دایی

/dAyi/

مترادف دایی: خال، خالو

برابر پارسی: کاکو

معنی انگلیسی:
maternal uncle

لغت نامه دهخدا

دایی. ( اِ ) دائی. خال. برادر مادر. خالو. دای. مربرار :
ام و اب و خواهر و برادر چه شدند
کو عمه و عم و خاله و دایی کو.
تأثیر.

فرهنگ فارسی

برادرمادر، خالو، دایی
( اسم ) برادر مادر خال خالو

فرهنگ معین

(اِ. ) برادر مادر، خال .

فرهنگ عمید

برادر مادر، خالو، کاکو، کاکویه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دایی به برادر مادر گفته می شود.
از آن در بابهای تجارت، نکاح، اطعمه و اشربه و ارث نام برده ‏اند.

احکام دایی
انسان می‏ تواند مالک دایی خود- که برده است- گردد، گرچه مکروه است
دایی محرم انسان است؛ بنابر این، ازدواج با او جایز و صحیح نیست؛ هرچند با واسطه باشد، مانند دایی پدر یا مادر. در این حکم فرقی بین دایی نسبی و رضاعی نیست.

نفقه دایی
۱. ↑ جواهر الکلام ج۲۴،ص ۱۴۴- ۱۴۵
...

دانشنامه عمومی

دایی (عنوان). دایی[ ۱] ( به عربی: دای ) لقبی تُرکی[ ۲] [ ۳] و عنوان اشرافی بود که به حاکمان پادشاهی الجزایر عثمانی، طرابلس و تونس تحت سلطه امپراتوری عثمانی از سال ۱۶۷۱ به بعد داده می شد. [ ۴] از آغاز تا پیش از اشغال الجزایر توسط فرانسه در سال ۱۸۳۰، بیست و نه دایی منصوب شده بودند. این عنوان توسط رهبران غیرنظامی، نظامی و مذهبی محلی برای حکومت مادام العمر انتخاب می شد و با درجه بالایی از خودمختاری از سلطان عثمانی حکومت می کرد. منابع اصلی درآمد وی مالیات بر مردم کشاورزی، خراجهای مذهبی و پرداخت های حمایتی از طرف دزدان دریایی بربر بود که به حمل و نقل دریای مدیترانه حمله می کردند. در بخش اروپایی امپراتوری عثمانی، به ویژه در دوره انحطاط، رهبران غیرقانونی یا ماک که گاه غیرقانونی بودند، گاهی عنوان داهی را کسب می کردند که از عنوان دایی گرفته شده بود. قلمرو سلطنت الجزایر به سه استان ( کنستانتین، تیتری و ریمل ) تقسیم شد که هر یک از آنها توسط یک بیگ ( بای ) که او منصوب کرده بود اداره می شد. آخرین فرد دارای منصب «دایی» طرابلس، توسط احمد قارامانلی کشته شد، وی سلسله قارامانلی را در سال ۱۷۱۱ تأسیس کرد. [ ۵]
عکس دایی (عنوان)عکس دایی (عنوان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

ابو

مترادف ها

uncle (اسم)
خریدار مال دزدی، عمو، دایی

فارسی به عربی

عم

پیشنهاد کاربران

دایی[۱] ( به عربی: دای ) لقبی تُرکی[۲][۳] و عنوان اشرافی بود که به حاکمان پادشاهی الجزایر عثمانی، طرابلس و تونس تحت سلطه امپراتوری عثمانی از سال ۱۶۷۱ به بعد داده می شد. [۴] از آغاز تا پیش از اشغال الجزایر توسط فرانسه در سال ۱۸۳۰، بیست و نه دایی منصوب شده بودند. این عنوان توسط رهبران غیرنظامی، نظامی و مذهبی محلی برای حکومت مادام العمر انتخاب می شد و با درجه بالایی از خودمختاری از سلطان عثمانی حکومت می کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

هنوزم در ترکیه به کسی که قابل احترام و ابهت هست ویا بزرگ محله هست دایی میگن به دوست بزرگ سال ریش سفید هم دایی میگن بین ترکها اونایی که ترک هستن خودشون میدونن

دایی پارسی هست از دایگ پهلوی و داییزه هم میشود خاله. اپدر و افدر میشه عمو افدریزه هم میشه عمه چرا واژگان زیبای پارسی خودمان را بکار نمیبریم. . .
در لری بختیاری
هالو:دایی
کیچی:عمه
بته، بتی، دائیزه:خاله
تاته:عمو
در پاسخ به کاربر /دکتر تهرانی/ ( همین آرش پارسی ! ) :
واژه "duchesse" در فرانسوی، مادینه ( =مونث ) واژه "duke" می باشد که برابر "زنی از طبقه بزرگان" است و یا "زنی که با یک duke ازدواج کرده است" می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

