سزاوار آن هستند؛ و بعد از اینکه حسین که کشته شد، اسب بر سینه و پشت او بتازان؛ زیرا که او ناسپاسی، تفرقه افکن و ستمگر است. می دانیم این کار پس از مرگ، به وی زیانی نمی رساند، ولی با خود عهد کرده ام هرگاه او را کشتم، با وی چنین کنم. پس اگر تو به این دستور عمل کردی، پاداش کسی که شنوا و مطیع است برای توست؛ و اگر آن را نمی پذیری، از کارگزاری ما و فرماندهی لشکر ما کنار رو، و فرماندهی لشکر را به شمر واگذار؛ که دستور لازم را به او داده ایم، والسلام».
نقد و بررسی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس