بررسیِ واژگانِ " کَتامَ، کَتام، کَدام، کُدام، کَتارَ ، کَتار، کَدار، اَتارَ، اَتار، اَدار، اَداری که، کَدار - ایز ( - ایو ) " و پیشنهادِ واژه " اَتام/اَدام" و " اَتامی/اَدامی که" :
1 - واژگانِ " کَتامَ، کَتام، کَدام، کُدام" :
... [مشاهده متن کامل]
ما در زبانِ اوستایی واژه یِ " کَتامَ :katāma " را به چمِ " کُدام ( از چندتا ) ، چه کسی ( از چندتا ) " داشته ایم که از تکواژهایِ زیر ساخته شده است:
1. 1 - " کَ / که : ka " : " کَ/که " در زبانِ اوستایی به چمِ " چه، چی، چه کسی" بوده است؛ این واژه ریشه ی بسیاری از واژگانِ پارسی است که از آنها می توان" چی: čē " ، " چه : ča " ، " کی: ki "، " کو: ku" را برشمرد.
2. 1 - " تامَ : tāma " : این واژه خود با پسوندِ اوستایی " تمَ : təma " و با پسوندِ " توم: tum /دوم:dum" در زبانِ پارسیِ میانه همپیوند و همریشه است که واژگانِ نامبرده همگی به چمِ " - تَرین " هستند و همان کارایی را دارند که پسوندِ " - تَرین" در پارسی دارد. چنانکه می دانید، پسوندِ " - ترین" ، بمانند پسوندِ " تم/توم/دوم"، محمولی چند موضعی ( دو یا بیشتر ) را بازنمایی می کند. ( پسوندِ " توم/دوم" به ریختِ " تُم/دُم" در پارسیِ نوین آمدنی هست. )
" کَتامَ" ( اوستایی ) در زبانِ پارسیِ میانه به ریخت " کَتام: katām / کَدام : kadām " و در پارسیِ نوین به ریختِ " کُدام : kudam " آمده است.
2 - واژگانِ " اَتارَ، اَتار، اَدار، اَداری که " :
در زبانِ اوستایی " اَتارَ :atāra " به چمِ " آنی از دوتا، یکی از این دو ، آنی از این دو، یکی از دو تا " بوده است؛ واژه یِ " اَتارَ " از تکواژهایِ زیر ساخته شده است:
1. 2 - " اَ :a " : " اَ " در نقشِ " فَرنامها ( =ضمیرها ) : Pronomen " در زبانِ اوستایی بکار می رفته و به زبانِ پارسیِ میانه به چمِ " این، آن، اوی ( =او ) ، آنِ اوی، آنِ خویش، اوشان ( =ایشان ) ، آنِ اوشان ( = آنِ ایشان ) ، آنِ اَماک ( = آنِ ما ) " آمده است ( در واژگانِ این پیام، پیشوندِ " اَ:a" به چمِ " این، آن" است ) . در برابرِ فرنامِ " اَ:a" در زبانِ اوستایی" اَوَ:ava" را داریم ( برای نمونه ن. ک یَشت اوستا Yt. 1. 16 ) .
2. 2 - " تارَ : tāra " : این واژه با واژگانِ " tarə̄ " ( اوستاییِ کهن ) ، " tarō ، tarə " ( اوستاییِ جوان ) ، " tarah " ( پارسیِ باستان ) و " - تَر:tar - " در زبانِ پارسیِ میانه - نوین همپیوند و همریشه است و چنانکه می دانید پسوندِ " - تَر " در زبانِ پارسی محمولی دو موضعی را بازنمایی می کند ( برای آگاهیِ بیشتر "نکته ی3 " را در زیر بخوانید ) .
واژه یِ اوستاییِ " اَتارَ " در زبانِ پارسیِ میانه به ریختِ " اَتار:atār / اَدار: aδār " آمده است.
در همین راستا، ما واژه یِ " aδār ē kē " را در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ " آنی از دوتا که " داریم. واژه یِ " اَتار/ اَدار " در پارسیِ نوین به همین ریخت آمدنی است و واژه یِ " aδār ē kē " در پارسیِ نوین به ریختِ " اَداری که" آمدنی است.
نکته1: کارل زالمان گفته است که واژه یِ " یَتارو: yatārō " در یَشت اوستا ( Yt. 14. 44 ) ، به زبانِ پارسیِ میانه با " aδār ē kē " ( = اَداری که ) اوزوارده ( =توضیح داده ) می شود.
3 - واژگانِ " کَتارَ، کَتار، کَدار " :
ما در زبانِ اوستایی واژه یِ " کَتارَ : katāra " را به چمِ " کُدامیک ( از دوتا ) ، کُدام ( از این دو ) ، چه کسی ( از دو تا/از این دو ) " داریم که از تکواژهایِ زیر ساخته شده است:
1. 3 - " کَ / که : ka " : در بخشِ 1. 1 در بالا به آن پرداخته شد.
2. 3 - " تارَ : :tāra : در بخش 2. 2 در بالا به آن پرداخته شد.
واژه یِ اوستاییِ " کَتارَ: katāra " در زبانِ پارسیِ میانه به ریختِ " کَتار: katār / کَدار: kadār " آمده است. این واژه در زبانِ پارسیِ نوین به ریختهایِ " کَدار:kadār / کُدار: kudar" آمدنی است ( آنچنانکه " کَدام:kadām " به " کُدام: kudam " دگر شده است ) .
نکته 2 : در این راستا، گرنوت ویندفُر واژه یِ " کَدار - ایز ( - ایو ) : kadār - iz ( - ēw ) " در زبانِ پارسی میانه را به چمِ " هر کدام ( =which - ever ) " گرفته است؛ به سخنِ باریکتر: " هرکدام ( از دو تا/از این دو ) ".
. . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهادِ واژه:
برپایه یِ بخشهایِ " 1" و " 2" در بالا، می توان بهمان گونه ای که ما واژه یِ " اَتار/اَدار" را داریم، واژه یِ " اَتام/اَدام" را به چمِ " آنی از چندتا ( دو یا بیشتر ) ، یکی از چندتا ( دو یا بیشتر ) " بسازیم و همچنین می توانیم بمانندِ " اَتاری/ اَداری که"واژه یِ " اَتامی/ اَدامی که" را به چمِ " آنی از چندتا ( دو یا بیشتر ) که" بسازیم. واژگانِ نامبرده یِ بالا بسیار می توانند در زبانِ پارسیِ نوین کارآمد باشند.
. . . . . . . . . . . . .
نکته 3: ( پیرامونِ پسوندِ " تَر" ) :
شاید دوستان بگویند که ما می توانیم " تَر، تَری" را برای همسنجیِ بیشتر از دو تا بکار ببریم و برای نمونه بگوییم:
a از b و c، کوچکتر است. ( =الف )
ولی باید بدانید که " کوچکتر بودن " در دانشِ مزداهی ( =ریاضی ) نیز محمولی دو موضعی است و گزاره یِ بالا خود از دو گزاره یِ اتمیِ زیر ساخته شده است:
a از b کوچکتر است؛ ( ب )
a از c کوچکتر است؛ ( پ )
که درپیِ همیوزشِ ( =ترکیبِ عطفیِ ) دو گزاره یِ ( ب ) و ( پ ) گزاره یِ ( الف ) بدست می آید.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - ستونهایِ 422 تا 427 و ستونهایِ 433 و 434 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
( برایِ پیشوندِ " اَ: a " در بخش 1. 2 در بالا به ستونهای 1 تا 11 از پسگشتِ 1 بنگرید. )
2 - روبرگهایِ 271 ، 292 از نبیگِ " Grundriss der iranischen Philologie " ( بخش سوم. پارسیِ میانه از کارل زالمان )
3 - روبرگِ 59 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا"
4 - روبرگِ 210 از نبیگ " زبانهای ایرانی " ( گرنوت ویندفُر )
. . . . . . . . . . . . . . . .
فرتورِ نخست درباره ی واژگان " کَتامَ، کتام، کدام، کَتارَ ، کتار، کدار، کَدار - ایز ( - ایو ) " است؛
فرتورِ دوم درباره یِ واژگان " اَتارَ، اَتار، اَدار، اَداری که" است؛
فرتورِ سوم درباره یِ تکواژ " کَ/که:ka " در واژگانِ بالا است؛
فرتورِ چهارم درباره یِ پیشوندِ " اَ:a " در واژگانِ " اَتارَ، اَتار، اَدار " است.