آشکار است که با واژه "دوشیزه" نمی تواند یکی باشد، چون "duchesse" زنی را میگویند که "ازدواج" کرده است و این "دوشیزه" زنی را میگویند که هنوز همسرش را پیدا نکرده است.
خیلی خیلی پسوند "یزه" آشکار است که در "پاکیزه، دوشیزه، دایزه" می باشد.
این "دوشیزه" از "دوش" به همراه "یزه" ساخته شده است. "دوش" بن کنونی "دوشیدن" است.
این واژه همریشه و برابر "دختر" میباشد، چرا که "دختر" در گذشته "دوغدر" بوده است و "دوغ" و "دوش" و "دوشیدن" همه از "دوچ" می آیندکه زیر واژه "دوشیدن" به آن پرداختم.
پس این واژه "دوشیزه" و "دختر" یکی شان از "دوش" می آید یکی شان از "دوغ" می آید و در پایان هر دو شان از "دوچ" می آیند.
ما هم باور داریم که زبان "سانسکریت" خیلی از زبان "پارسی دری" کهن تر است!
پارسی دری واژه هایش از "اوستایی" یا "پارسی کهن" می آید که هم دوره با زبان "سانسکریت" است و در دیدگاه پیشینم سد بار گفتم که زبان "سنسکریت" و "اوستایی" و پارسی برای اینکه خیلی به هم نزدیک هستند یک خانواده زبان "هندو ایرانی" برایشان درست شده است!
واژه "برادر" در همه زبان های "هندو اروپایی" که "هندی" و "ایرانی" را هم در بر می گیرد، میباشد از یک زبان نیامده است و این ویژگی زبان های هندواروپایی است!
باز هم میگویم، هنوز روشن نشده است که سنسکریت کهن تر است یا اوستایی، و این دو زبان خیلی از نگاه تاریخی به هم نزدیک هستند و برای همین، سنسکریت و اوستایی را برادر هم میشمارند.
بله، زبان پارسی دری که زبانی است که امروزه زبان ما است، بچه زبان سنسکریت و زبان اوستایی است، این تنها باری بود که یک سخن درست از شما شنیده شد!
بِدرود!
( میدانم که همه این چرایی آوردن ها بیهوده است، ولی سر را گرم می کند! )

در پاسخ به کاربر /آرش پارسی/:
از تو سپاسگزارم که مارا می خندانی و از این کار هم دست نمیکشی!دیدگاه هایَت به راستی که هر کدام از دیگری خنده دار تر و "جوک" تر است.
1 - "برادر" واژه ای "هندی و سانسکریتی" نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

ما ای واژه را در زبان های "انگلیسی، آلمانی، پارسی. . . . " و دیگر زبان های "هندواروپایی" میبینیم.
اینکه واژه ای در زبان سنسکریت بوده است بدین سان نیست که پارسی از آن برداشته است!
زبان پارسی کهن، یا همان اوستایی، هم دوره با همین زبان "سنسکریت" است و واژگان بسیار زیادی با هم داشته اند و نمی توان گفت که کدام "زودتر" بوده است.
از برای همین، ما خانواده زبان دیگری به نام "هندو ایرانی" داریم که در آن زبان های "هندی" و "پارسی" میباشند و واژگان هَمسان بسیاری داشته اند و خیلی خیلی از نِگاه زبانی به هم نزدیک هستند.
2 - آیا دودل نیستی که این "عمو، عمه، خاله، دایی" در پارسی برابر دارند یا نه؟ ( با اینکه "دایی" پارسی است! )
"کاکا ( اَپدَر ) ، کاکی، دایزه" برابر های "عمو، عمه، خاله" هستند.
"خاله" برابر "دایزه" است، و این پسوند "یزه" یا "زه" که به "دا" چسبیده است را در "دوشیزه" میبینم. ( بیشتر برای زنان بِکار میرود )
3 - "پِدَر" نیز همانند "برادر" ریشه در همه زبان های هندواروپایی دارد و به هیچ روی، تنها در زبان هندی ریشه ندارد!
اینکه بگوییم "فلان واژه در فلان زبان ریشه دارد" نیاز به چرایی و پشتوانه دارد و نمیتوانیم همینگونه یک گزاره q ای را بگوییم بدون آنکه چرایی آن را بدانیم.
با نِگاه به بودن این زبان در "آلمانی، پارسی، انگلیسی، هندی" و با نِگاه به اینکه این واژگان نِماد های خانواده زبان "هندواروپایی" هستند، پَس این واژه نِمی تواند تنها در یکی از این زبان ها باشد. برای نمونه نمی تواند تنها از "پارسی" به همه شان رفته باشد یا تنها از "هندی" یا "آلمانی" یا. . . . .
4 - برای مادر، چرایی در 3 را دارم.
ولی اینکه چگونه از "آدا" ترکی به "اُم"عربی رسیدی برایم شگفت آور است و "دژآوند" و "مغلطه" هایی که بکار می بری باید به آنها و تو آفرین گفت.
"مَردِ حِسابی"، چگونه از "ada" به "om" می رسیم؟
اگر در "ترکی سومری" واژه "ama" هم بود باز هم نمیتوان به "om" رسید!
من تا به کنون چیزی به نام "ترکی سومری" نشنیده اَم ولی با جستجو در اینترنت می یابیم که این "ترکی سومری" ساخته شده از شما "پانترک" ها است ( سومری کجا و ترکی کجا )
5 - اینکه در ترکی واژه "قایین" به جای "برادر زن، برادر شوهر" می باشد، یک برتری به شمار نمی آید که هیچ، ولی اگر هم به شمار بیاید، در همین "فرتور" ( =عکس ) ای که فرستاده ای، شما "دایی اوغلو" را دارید، "دایی دوستو" را دارید، "دایی قیزی" را دارید، پس نمیخواهد اَلَکی گیر بِدَهید!
( زَبانِ مُقَدَسِ تُرکی! باور کنید زبان تنها برای گفتگو است و چیزی آسمانی نیست ها! )
6 - کدام " - َری" گفته که زبان پارسی برای "آقا و خانم" برابر ندارد؟ ( خب، آشکار است، خود تو! )
ما در پارسی به جای "آقا" واژه "بان" را داریم که یک "پسوند" نیز میباشد و بیشتر برابر "نگهدارنده، پاسبان" می باشد.
در پارسی به جای "خانم"، واژه "بانو" را داریم که برابر "درخشان، فروغ" می باشد که در اوستایی نیز بوده است. ( در فرتور زیر میبنید )
( اگر کسی یا خود تو بگوید که این واژه بانو ترکی است، با دمپایی می اندازم پی اَش! )
چه کسی گفته است که "سَرکار" برابر "کسی که کار و کلفتی می کند" است؟
این "کلفتی" رو در کجای این واژه دیدی؟
بنا بر "لغت نامه دهخدا" این واژه برابر "کارفرما" است و همچنین ما واژه "بانو" را داریم برابر "فروغ، درخشان" است که خیلی خیلی بزرگداشت بیشتری است.
همچنین، "خانم" برابر "خانِ مَن" نیست ( از کجات در آوردی؟ ) ، بنا بَر "لغت نامه دهخدا" و "فرهنگ معین" برابر "زن بزرگ زاده است" است که به گونه ای "مادینه" ( =مونث ) واژه "خان" است.
خود شما بگو، اینکه به آنها بگوییم "فروغ، درخشان" بیشتر خوششان می آید یا اینکه بگوییم "خان"؟
( مَردی یک دیدگاه دیگر بگذار! )
بِدرود!

