فرهنگ اسم ها
معنی: قاضی، داور نام یکی از پسران یعقوب ( ع )
برچسب ها: اسم، اسم با د، اسم پسر، اسم عبری
لغت نامه دهخدا
دان است و دام خال و خم زلف آن صنم
من سال و ماه بسته بدان دان و دام دل.
سوزنی.
فراخی در جهان چندان اثر کردکه یک دان غله صد دان بیشتر کرد.
نظامی.
لطف را دام دو زلفت دانه جان ساخته عاشقانت مرغ دل را صید آن دان یافته.
محمد کاتب بلخی ( از لباب الالباب ج 2 ص 422 ).
- آب و دان ؛ آب و دانه. آب و چینه.- پنبه دان ؛ پنبه دانه.
- کنف دان ؛ دانه کنف. کنودان.
- ناردان ؛ دانه انار :
شگفت نیست دلم چون انار اگر بکفید
که قطره قطره خونش بناردان ماند.
سعدی.
- دان کردن ؛ دانه کردن. از غلاف برآوردن غله یا حبوب غلاف دارچون باقلا و لوبیا و نخود و عدس و یا برخی میوه ها چون انار و جز آن.|| چینه. چینه که مرغ را دهند. دانه که مرغان را دهند: بمرغها دان دادن ؛ چینه دادن.
- دان درشت جمع کرده است ؛ کاری فوق طاقت و توانائی کرده است.
- دان درشت یا بزرگ برچیده بودن ؛ بیرون توانائی کاری کردن.
- دان خوردن ؛ چینه برچیدن. دانه و چینه خوردن مرغ.
- دان پاچیدن ؛ پراکندن دانه میان مرغان که برچینند.
- || مجازاً خرجی کردن برای فریفتن.
|| آنچه درآش ریزند از حبوب : این آش آبش یک طرف است و دانش یک طرف ؛ جانیفتاده است ، نیک نپخته است.
- دان بودن برنج یا عدس یا لوبیای پخته ؛ نیک نپخته بودن دانه های آن : این برنج دان است ؛ آنچنان نپخته است که دانه ها نرم شود و خامی آن بتمامی برود. مقابل خمیر بودن.
|| آشی که از نخود و باقلا و امثال آن پزند و آنرا آش هفت دانه گویند و آش عاشورا نیز گویند. ( آنندراج ). || بهندی شلتوک را گویند. || هرچیز که چون دانه و حبه ای از بدن برآید نظیر آبله و یا سرخک و یا آبله مرغان و جز آن.
- دان دان ؛ پرآبله. پر از برجستگی های کوچک حبه و دانه مانند. رجوع به همین کلمه در ردیف خود شود.
دان. ( نف مرخم ) مخفف داننده است ، صفت فاعلی از دانستن. ترکیبات ذیل که بترتیب الفباء مرتب داشته شده شاهد این معنی کلمه دان است در ترکیب با کلمات دیگر:
- آداب دان ؛ داننده آداب. آشنا به آداب. رسم دان.
- ادادان ؛ داننده ادا :
بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
آبدان، آتشدان، پیه دان، چینه دان، پسوند آخرکلمه، دانه، هسته، تخم گیاه، تخم میوه، پرندگان میخورند
پسوند مکان : آبدان آ تشدان چایدان چینه دان روغن دان زاهدان سرمه دان سوزن دان شمعدان قنددان قهوهدان کاهدان گلدان قلمدان جامه دان نمکدان یخدان .
صورت و تلفظ اوستائی کلم. دین است
فرهنگ معین
(اِ. ) ۱ - دانه . ۲ - بذر گیاه . ، ~ پاشیدن کنایه از: تطمیع کردن و به جانب خود آوردن .
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] تخم گیاه: فراخی در جهان چندان اثر کرد / که یک دان غله صد دان بیشتر کرد (نظامی: لغت نامه: دان ).
* دان کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه] از پوست درآوردن دانه.
جا، مکان، ظرف (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): آبدان، آتشدان، پیه دان، چایدان، چینه دان، روغندان، زهدان، سرمه دان، سوزندان، شمعدان، کاهدان، گلدان، نمکدان، یخدان.
۱. =دانستن
۲. داننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): آداب دان، بسیاردان، تاریخ دان، حسابدان، سخندان، غیب دان، قدردان، موسیقی دان، نکته دان.
گویش مازنی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی دَانٍ: نزدیک - در دسترس
معنی مَدِینِینَ: جزا داده شدگان (کلمه مدینین به معنای مجزیین - جزا دادهشدگان است ، از ماده دان - یدین است ، که معنای جزی - یجزی را میدهد ، درعبارت "فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ تَرْجِعُونَهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ "میفرماید : پس چرا او را بر نمیگردانید اگ...
ریشه کلمه:
دنو (۱۳۳ بار)
«دان» در اصل «دانی» و به معنای نزدیک است.
معنی مَدِینِینَ: جزا داده شدگان (کلمه مدینین به معنای مجزیین - جزا دادهشدگان است ، از ماده دان - یدین است ، که معنای جزی - یجزی را میدهد ، درعبارت "فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ تَرْجِعُونَهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ "میفرماید : پس چرا او را بر نمیگردانید اگ...
ریشه کلمه:
دنو (۱۳۳ بار)
«دان» در اصل «دانی» و به معنای نزدیک است.
wikialkb: دَان
دانشنامه عمومی
دان (باستان شناسی). دان ( انگلیسی: Dun ) استحکامی نظامی در جزایر بریتانیا از دوران کهن یا قرون وسطی است که هم نوعی تپه قلعه است و هم نوعی کلبه گرد آتلانتیک. به نظر می رسد ساخت دان ها با ورود سلت ها در قرن هفتم پ. م. آغاز شده باشد. دان ها شبیه سنگ دژها هستند ولی از آن ها کوچکترند و احتمالاً توان تحمل سازه ای چندان بلند را نداشته اند. هر دان یک دیوار درونی و یک دیوار بیرونی داشته. این دیوارهای چوبی و سنگی بوده اند.
wiki: دان (باستان شناسی)
دان (خواننده رپ). کیم هیو - جونگ ( کره ای: 김효종؛ زادهٔ ۱ ژوئن ۱۹۹۴ ) که بیشتر با نام هنری خود دان ( انگلیسی: Dawn ) و سابقاً ئی'دان ( E'Dawn ) ، شناخته می شود، رپر و ترانه سرای کره جنوبی زیر نظر پی نیشن است. [ ۱] دان بیشتر به عنوان رپر و ترانه سرای سابق گروه پسرانهٔ کره ای پنتاگون شناخته می شود، و قبل از خروج از کیوب انترتینمنت در سال ۲۰۱۸، نه آلبوم چندآهنگه به دو زبان کره ای و ژاپنی منتشر کرد. [ ۲] او همچنین عضو گروه تریپل اچ در کنار هوی و همکارش در پی نیشن، هیونا بوده است و دو آلبوم چند آهنگه منتشر کردند. [ ۳]
دان در ۵ نوامبر ۲۰۱۹، دبیوی سولوی خود را با انتشار تک آهنگ «پول» آغاز کرد. [ ۴]
دان در ۵ نوامبر ۲۰۱۹، دبیوی سولوی خود را با انتشار تک آهنگ «پول» آغاز کرد. [ ۴]
wiki: دان (خواننده رپ)
دان (فضاپیما). فضاپیمای دان[ ۱] ( به انگلیسی: Dawn Spacecraft ) یا کاوشگر بامداد[ ۲] یک کاوشگر فضایی ناسا است که مأموریت آن مطالعهٔ سرس و ۴ وستا ( دو جسم بزرگ کمربند سیارک ها ) است. این فضاپیما در ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۷ به سوی فضا پرتاب شد و در ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۱ وارد مدار وستا شد. این فضاپیما در ۵ سپتامبر ۲۰۱۲ از مدار وستا خارج شد و به سوی سرس رفت و در فوریهٔ ۲۰۱۵ به مدار سرس رسید. [ ۳]
wiki: دان (فضاپیما)
دان (فیلم ۲۰۰۷). دان ( به تلوگویی: Don ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۷ و به کارگردانی راغوا لارنس است. در این فیلم بازیگرانی همچون آکینی ناگرجونا، آنوشکا شتی، راغوا لارنس، نیکیتا تاکرال، کلی دروجی، چتان هانسراج، کوتا سرینیواسا راو و نثار ایفای نقش کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: دان (فیلم ۲۰۰۷)
مترادف ها
ذره، جو، خرده، شاخه، حالت، دانه، حبوبات، حبه، حب، غله، چنگال، رنگ، رگه، مشرب، دان، تفاله حبوبات، یک گندم معادل 0/0648 گرم
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
دان ( عبری:דָּן به معنی «داور» ) پنجمین پسران یعقوب بود که بلهه برای او زایید. دان یک پسر به نام حوشیم داشت. یعقوب در مورد دان چنین پیشگویی کرد: «دان قوم خود را داوری خواهد کرد، چون یکی از اسباط اسرائیل،
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دان ماری خواهد بود به سر راه؛ و افعی بر کنار راه که پاشنه اسب را بگزد تا سوارش از عقب افتد. » موسی به دان به عنوان شیربچه ای که از باشان می پرد اشاره کرده است.
دان، به معنی هستی ، وجود، افرینش، خلقت ،
همه چیز که به جهان هستی وزمان وافتاب وشبانه روزاشاره مشودرا، دان، میگوییم کلمه اصیل ترکی
گون اورتا، دان،
اخشام، دان،
گیچن ایلر، دان،
خان، دان
ماتورکهاهرلحظه به یادخداییم وهمه درتانری دان می دان یم
همه چیز که به جهان هستی وزمان وافتاب وشبانه روزاشاره مشودرا، دان، میگوییم کلمه اصیل ترکی
گون اورتا، دان،
اخشام، دان،
گیچن ایلر، دان،
خان، دان
ماتورکهاهرلحظه به یادخداییم وهمه درتانری دان می دان یم
درترکی ( دان ) به معنی ( هستی ) وجود
درساعت. شبانه روز. هفته. ماه. سال. . استفاده میشود
چیزی که درهستی خلقت اتفاق میفتددرترکی باکلمه دان
پی به خلقت میبرید
گون اورتا. دان
اخشام. دان
گیچن گونلر. دان
اورتا. دان
درساعت. شبانه روز. هفته. ماه. سال. . استفاده میشود
چیزی که درهستی خلقت اتفاق میفتددرترکی باکلمه دان
پی به خلقت میبرید
گون اورتا. دان
اخشام. دان
گیچن گونلر. دان
اورتا. دان
دان بعضی اوقات به عنوان پسوند به کار می رود
مانند گلدان یا نمک دان و غیره
در این صورت دان به معنی نگهدارنده است .
و چه زیبا فرموده اند که در ناملایمات
دل را به دلدان بده
مانند گلدان یا نمک دان و غیره
در این صورت دان به معنی نگهدارنده است .
و چه زیبا فرموده اند که در ناملایمات
دل را به دلدان بده
به برنجی که کامل نپخته هم می گویند. کلمه" دون " متداولتر است.
مترادف انگلیسی آن undercooked می شود.
The rice seems undercooked
به نظر میاد برنجش دون هست ( خوب نپخته ) .
مترادف انگلیسی آن undercooked می شود.
به نظر میاد برنجش دون هست ( خوب نپخته ) .
دان از دانستن آمده و دانستن یعنی نهادینه شده ( فهمیدن امروزی ) یا جای گرفته در پسوندها
ریشه یابی دان
این را بدان = این را در خودت قرار بده ( کنایه از فهمیدن یا پذیرفتن )
گل دان = آنچه که گل را در خود نهایدنه میکند = جای می دهد
... [مشاهده متن کامل]
دانه = چیزی که باید نهادینه شود یا جایگذاری شود
دون = ( کوچک یا پست ) = کنایه از دانه که کوچک است و به کوچکی چیز یا کسی گفته می شود
ریشه یابی دان
این را بدان = این را در خودت قرار بده ( کنایه از فهمیدن یا پذیرفتن )
گل دان = آنچه که گل را در خود نهایدنه میکند = جای می دهد
... [مشاهده متن کامل]
دانه = چیزی که باید نهادینه شود یا جایگذاری شود
دون = ( کوچک یا پست ) = کنایه از دانه که کوچک است و به کوچکی چیز یا کسی گفته می شود
برنج نیم پخته
کسی که گفته دان در ترکی به معنی صبح زود، باید بگم اگر به این معنی در ترکی بکار میرود ان را از انگلیسی گرفته اند و اصلش واژه dawn به معنی سپیده دم است که از واژه day گرفته شده است.
لطفا پیش از نوشتن یک تحقیق درباره ریشه واژه ها کنند.
... [مشاهده متن کامل]
ولی دان فارسی است با دو معنی یکی دانه و دیگری بعنوان پسوند و اگر بعنوان پسوند در ترکی به کار میرود از پارسی گرفته اند.
این ترکی بسیاری از واژه ها و پسوندها و وندهایش را از فارسی و پارسی گرفته است و امروزه میخواهند واقعیت را وارونه جلوه دهند.
