درجه علمی صحابه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صحابه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) دارای درجات علمی مختلف هستند، تمامی صحابه بر حسب استعدادها و مواهب ذاتی و مقدار حضور علمی نزد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم)، دارای درجات متفاوت بوده اند و هر یک طبق ظرفیت خود از آن منبع سرشار بهره برده اند.
آنان در پیشگاه خدا درجات متفاوتی دارند؛ «هم درجات عندالله، »بی تردید، پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) صحابه کبار بودند که مسؤولیت پخش و گسترش علوم و معارف اسلامی را بر عهده داشتند؛ زیرا تنها آنان بودند که حاملان پرچم هدایت و پیام رسان دستورات شریعت بودند، و این افتخار را برای همیشه به خود اختصاص دادند.آری، تمامی صحابه در مراتب علمی و دانش اسلامی یکسان نبوده و بر حسب استعدادها و مواهب ذاتی و مقدار حضور علمی نزد پیامبر اسلام، دارای درجات متفاوت بوده اند و هر یک طبق ظرفیت خود از آن منبع سرشار بهره برده اند: «انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها؛ باران رحمت از آسمان فیض الهی ریزش نمود و پهنای دشت ها هر یک به اندازه ظرفیت خود از آن لبریز شده، روان گشتند.»«نرفع درجات من نشاء و فوق کل ذی علم علیم؛ درجه و مرتبه هر که را مشیت و حکمت ما (خداوند) اقتضا کند بالا می بریم و بالاتر از هر دارنده دانشی، دانشوری وجود دارد» یعنی مراتب تصاعدی دانش لایتناهی است.«یوتی الحکمة من یشاء و من یوت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا؛ خداوند به هر کس که بخواهد، حکمت ارزانی می دارد، و هر که بدو حکمت داده شد، هر آینه از ارزش های فراوان بهره مند گردیده است.»مسروق بن اجدع همدانی (وی از تابعان و فقیهی پارساست. شعبی می گوید: کسی را در طلب دانش، از او کوشاتر ندیدم. معلم، قاری و مفتی بود. از اصحاب امیرمؤمنان (علیه السّلام) است و در تمام جنگ های حضرت شرکت کرد. به سال ۶۲ در سن ۶۳ سالگی دیده از جهان فرو بست.) می گوید: من با اصحاب پیامبر همنشینی کرده ام؛ آنان را همچون آبشخورهایی یافتم که برخی یک نفر را سیراب می کند و برخی دو نفر و برخی ده نفر و برخی صد نفر را و برخی آن اندازه پر آب است که اگر تمام ساکنان زمین از آن بنوشند، جملگی را سیراب می سازد. در عبارت ابن کثیر آمده است: برخی از آبشخورها یک سوار را سیراب می کند، برخی دو سوار و برخی گروه فراوانی را سیراب می سازد که مقصود او از این بخش که گروه فراوانی را سیراب می سازد، امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) است که خود (نهج البلاغه) در وصف خویش می گوید: کوه بلند را مانم که سیلاب از ستیغ من ریزان است و مرغ از پریدن به قله ام ناتوان. و نیز مسروق می گوید: دانش به سه نفر ختم می گردد: علی بن ابی طالب که عالم مدینه است، عبدالله بن مسعود عالم عراق و ابوالدرداء عالم شام.هرگاه اینان با یکدیگر بنشینند، دو دانشمند عراق و شام از دانشور مدینه پرسش نمایند، ولی او از آنان چیزی نمی پرسد. ذهبی می گوید: انصاف این است که صحابه در توان فهم قرآن و درک معانی آن با یکدیگر تفاوت داشتند، و این تفاوت ناشی از تفاوت در اسباب و وسایل فهم قرآن است که در اختیار داشتند؛ مثلا آگاهی آنان نسبت به زبان عرب یکسان نبود؛ برخی اطلاعات گسترده داشتند و آشنا با واژه های غریب ۷ بودند؛ همانند عبدالله بن عباس، در حالی که برخی دیگر این گونه نبودند. برخی از آنان همواره ملازم و همراه پیامبر بودند؛ لذا آن بخش از اسباب نزول را که دیگران نمی دانستند، اینان می دانستند؛ مانند علی بن ابی طالب (علیه السّلام).