دایی
دیدگاه شماره 4:
ما در زبان اوستایی واژه "دا" را نیز داریم که برابر "به وجود آوردن، آفریدن" بوده است. از این واژه، بن واژه "دودن" بدست می آید که همان "داییدن" است که در دیدگاه پیشین گفته شد.
"دودن" برابر "به وجود آوردن" است و "زدودن" هم از همین می آید و دارای پیشوند "ز" است که "نفی کننده" است و ریخت دیگری از "داییدن" است. ( زدودن برابر از میان بردن است )
...
[مشاهده متن کامل]

پس آن نِگاه من که "داییدن" برابر "شیر دادن، پرستاری کردن" بوده نادرست بوده است.
ولی لغزش و نادرستی من در این بود که "دایه" را برابر "پرستار بچه" گرفتم که امروزه بکار می رود.
ولی از آنجا که این واژه از "دودن" می آید، و با نگاه به پسوند "ه" که همانند واژه "رنده" از "رندیدن" یک پسوند کنشگر/فاعل ساز است.
پس "دایه" انجام دهنده و کننده "دودن" برابر "به وجود آوردن" است که همان "به دنیا آوردن" می باشد.
پس "دایه" برابر "مادر" است نه "پرستار بچه".
پس اگر بخواهم روی هم رفته چیزی را بگویم، ما بن واژه ( =مصدر ) "دودن" را داشتیم که دارای بن کنونی "دای" بوده است ( در زدایش=ز - دای - ش می بینید )
به این واژه پسوند "ه" افزوده شد که در زبان ارمنی به شیوه "َک" بوده است و کنشگر و کننده همان بن واژه را می سازد.
پس "دایه" برابر "کنندهِ دودن" و یا "به وجود آورنده" است که همان "مادر" است.
واژه "دایی" نیز از همین "دایه" می آید.
از "دایه" واژه "دا" گرفته شده است که کوتاه شده ولی برابر آن است که در گویش ها و لهجه های ایران آن را میبینیم.
سپس، ما یک "ی" را به آن می افزاییم که کار آن در اینجا ساختن "واژه نزدیک به واژه پیش از خود" می باشد.
پس "دایی" برابر "نزدیک به دا ( یه ) " می باشد که خیلی آشکار است که "دایی" نزدیک به "مادر" است!
در پاسخ به کاربر /جلیل بخشی/ باید گفت که واژه "دا" در اوستایی برابر "به وجود آوردن، زاییدن" بوده است و از آن "دودن" و یا "داییدن" گرفته شدند برابر "به وجود آوردن" و واژه "دایه" را اگر ساختارش را بررسی کنیم برابر "به وجود آورنده" می باشد که همان "مادر" است.
از این "دایه" واژه "دا" ( نه آن "دا" پیشین ) که کوتاه شده "دایه" است گرفته شده که در لهجه های امروزی ایران نیز آن را میبینیم.
سپس "ی" به آن افزوده شده است که واژه ای هَموَند ( =نزدیک، مرتبط ) به آن واژه یا همان "دایه" ساخته می شود.
پس "دایی" برابر "نزدیک به دا ( یه ) " می باشد.
"دا" در اوستایی و خود اوستایی از همه زبان "ترکی" کهن تر هستند.
"دایانماک" از زبان "ترکی عثمانی" می آید که خیلی خیلی از اوستایی دیرتر آمده است.
اینکه "دایه" و "دایی" این اندازه از نگاه آوایی به هم نزدیک هستند و هم خودشان ( مادر و دایی ) این اندازه به هم نزدیک هستند و بررسی های بالا چرایی بهتری است یا "دایانماک" که برابر "تکیه کردن" است؟
از شما کاربران گرامی که این دیدگاه را میبینید خواهش میکنم که داوری کنید و بگویید کدام درست تر است!
این بود از دانسته هایی که تا ایندَم ( =الان ) درباره این واژه "دایی" و "دایه" و ریشه هایشان می دانیم.
بدرود!