در اصل ترکی زبانی بدوی بوده که بسیاری از واژگان و ساختارهایش را از زبانهای ایرانی به ویژه انهایی که کمتر با عربی مخلوط و امیخته و الوده شده اند مانند آذری گرفته است. زیرا نواحی مانند آذربایجان و آناتولی کمتر تحت تاثیر عربی قرار گرفته بودند و در پانصد ششصد سال اخیر و پس از یورش های مغول و ترکان به ان نواحی این زبان بین مردم آذربایجان و اناتولیشایع شد و بخش بزرگش بخاطر سیاست های حکومتی بوده و هست وگرنه زبانی نیست که در برابر فارسی حرفی برای گفتن داشته باشد زیرا بخش عظیمی از این زبان وام گرفته شده و زاییده از فارسی و میتوان ان را نوعی فرزند زبان فارسی دانست.
لطفا پیش از نوشتن یک تحقیق درباره ریشه واژه ها کنند.
... [مشاهده متن کامل]
ولی دان فارسی است با دو معنی یکی دانه و دیگری بعنوان پسوند و اگر بعنوان پسوند در ترکی به کار میرود از پارسی گرفته اند.
این ترکی بسیاری از واژه ها و پسوندها و وندهایش را از فارسی و پارسی گرفته است و امروزه میخواهند واقعیت را وارونه جلوه دهند.
در اصل ترکی زبانی بدوی بوده که بسیاری از واژگان و ساختارهایش را از زبانهای ایرانی به ویژه انهایی که کمتر با عربی مخلوط و امیخته و الوده شده اند مانند آذری گرفته است. زیرا نواحی مانند آذربایجان و آناتولی کمتر تحت تاثیر عربی قرار گرفته بودند و در پانصد ششصد سال اخیر و پس از یورش های مغول و ترکان به ان نواحی این زبان بین مردم آذربایجان و اناتولیشایع شد و بخش بزرگش بخاطر سیاست های حکومتی بوده و هست وگرنه زبانی نیست که در برابر فارسی حرفی برای گفتن داشته باشد زیرا بخش عظیمی از این زبان وام گرفته شده و زاییده از فارسی و میتوان ان را نوعی فرزند زبان فارسی دانست.
دهخدا انچنان به واژگان عربی و مغولی سرگرم بوده که دگر به پارسی نمیرسیده -
دان =دانش
نوروزنامه گوید
شها بجشن فروردین بماه فروردین آزادی گزین بر دان و دین کیان، سروش آورد ترا دانایی و بینایی بکاردانی
... [مشاهده متن کامل]
دودیگر - دان برابر نوبت - بهر - چون دون چاشت دون پسین - دامداران در بهار چند خانه باهم میشوند هر دو هفته دون خانه یک کس است و همه شیر دوشیده خود را به ان انباز میدهند و کیله میپیمایند تا باز دون به کسی دیگر برسد
این واژه همان دانگ است و یک دانگ یک بخش است و این نیست که تنها شش دانگ باشد میتوان یک چیز هزار دانگ باشد و بیشتر - در پاره ای چیزهای کهن شش دانگ یک درست بوده و میتوان برای یک درست را صدهزار دانگ بخش کرد
سدیگر = دان - دون - تان - تون جای هرچیز است
دوست سمنانی - زبان سمنانی ها بسیار کهن وسره است همین بس که ده را دس میگویند واین با سنسکریت یکی است - مردم استان فارسن نیز درسروده های خود جای گل، ول میگویند جانشینی گ - و بهم در پارسی شیوه کهن بوده وبسیار رواج داشته درزبانهای اروپایی نیز گرگ را ولو =ولف میگویند در نوشته های پارسی نیز گیو را ویو گویند باری درسروده های پارسی میگویند ولم دسمال به سر بسته دوباره/نمیدونم که از بهر چکاره/ولم تا تو نیایی ما نخندوم / ولم سیصد کنیزَ نون میداد/ ول قالیچه بافم دست مریزاد -
گل نیز نخست ورد بوده -
دان =دانش
نوروزنامه گوید
شها بجشن فروردین بماه فروردین آزادی گزین بر دان و دین کیان، سروش آورد ترا دانایی و بینایی بکاردانی
... [مشاهده متن کامل]
دودیگر - دان برابر نوبت - بهر - چون دون چاشت دون پسین - دامداران در بهار چند خانه باهم میشوند هر دو هفته دون خانه یک کس است و همه شیر دوشیده خود را به ان انباز میدهند و کیله میپیمایند تا باز دون به کسی دیگر برسد
این واژه همان دانگ است و یک دانگ یک بخش است و این نیست که تنها شش دانگ باشد میتوان یک چیز هزار دانگ باشد و بیشتر - در پاره ای چیزهای کهن شش دانگ یک درست بوده و میتوان برای یک درست را صدهزار دانگ بخش کرد
سدیگر = دان - دون - تان - تون جای هرچیز است
دوست سمنانی - زبان سمنانی ها بسیار کهن وسره است همین بس که ده را دس میگویند واین با سنسکریت یکی است - مردم استان فارسن نیز درسروده های خود جای گل، ول میگویند جانشینی گ - و بهم در پارسی شیوه کهن بوده وبسیار رواج داشته درزبانهای اروپایی نیز گرگ را ولو =ولف میگویند در نوشته های پارسی نیز گیو را ویو گویند باری درسروده های پارسی میگویند ولم دسمال به سر بسته دوباره/نمیدونم که از بهر چکاره/ولم تا تو نیایی ما نخندوم / ولم سیصد کنیزَ نون میداد/ ول قالیچه بافم دست مریزاد -
گل نیز نخست ورد بوده -
● دان پسوند ( از ) و ( به ) در ترکی هست
اوردان ( از اونجا ) ، بوردان ( از اینجا ) ، یالاندان ( به دروغ )
آیدان ( از ماه )
●در فارسی دان پسوند مکان هست ، نمکدان ، گلدان ، سنگدان
اوردان ( از اونجا ) ، بوردان ( از اینجا ) ، یالاندان ( به دروغ )
آیدان ( از ماه )
●در فارسی دان پسوند مکان هست ، نمکدان ، گلدان ، سنگدان
همچنین در ترکی اوردان بودان سندن مندن و. . .
