[ویکی فقه] درآمدی بر تفسیر. تفسیر که به معنای بیان معانی آیات قرآنی و کشف مقاصد و مدالیل آن است، از قدیمی ترین اشتغالات علمی است که دانشمندان اسلامی را به خود جلب و مشغول کرده است. تاریخ تفسیر از عصر نزول قرآن شروع شده، این معنا از آیه «کما ارسلنا فیکم رسولا منکم، یتلوا علیکم آیاتنا، یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه:» همچنان که در میانتان رسولی از خودتان فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند، تزکیه تان کند، کتاب و حکمت تان بیاموزد» به خوبی استفاده می شود؛ چون می فرماید: همان رسولی که قرآن به او نازل شد، آن را به شما تعلیم می دهد.
طبقه اول مفسران اسلام، جمعی از صحابه بودند؛ مانند ابن عباس، عبدالله بن عمر، اَبی و غیر ایشان که دامن همت به کمر زده، دنبال این کار را گرفتند. البته مراد ما از صحابه، غیر از امام علی و ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) اند. آن روز بحث از قرآن از چهارچوب جهات ادبی آیات، شان نزول آن ها، مختصری استدلال به آیات برای توضیح آیاتی دیگر، اندکی تفسیر به روایات وارده از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) در باب قصص و معارف مبدا و معاد و امثال آن تجاوز نمی کرد.
روش تفسیری طبقات دوم مفسران
در مفسران طبقه دوم، یعنی تابعان، چون مجاهد، قتاده، ابن ابی لیلی، شعبی، سُدّی و دیگران نیز که در دو قرن اول هجرت بودند، جریان به همین منوال بود. ایشان هم چیزی به آنچه مفسران طبقه اول و صحابه در طریقه تفسیر سلوک کرده بودند، نیفزودند. تنها چیزی که به آن اضافه کردند، این بود که بیشتر از گذشتگان در تفسیر خود، روایت آوردند که متاسفانه در بین آن روایات، احادیثی بود که یهودیان، جعل کرده، در بین قصص و معارف مربوط به آغاز خلقت، چگونگی ابتدای خلقت آسمان ها، تکوین زمین، دریاها، بهشت شداد، خطاهای انبیا و تحریف قرآن، چیرهای دیگری از این قبیل دسیسه و داخل احادیث صحیح نمودند، هم اکنون در پاره ای روایات تفسیری و غیر تفسیری، از آن قبیل روایات دیده می شود.
عوامل مختلف در روش تفسیر قرآن
فتوحات اسلامی در عصر خلفا شروع می شود و مسلمانان در بلاد فتح شده با فرقه های مختلف و امت های گونه گون و با علمای ادیان و مذاهب مختلف آشنا می شوند و این آمیزش سبب می شود بحث های کلامی در میانشان شایع شود. از سوی دیگر در اواخر سلطنت امویان و اوائل عباسیان، یعنی در اواخر قرن اول هجری، فلسفه یونان به زبان عربی ترجمه شد و انتشار یافت و همه جا مباحث عقلی ورد زبان ها و نقل مجالس علما شد و از سوی سوم مقارن با انتشار بحث های فلسفی، مطالب عرفانی و صوفی گری نیز در اسلام راه یافت و جمعی از مردم تا به جای برهان و استدلال فقهی، به آن تمایل نمودند. از سوی چهارم، جمعی از مردم سطحی به همان تعبد صرف که در صدر اسلام نسبت به دستورات رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) داشتند، باقی ماندند، بدون اینکه کاری به عقل و فکر خود داشته باشند. آن ها در فهم آیات قرآن به احادیث اکتفا می کردند و در فهم معنای حدیث هم هیچ گونه مداخله ای ننموده، به ظاهر آن ها تعبد می کردند، اگر هم احیانا بحثی از قرآن می کردند، تنها از جهات ادبی آن بود و بس. این چهار عامل باعث شد که روش اهل علم در تفسیر قرآن کریم مختلف شود.
← عامل مهم در اختلاف
...
طبقه اول مفسران اسلام، جمعی از صحابه بودند؛ مانند ابن عباس، عبدالله بن عمر، اَبی و غیر ایشان که دامن همت به کمر زده، دنبال این کار را گرفتند. البته مراد ما از صحابه، غیر از امام علی و ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) اند. آن روز بحث از قرآن از چهارچوب جهات ادبی آیات، شان نزول آن ها، مختصری استدلال به آیات برای توضیح آیاتی دیگر، اندکی تفسیر به روایات وارده از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) در باب قصص و معارف مبدا و معاد و امثال آن تجاوز نمی کرد.
روش تفسیری طبقات دوم مفسران
در مفسران طبقه دوم، یعنی تابعان، چون مجاهد، قتاده، ابن ابی لیلی، شعبی، سُدّی و دیگران نیز که در دو قرن اول هجرت بودند، جریان به همین منوال بود. ایشان هم چیزی به آنچه مفسران طبقه اول و صحابه در طریقه تفسیر سلوک کرده بودند، نیفزودند. تنها چیزی که به آن اضافه کردند، این بود که بیشتر از گذشتگان در تفسیر خود، روایت آوردند که متاسفانه در بین آن روایات، احادیثی بود که یهودیان، جعل کرده، در بین قصص و معارف مربوط به آغاز خلقت، چگونگی ابتدای خلقت آسمان ها، تکوین زمین، دریاها، بهشت شداد، خطاهای انبیا و تحریف قرآن، چیرهای دیگری از این قبیل دسیسه و داخل احادیث صحیح نمودند، هم اکنون در پاره ای روایات تفسیری و غیر تفسیری، از آن قبیل روایات دیده می شود.
عوامل مختلف در روش تفسیر قرآن
فتوحات اسلامی در عصر خلفا شروع می شود و مسلمانان در بلاد فتح شده با فرقه های مختلف و امت های گونه گون و با علمای ادیان و مذاهب مختلف آشنا می شوند و این آمیزش سبب می شود بحث های کلامی در میانشان شایع شود. از سوی دیگر در اواخر سلطنت امویان و اوائل عباسیان، یعنی در اواخر قرن اول هجری، فلسفه یونان به زبان عربی ترجمه شد و انتشار یافت و همه جا مباحث عقلی ورد زبان ها و نقل مجالس علما شد و از سوی سوم مقارن با انتشار بحث های فلسفی، مطالب عرفانی و صوفی گری نیز در اسلام راه یافت و جمعی از مردم تا به جای برهان و استدلال فقهی، به آن تمایل نمودند. از سوی چهارم، جمعی از مردم سطحی به همان تعبد صرف که در صدر اسلام نسبت به دستورات رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) داشتند، باقی ماندند، بدون اینکه کاری به عقل و فکر خود داشته باشند. آن ها در فهم آیات قرآن به احادیث اکتفا می کردند و در فهم معنای حدیث هم هیچ گونه مداخله ای ننموده، به ظاهر آن ها تعبد می کردند، اگر هم احیانا بحثی از قرآن می کردند، تنها از جهات ادبی آن بود و بس. این چهار عامل باعث شد که روش اهل علم در تفسیر قرآن کریم مختلف شود.
← عامل مهم در اختلاف
...
wikifeqh: درآمدی_بر_تفسیر