دایی از دایاک ترکی به معنی تکیه گاه گرفته شده است
ریشه فعلی نیز دارد
دایاماک به معنی تکیه دادن
دایانماک به معنی تکیه کردن
دیدگاه شماره 3:
در دیدگاه پیشین، به ریشه واژه دایه اشاره کردم که در زبان ارمنی، اکنون به شیوه دایاک می باشد.
پس از آن، کنجکاو شدم درباره این واژگان کمی بیشتر کاوش کنم.
در زبان ارمنی، پسوندی به نام "اک" هستند که یکی از کاربرد های کوچک کردن است ( همسانی آن با پسوند َک پارسی را می بینید ) .
...
[مشاهده متن کامل]

کاربرد دیگری هم که دارد، این است که واژه کنشگر ( =فاعل ) بسازد. برای نمونه، لولاک از بن واژه لولام می آید.
پس دایاک هم شاید به همین شیوه است. "ی" میانی آن به شیوه میانجی کار کرده است برای آسانی گویش. پس دا بن کنونی بن واژه ای است.
یک چیز دیگر، این است که پسوند "اک" در زبان ارمنی امروزه که واژه کننده و کنشگر میسازد، این واژه هم ریشه و برابر است با پسوند "ه" در پارسی امروزی و "َگ" در زبان پهلوی است و دارای ریشه نیاایرانی است و در زبان اوستایی اگر نادرست نباشم در اوستایی برابر" َکَه" بوده است.
با دست آورده هایمان، می توانیم واژه دایه در پارسی را نیز بررسی کنیم. دایه، همانگونه که در واژه دایاک ارمنی دیدیم، از دو بخش "دا" و "ه" درست شده است و "ی" در اینجا میانجی است. در اینجا، "ه"، نام افزار ( اسم افزار ) می سازد.
یا به شیوه ساده تر، همانگونه که در رنده می بینیم، از دو بخش "رند" و "ه" درست شده است که "رند" از "رندیدن" می آید. پس رنده چیزی است که رندیدن را انجام می دهد.
پس در دایه، از دو بخش "دا" و "ه" درست شده است و "دا" باید بن کنونی بن واژه ( =مصدر ) ای باشد که دایه آن را انجام می دهد.
نخست آنکه، بن واژه "دا" باید چیزی مانند "داییدن" باشد.
خب دایه چه کاری را انجام می دهد؟پاسخ هایی که می توان داد یکی "پرستاری" و "شیردادن" هستند. پس می توان گفت که داییدن یا برابر شیر دادن است، یا برابر پرستاری کردن.
پس می توان گفت:
داییدن=پرستاری کردن یا شیر دادن
اکنون از شما می خواهم که برای یافتن چم ( =معنی ) درست این واژه، به من یاری برسانید. اگر هم خرده ای است، به من بگویید، شاید راه را نادرست آمده ام!
بدرود!

پاسخی به برخی کاربران در زیر این واژه.
کاربر /پاسخی به محسن/ ( !!! )
"دایی از تایی در دیوان لغات ترک ذکر شده ترکی برا ۸۰۰ سال پیشه
در سایت نگاه کنید نوشته برابر فارسی یعنی اصلا فارسی نیست"
...
[مشاهده متن کامل]