دان پسوند هست معنی از دارد
دان پسوند هست معنی از دارد
دان ( انکار کن ) :در زبان ترکی حالت امری از فعل دانماق ( انکار کردن ) می باشد
دان ( Down ) :[ اصطلاح توییتر]دان به فارسی یعنی پایین. این اصطلاح بیشتر برای سایت ها، آن هم زمانی استفاده می شود که بنا به هر دلیلی سایتشان به مشکل برخورده باشد و باز نشود.
دان ( Download ) :[ اصطلاح توییتر]دان کوتاه شدۀ کلمۀ دانلود است. این کلمه هنگام دریافت فایل از اینترنت استفاده می شود.
دان ( Done ) :[ اصطلاح توییتر]دان درواقع به فارسی نوشته شدۀ کلمۀ انگلیسیdone است، به معنی انجام شده.
دان در زبان ترکی به معنی صبح زود ، صبح الطلوع است . به ستاره ی صبح دان اولدوزی گفته می شود .
دان اولدوزی ایسته ر چیخا گؤز یالواری چیخما / او چیخماسادا اولدوزومون یوخدی چیخاری
ستاره ی صبح قصد طلوع دارد چشم عاشق من التماس می کند که کمی درنگ کند / البته اگر ( ستاره صبح ) طلوع هم نکند ، گویی معشوق من تصمیمی برای بیرون آمدن ندارد .
... [مشاهده متن کامل]
( کلیات ترکی شهریار ، بهجت آباد خاطره سی )
دان اولدوزی ایسته ر چیخا گؤز یالواری چیخما / او چیخماسادا اولدوزومون یوخدی چیخاری
ستاره ی صبح قصد طلوع دارد چشم عاشق من التماس می کند که کمی درنگ کند / البته اگر ( ستاره صبح ) طلوع هم نکند ، گویی معشوق من تصمیمی برای بیرون آمدن ندارد .
... [مشاهده متن کامل]
( کلیات ترکی شهریار ، بهجت آباد خاطره سی )
دان واژه ای کهن است که کاربرد پسوندی دارد . ما در سمنان به چینه دان مرغ می گوییم
چیکِندُن پیشنهاد می کنم به جای گلستان نیز
وِلِندُن به کار ببریم وِلَه در سمنانی یعنی گل لذا محلی که گل زیادی دارد می شود ولندن
گلدان ترکیبی نیمه کهن و جدید است ولی کلمه ولندن کاملا سمنانی و قدیمی ست
چیکِندُن پیشنهاد می کنم به جای گلستان نیز
وِلِندُن به کار ببریم وِلَه در سمنانی یعنی گل لذا محلی که گل زیادی دارد می شود ولندن
گلدان ترکیبی نیمه کهن و جدید است ولی کلمه ولندن کاملا سمنانی و قدیمی ست
دان در پسوند بعنوان ظرف است
مثل سرمه دان قلم دان شیردان
انفیه دان تیر دان . . . . . . . .
مثل سرمه دان قلم دان شیردان
انفیه دان تیر دان . . . . . . . .
با تلفظ دون. خاندان در گویش کازرونی. مانند: چیش و همچیشی ا قوم و دون و خویش هم نکنیم ( پزشکیان ) ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)