تفاوت علمی و عقلی صحابه
علاوه بر اینها، صحابه در درجه علمی و توانایی های عقلی نیز یکسان نبودند، بلکه در این باب با یکدیگر تفاوت زیادی داشتند. برای روشن شدن این تفاوت به نمونه های زیر توجه کنید:
← عدی بن حاتم
ذهبی می گوید: اگر ما به عصر صحابه بنگریم، در خواهیم یافت که همه صحابه در فهم معانی قرآن یکسان نبودند، بلکه با هم تفاوت داشتند؛ بسیاری از آیات که برای بعضی از آنان روشن بود، برای برخی دیگر مبهم و ناآشنا بود؛ این مطلب به تفاوت آنان از نظر توان فکری و شناخت شرایط زمانی و مکانی نزول قرآن بر می گردد. از این هم بالاتر، آنان از نظر شناخت معانی لغوی واژگان قرآن نیز در یک درجه نبودند؛ عده ای از صحابه به پاره ای از واژه های قرآن شناخت نداشتند. البته این موضوع نقص تلقی نمی شود، چون معانی همه واژه ها را تنها معصوم می تواند احاطه پیدا کند و هیچ کس هم ادعا نکرده است که تک تک افراد امت باید همه واژه های زبان خود را بشناسند. وی در ادامه می گوید: از جمله شواهد ادعای ما، حدیثی است که ابوعبیده در باب فضایل از انس نقل می کند؛ می گوید: عمر بن خطاب در حالی که بر منبر بود این آیه را خواند: «و فاکهة و ابا؛ » سپس گفت: معنای فاکهه را دانستم، ولی (اب) به چه معناست؟ وی در خود فرو رفت و پس از اندکی درنگ گفت: ای عمر! این گونه پرسش ها تکلف است. شاهد دیگر روایتی است که می گوید: عمر بر منبر بود و آیه: «او یاخذهم علی تخوف؛ » را خواند، آنگاه درباره معنای تخوف از حاضران پرسش نمود. مردی از قبیله هذیل گفت: تخوف در نزد ما به معنای تنقص؛ اندک اندک شدن است، و این شعر را خواند:تخوف الرحل منها تامکا قردا - کما تخوف عود النبعة السقن (رحل شبیه زین اسب است و بر پشت شتر می نهند. تامک: کوهان شتر است. قرد: شتری است که موهای کوهان او به هم پیچیده شده است که گویا به منزله حفاظ برای آن به شمار می آید. نبع: درختی است که از چوب آن کمان و تیر می سازند. سفن: هر چیزی که با آن چوب می تراشند مانند سوهان و امثال آن. معنای بیت این است که جهاز شتر اطراف کوهان را سایید. و به رغم بلند بودن آن و پیچیده شدن در میان موهای به هم پیوسته، کناره های آن را خورده و از موهای آن کاسته است، چنان که سوهان اطراف چوب گیاه نبعه را می تراشد تا از آن تیر و کمان ساخته شود.) طبرسی می گوید: تخوف به معنای تنقص است و تنقص یعنی اینکه افراد را یکی پس از دیگری برچیند به گونه ای که در آخر هیچ کس نماند، در این حالت بیم هلاکت و نابودی تدریجی می رود. آنگاه شعر بالا را با تغییر رحل به سیر آورده است. فراء می گوید: تخوف در تفسیر به معنای تنقص است. با توجه به مطالب یاد شده معنای آیه چنین می شود: خدای تعالی آنان را به تدریج نابود می سازد. امری که آنان را در ترس از نابودی قرار می دهد، این است که می بینند رو به کم شدن و نابودی تدریجی هستند. نظیر این مفهوم در برخی آیات دیگر هم آمده است: «افلا یرون انا ناتی الارض ننقصها من اطرافها؛ آیا نمی بینند که ما زمین را از اطراف آن می کاهیم؟» نظیر آیه ۴۱ در سوره رعد آمده است: «اولم یروا انا ناتی الارض.... » مقصود از ارض (در این آیه ها) آبادانی و عمران است که اندک اندک از آن کاسته می شود. «و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات؛ شما را به اموری از قبیل ترس و گرسنگی و کاهش اموال و نتفوس و نعمت ها، امتحان خواهیم کرد.»

پیشنهاد کاربران

بپرس