سری به واژه "دستور" که پارسی است بینداز. این تارنما برای آن برابر پارسی نوشته است ولی خود واژه پارسی است! بسیاری از واژگان را هم که پارسی نیستند را برابر پارسی نوشته است، پس پارسی هستند؟!
دایی اگر ترک هم باشد، از تقای به دایی دگرش یافته است نه از تایی به دایی! ( دیدگاه کاربر /مهران نصیر/ رو خوانده است و همان را نوشته است، پَدکه ( =در حالی که، پیشنهاد کاربر گرامی /فرتاش/ زیر گزاره "در حالی که" ) خود آن دیدگاه هم هیچ پشتوانه ای ندارد!
کاربر /. . . . /:
به نگاه، این دیدگاه یک پشتوانه ای دارد. ببینیم چیست؟:"ویکی پدیا"
دوست گرامی، اکنون می توان به همین سایت بروم و آن را ویرایش کنم و هر چیزی که می توانم را آنجا بنویسم!
ویکی پدیا هیچ زمان برای پشتوانه درستی نبوده و نمی تواند باشد!
کاربر /binam/:
دایه از دایانماق آمده است؟
"دایه کسی است که می توان به آن تکیه کرد، و ریشه ترکی دارد!" ( با گویش به شیوه دختر/پسر ای 5 ساله با آوای نرم و نازک! )
این سخن همانند آن بنده خدایی است که می خواست چنین بگوید:
"گولمک برابر خندیدن است و برابر باز شدن همانند گل است و گل در پارسی هم از همین گرفته شده است"
دوست گرامی، پشتوانه شما برای گفته ات چیست؟ من هم می توانم روی هوا یک چیزی بگویم، باید پشتوانه داشته باشد. پشتوانه درست به کنار، شما پشتوانه دروغ هم ندارید!
این واژه ریشه در زبان پهلوی "دایَگ" و در زبان های سانسکریت و ارمنی باستان نیز ریشه دارد. در ارمنی کنونی همین واژه "دایه"به شیوه dayak و در ارمنی باستان به شیوه dayeak است. ( زبان ارمنی گونه ای از زبان هندواروپایی است که هم خانواده است با زبان پارسی است و واژگان هم ریشه و یکسان زیادی دارند ) ( گویش دایه در زبان ارمنی dayak است ولی اگر این را درون ترگویه/ترجمه کننده ها بگذارید، برابری نمی دهند چون به نگارش ارمنی نیست، باید آن را به شیوه ارمنی اش بنویسید! )
همه این واژگان دارای ریشه و بن "دا" هستند که از این دا، واژه "دایی" ساخته شده است. پیوند واژه های دایه و دایی هم که آشکار است.
بر پایه سخن کاربران زیر همین واژه، دایزه در گویش اصفهانی ( که به گوشم نخورده است! ) ، دارای ریشه "دا" است که در "دایه" و "دایی" می بینیم و برابر خاله است که باز هم همسانی آن را با "دایه" می بینید!
بدرود!

درود
در زبانهای ایرانی برای ژاد یا جنسیت دختر، نامواژه هایی مانند کِچ، کیجا، کیزگ و. . به کار می رود ( بجای فرزند دختر واژه های دُت، دخت و دختر کاربرد دارد ) ، از نگاه معنایی و همانندی واجها، هیچ جای شگفتی نیست که واژه ی قیز هم در این دسته بندی جای گیرد و همگی دارای یک ریشه باشند که درواقع همان واژه ی کنیز است که در پهلوی به چم دختربچه بوده.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه این واژه "کَن" است به چم زن ( همریشه بودن کن، زن، ژن ) و پسوند کوچکساز "یز"؛ کنیز= زن کوچک، دختر، دختربچه.
پیوند دادن این واژه ها مانند قیز و دایه و. . . به یک کارواژه ( فعل ) کذایی در ترکی، از اوهام ساخته و پرداخته ی اندیشه های تک بعدی خودترک پنداران است وگرنه هرکسی که آشنایی حتا اندکی با زبان ترکی پیدا کرده پی می برد که حالت ترکی اینگونه است که به سادگی با چسباندن یک پسوند کارواژه ساز ماق یا لاماق به بسیاری از واژه ها و وامواژه ها، کارواژه می سازد، گل را وام گرفته گولماق=خندیدن را برسازی کرده، از دیوار، دووارماق=ایستادن، از گرم ( غرمه در سانسکریت ) قورماق=گرم کردن، تفت دادن را برسازی کرده و صدها مورد اینچنینی دیگر.

اقای کشاورز بر چه اساس میگید قیز ترکی نیست؟
قیز از قیزماق و قیزارماق میاد به معنای گرم شدن سرخ شدن
طبیعیتا چون فعل کمکی هم استفاده نشده قطعا ریشش ترکیه.
درمورد اتیمولوژی قیز هم تصور کنید وقتی مثلا سیب زمینی سرخ میشه چه اتفاق هایی میفته
...
[مشاهده متن کامل]

دایه تو زبان های کردی و لری از دایانماق ترکی گرفته شده به معنای تکیه دادن

آغاز می کنیم!
دو دیدگاه درباره این واژه هست:
1 - این واژه پارسی است و از دایه و دایَگ ( َگ در پهلوی برای ه امروزی است ) در پهلوی می آید. ( کاربر گرامی مهدی کشاورز )
2 - این واژه ترکی است و از تای در ترکی می آید و در گذشته تقای/تغای بوده است
...
[مشاهده متن کامل]

کسی به من بگوید تقای چگونه شده است دایی؟این اندازه دگرش واژه تا به کنون ندیده ام! اگر میدونید بگید، این گونه دگرگونی واژه در همه زبان ها نمونه ای ندارد!
دیدگاه نخست خیلی درست تر به نگر می آید، اینکه از دایه به دایی برسیم خیلی نزدیک تر است تا اینکه از تقای به دایی برسیم!
دیگر داوری با شما، ببینید کدام دیدگاه درست تر است!
بدرود ( این دیدگاه شاید پاسخ های تندی داشته باشد! )

أب🇸🇦 پدر🇮🇷
أم🇸🇦 مادر🇮🇷
أخ🇸🇦 برادر🇮🇷
أخت🇸🇦 خواهر🇮🇷
عمه🇸🇦 اَفدَریزه، کاکی، توریا🇮🇷
عمو🇸🇦 اَفدَر🇮🇷
دایی، کاکو🇮🇷
خاله، دایزه🇮🇷
ابن🇸🇦 فرزند پسر🇮🇷
بنت🇸🇦 فرزند دختر🇮🇷
حفید، حفیدة🇸🇦 نوه🇮🇷
جناب پارسوماش ترک گرامی بنده در مبحث واژه ی خاله توضیحاتی دادم اما اینجا هم یادآوری میکنم که دا ریشه ی اوستایی دارد و به معنی مادر که واژه ی دایه در فارسی از همین ریشه است و در گویش لری به مادر دایه میگویند
...
[مشاهده متن کامل]
و یی در واقع یای نسبت است به معنی کسی که نسبتش به مادر میرسد یعنی دایی. پس دایی واژه ی کاملا فارسیست و به ترکی راه پیدا کرده . در ضمن این کلمه حالت مونث هم دارد که با پسوند ایزه به معنی خاله میباشد که میشود دایزه و هنوز در گویش اصفهانی به خاله دایزه میگویند و این کلمه به زبان ترکمنی نیز راه پیدا کرده. لازم به ذکر است پسوند تانیث ساز ایزه دیگر در فارسی کاربرد ندارد ولی در کلماتی مانند دوشیزه در اصل به معنی زنی که شیر میدوشد و پاکیزه در اصل به معنی زن پاکدامن هنوز قابل مشاهده است البته معنیشان تغییر پیدا کرده است.

جناب مهدی کشاورز در منابع می گویند واژه دایی از ترکی وام گرفته شد ولی اگر پارسی است من خیلی خیلی قانع شدم
من یک جا اشتباه کردم واژه قزی یا قز قیز این واژه به هیچ وجه ترکی نیست واژه قز
معادل ابجد 107
...
[مشاهده متن کامل]

تعداد حروف 2
تلفظ qaz[z]
ترکیب ( اسم ) [عربی: قزّ، معرب، مٲخوذ از فارسی: کژ، جمع: قُزُوز] [قدیمی]
مختصات ( قَ زّ ) [ معر. ] ( اِ. )
منبع فرهنگ فارسی معین
چون قیز هم از ریشه واژه قز است این واژه عربی شده در پهلوی گژ است در ترکی رفت شده کاز حرف شما قبول ودرست دوست عزیز با ارادت به قوم بزرگ وبا اصالت ترک که عزیز هستند. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

درود
جناب پارسوماش دای قزی هم شد دلیل؟! خود واژه قز یا قیز هم به گمان بسیار، ترکی نیست*.
آیا شما نمی دانید واژه های دا، دایک، دایه، داییک، دالگ و. . در زبانهای ایرانی، همگی به چم مادر هستند؟ و ریشه در واژه [دایَگ] در زبان پارسی میانه ( پهلوی ) دارند؟
...
[مشاهده متن کامل]

هنگامی که گزاره بالا را دریافتی آیا باز همچنان گنگی یا پیچیدگی برای ریشه واژه ی دایی می بینی؟
دایی یعنی کسی که همبسته و در پیوند با دایه ( مادر ) است؛ در پیوند با دایه = دایه ای = دایی.
دایی یعنی کسی که از تبار دایک یا همان خانواده مادری ست.
* گونه های دیگرِ واژه قز را به ریخت کِچ، کیژ، کیجا، کیزگ ( =دختر ) در زبانهای ایرانی هم می بینیم که ریشه در واژه پهلوی کَنیچِ، کنیچَک ( =دختر=girl ) دارند وواژه های کنیز و کنیزک هم از همین واژه ریشه می گیرند ( البته با دگرش معنایی پس از بده بستان با تازیان )
واژه دختر در پهلوی ( دوختر ) هم به چم فرزند ( دختر=doughter ) است.
ترکان اصیل آسیای میانه به گمان بسیار از درهم آمیزی سکاهای آریایی ( سغدیان، تخاریها و. . =تورانیان ) با زردپوستان خاوری ( چینیها، تاتارها، مغولان و. . ) پدید آمده اند، از همین روست که زبان ترکی را آمیخته ای از واژه های آریایی و خاوری می بینیم.

قرض ترکی: ترکی dayı و آذربایجانی را مقایسه کنیددائی قزی . [ ق ِ ] ( اِ مرکب ) مرکب از �دائی �، به معنی برادر مادر و�قز�، به معنی دختر ( ترکی ) و یاء نسبت ، دختردائی .
منابع ها. Doerfer, Gerhard ( 1963 ) T�rkische und mongolische Elemente im Neupersischen [Turkic and Mongolian Elements in New Persian] ( Akademie der Wissenschaften und der Literatur: Ver�ffentlichungen der Orientalischen Kommission; 16 ) ‎[1] ( in German ) , volume I, Wiesbaden: Franz Steiner Verlag, � 1176, page 196
...
[مشاهده متن کامل]

^ Hassandoust, Mohammad ( 2004/2005 ) , Bahman Sarkarati, editor, Farhang - e riše - šen�xti - ye zab�n - e Farsi [An Etymological Dictionary of the Persian Language] ( in Persian ) , volume II: P - D, Tehran: Academy of Persian Language and Literature, →ISBN, page 1264
واژه دایی ترکی است اشتباه است آن پارسی دانست

واژه دایی
معادل ابجد 25
تعداد حروف 4
تلفظ dāy ( ' ) i
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) ‹دائی›[[پهلوی ]]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی dAyi
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
منبع. فرهنگ لغت معین
واژه دایی پارسی است
منبع. فرهنگ لغت معین
لغت نامهٔ دهخدا
کردی جنوبی: خالو، دایدای
کلمه دایی کلمه پارسی است ترک ها به میگن آمجه دایی یک پارس است هیچ ریشه ترکی یا حتی عربی هم دارد فقط پارسی دارد
Maternal uncle
دالیکه به معنای مادر در کردی هست
دایی در لغت نامه کاشغری امده و در فارسی بدان کاکا گفته میشود گلم میتونید بزنیید اتیمولوژی داای
درود ُ سپاس
جناب رحمتلو ( البته با آوایش عجیب استانبولی! )
کدام سایت گفته که واژه دایی ترکی است؟ تارنمای آبادیس یا دهخدا و دیگران که چنین چیزی نگفته اند، آیا سایتهای کشور آذربایجان گفته اند؟ در نادرستی دیدگاهشان همین بس که نظامی گنجوی را هم شاعر ترک می دانند ( وارونه دیدگاه خود شاعر!!! ) .
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ایرانی"کاکو" که تارنمای آبادیس آن را برابر پارسیِ دایی دانسته، باور درستی نیست، کاکو تنها در زبان مازنی بجای دایی کاربرد داشته ( کاکویه ) ولی در دیگر زبانهای ایرانی مانند پارسی ( گویش جنوب ) ، لری، کردی، لکی و. . به چم برادر است که به ریخت کا، کاکا، کاکو، کاک، کاکه واگویی می شود؛ شما که مادر گرامیتان کرمانج است که باید این را بهتر بدانی!
در زبانهای باختریِ ایران و نیز تالشی، مادر را دا، دایَه، دلیکَه می گویند که برگرفته از دایَگ پهلوی ست، این واژه در سنسکریت دهایاته بوده و در ارمنی داییک گفته می شود، پس از دیدگاه واژه شناسی کاملن منطقی ست که دایی از دا و دایه گرفته شده باشد یعنی کسی که در پیوند با دایه و مادر است.

اقای کشاورز کتاب برای چه زمانی هست
من نتونستم منظورمو بگم بنظرم؛
ببینید خود سایت نوشته حتی فارسی نیست
دایه و دالیکه در کردی به فارسی اومدن یعنی مادر
من مادرم کرمانجه دیگه به مادر میگیم دالیکه
...
[مشاهده متن کامل]

ولی دایی ترکی هست
لذا در فارسی بدان کاکو گفته میشه
اما عمو به غلط عربی نوشته شده که مختص عربی نیست
مثل ننه مثل ببه
اما دده در ترکی یعنی جد و همشیره که اشاره کرده دهخدا

زبان فارسی هند و اروپایی است و در این زبان ها ، واژه های جدا برای عمو و دایی و خاله و عمه و زن دایی و زن عمو نداریم ، و چقدر خوبه .
واژه های جدا ویژه زبان عربی است مثلن ، که میان پدر و مادر و وابستگان آنها فرق می گذارد و واژه های جدا برای آنها برمی گزیند ، دایی واژه ای هند و اروپایی است هم میتوان به برادر پدر گفت و هم به برادر مادر ، درست مانند انگلیسی و همچنین میشه بجای واژه های زشت و بد عمو و عمه و خاله ، آنت و آنکل گفت ، بهرحال انگلیسی زبان خویشاوند است و عربی زبان بیگانه
...
[مشاهده متن کامل]

درود ُ سپاس
ممکنه دوستان از بنمایه ها ( منابع ) ترکی باستانی، یکی را بنویسند؟
اگر منظور دیوان لغات الترک باشد این کتاب صد سال پیش پیدا شده! ولی ادعا می شود که نزدیک هزار سال پیش به نگارش درآمده،
...
[مشاهده متن کامل]

کشف این کتاب همزمان بود با پروژه ملت سازی ترک در ترکیه ( آناتولی ) که پیشنیاز آن پاکسازی نژادی و زبانی در آناتولی و همچنین پشتوانه سازی برای فرهنگ و زبانی بود که قرار بود رسمی و اجباری شود.
گذشته از این نکته، گیریم که این کتاب پایه و بنیاد درستی داشته باشد و واژه ادعایی تای به معنای همسان و همانند هم در آن باشد، اینکه شما آن را به معنی برادرمادر ( دایی ) فرض کرده اید وهم و گمان شماست.
ولی از سوی دیگر، واژه "دایَگ" به چم مادر در بنمایه های کهن پهلوی بوده است که از نظر پیشینه بسیار کهنتر از لغات الترک ( با پذیرش درستیَ ش ) هستند، این واژه به دیسه های دایه، دا، داییک و. . هنوز در همه زبانهای ایرانی کاربرد دارد.
پس دایی یعنی کسی که در ارتباط و پیوند با دایه ( مادر ) است؛ در ارتباط با دایه=دایه ای=دایی.

از tayı ترکی باستانی
با گذر زمان به دایی بدل گشته
از تای ترکی به معنی برادر مادر هست
پروتو تورکیک هست و خیلی قدیمی
تای یعمی همسان
تای در تورکی همسان و همخون
تایی هم یعنی همخون مادر
دایی
پاسخ بعدی به تو
شما فرق عربی نو با قدیمی را میدونید؟؟
اصلا کتابو خوندید؟؟ اصل متوجه میشد ؛ ) ) ) ) ) )
دوست عزیز جلو واژه ( آبا ) در دیوان لغات ترک نوشته شده
گروهی از یمنی ها ۱۲۰۰ سال پیش به ترکستان رفته بودند و این واژه عربی یمنی هست
...
[مشاهده متن کامل]

چطور میگید توضیح نداده؟؟؟
حتی به ترکی بلغاری، اوغوزی، باشقیری ، چوواشی و غیره را هم معانیش رو کاملا توضیح داده
دوست عزیز
با گذر زمان کتاب را آپدیت میکنند و قرار نیست همون کتاب نوشتش باشه؟!
ولی در کل دائی گویش اصلیششش تایی بوده و تورکی هست

اصکل جان
در دیوان لغات قوب وجود ندارد
نویسنده هاش عرب بودند و اصلا نمیشه گفت متعصبن
دایی از تایی در دیوان لغات ترک ذکر شده ترکی برا ۸۰۰ سال پیشه
در سایت نگاه کنید نوشته برابر فارسی یعنی اصلا فارسی نیست
درود ُ سپاس
درزبانهای کردی، لری، لکی و. . به مادر "دا" و "دایه" گفته می شود که برگرفته از "دایَگ" پهلوی ست.
دایی کسی ست که وابسته و در پیوند با دایه و مادر است.
دایی = دایه ای = از خانواده مادری
...
[مشاهده متن کامل]

در گویش اصفهانی، به خاله "دایزه" نیز گفته می شود ( خاله ی پدر یا مادر )
دایزه: دای = مادر/ زه = زاده

بامرام. لوتی بامعرفت
دایی یعنی بامرام. لوتی با معرفت
آقایون دیوان لغات الترک کتاب قابل اعتمادی نیست.
مانند:
میگه خوب از قوب در ترکی گرفته شده. واژه ای به نام قوب در زبان ترکی نیست. حالا بزاریم درگذشته بوده، ولی معنی و ریشه ای براش نگفته.
ولی همه میدانند که خوب از ریشه هوپ در فارسی پهلوی و ریشه ی هوپ هم ( هو ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین گفته شده این کتاب برای ۱۰۰۰سال پیش است، ولی به عربی معاصر نوشته شده، نه عربی ۱۰۰۰سال پیش

دایی در دیوان الغات ترک آمده و معنی برادر مادر گفته میشود
و ترکی قدیمی هست که به صور "تایی" گفتع میشده
پس این کلمه تورکی می باشد
با تشکر که میخونین
به زبان محلی برای دایی
دایی:خالو
دختر دایی:دخت خالو
پسر دایی:پس خالو
گفته میشود
《 پارسی را پاس بِداریم》
دایی
واژه ای ایرانی - تورانی - اُروپایی یا بِه تَر گُفته شَوَد سَکاییِ باستان یا اَز نِگَر ریشه شِناسیِ دانِشگاهی :
proto indo - european هِند وُ اُروپاییِ پوریا/ آغازین
...
[مشاهده متن کامل]

دَر اِنگِلیسی : dad : بابا
ایرانیِ کُهَن : دَده = مادُر
ایرانی کُهَن : به گُمان دَدی / دَدا = پِدَر
ایرانی - تورانی : دایه :زَنِ نِگَه دارَنده یِ کودَک
ایرانی - تورانی : دایی : مَردِ نِگَه دارَنده یِ کودَک
ریشه شِناسی : شایَد اَز سِتاکِ : دا = دیدَن ، پاییدَن

اصلا نیومد
خالوو هالو از خال عربی است به پارسی ( با همه گونه های زبانی ایران ) ماما و کاکا است در خراسان بیشتر ماما را به برادر مادر میگفتند و کاکا را به برادر پدر و در اراگ ( از کومش به سوی غرب هرانچه ایرانشهراست
...
[مشاهده متن کامل]
) ماما برادر پدر و کاکا برادر مادر بود مگر در فارس و پاره ای جاها که دگرگون میشد و تاروزگار ما در پارس کاکا به عمو گفته میشد و اکنون نیز در افغانستان ماما به دایی وکرمانجیان به عمو میگویند کرمام و پس مام پسر عمو و دت مام دخت ماما ست

خاک وَ چاکران

ابو ، خالو
بُرار نَنه
دِیی و دِی در گویش شهرستان بهاباد به معنای دایی نیز بکار می رود. مثال:
حاج دِیی: حاج دایی.
دی مُمُّد:دایی محمد.

لرها میگن حالو
در زبان سنگسری به دایی "هالی" گفته میشود
هالدُت:دختر دایی
هالپور:پسر دایی
ابو
خال
خالو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٩)

بپرس