دام =تله ، بند، قفس .
دام =حیوانات اهلی ، گله ی گاو وگوسفندان .
دام =درزبان لکی به معنای فعل است . فعل //دادم//است .
دام =دادم
داین=دادی
دا=داد
دایمن =دادیم
داینان =دادید
دان =دادند
فخ
این واژه با tame ( اهلی و رام ) در انگلیسی باید همریشه باشد
دام ( شکار ) ( تله ) ، ابزاری که با آن جانوران را اسیر می کنند
دام ( جانور ) ، جانورانی مانند گاو، گوسفند، بز و جانوران مشابه من
دام ماهیگیری
دام ( گروه موسیقی )
دام ( بازی )
دی اُ ام
داَم
دام ( چهارپایان سودمند ) : سنسکریت: dam ( رام بودن ) ؛ پهلوی و مانوی: dAm با همان معنی سنسکریت.
بند و دام
به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
حافظ
هر چهار پایی دام نیست. حیوانات اهلی دام محسوب نمی سوند. دام حیوان تولید کننده است. دام حیوانی است که اولا نگهداری می شود دوما از محصولات آن استفاده می شود. اگر غیر این هر لغت نامه ای نوشته غلط است
#دام
از ریشه آریایی و ایران باستان *d�mas است. به چم کده و خانه و دیرینگی بیش از ۵ هزار سال دارد.
این واژه حدود ۳۵۰۰ سال پیش و در زبان اوستایی به ریخت *d�m در آمده است.
این واژه در طول تاریخ ایران همواره به چم ( معنی ) خاک؛ پی؛ خانه بوده است
... [مشاهده متن کامل]
در زبان سانسکریت به ریختSanskrit:�दम� ( d�ma ) به چم خانه در آمده است. و از راه زبان های هندی باستان به زبان های ترکی و مغولی راه یافته است.
این واژه وارد زبان لاتین شده و به ریخت. domus در آمده است.
از آنجایی که ایرانیان پدید آورنده خانه های گنبدی در جهان هستند اروپاییان به گنبد dome می گویند که همان دام پارسی و ایرانی به چم خانه است
این واژه در همگی زبان های اروپایی به چم گنبد است. از ریشه پارسی آن
همچنین در بیشتر زبان های اورپایی به کلیساهای جامعه چون گنبد های بزرگ دارند dom می گویند
Italian:�duomo کلیسای جامع
French:�d�meکلیسای جامع
Portuguese:�domo. گنبد
Swedish:�dom� ( “dome” ) داور
German:�Dom� ( “cathedral” ) کلیسای جامع و دام
امروز این واژه در زبان پارسی به ریخت کد در آمده است و در واژگان دهکده و کد بانو و کدخدا دیده می شود
@iranaryan
تله و گرفتار کننده که عموما اسبابی دارد مثلا صیاد دانه می گذارد پرنده می آید و او را تور می کند یا ماهیگیر به سر قلاب خود غذا وصل می کند گاهی اوقات بعضی افراد با سخنان دروغ خود و سخنان به ظاهر خوب خود انسان را فریب می دهند
هنر بس بزرگی است ( ب ) را ( د ) کردن. نکشیمون خخخخ
بام واژه ای پارسی که در واژگان بام/پشت بام/بامداد/بامشاد و. . . بکار می رود.
دام خانه یک طبقه متوسط و سقف خانه در زبان ترکی
دام ( Dam ) در زبان ترکی به معنی پشت بام و همچنین به معنی خانه است
دام ( Dam ) در زبان روسی به معنی خانه است
ریشه ی واژه ی دام ✅
شکل چندم از داغ هستند در لهجه ی شبستر داو و ترکی قبچاق تاو گویند
از تبدیل داو به داب آمده است و به سپس از تبدیل ب به م دام شده است.
در دیوان لغات ترک دام به معنی دیوار است که نشانگر آن است که دووار شکل پسوند گرفته ی دام است به صورت دیو وارد فارسی شده است در ترکی به دیو دئو گویند. ♦️
... [مشاهده متن کامل]
به معنی بلندی و سفتی بیشتر معنی شده است مانع و یا تله هم معنی شده است که در ترکی باستان دام به معنی تله بوده است به همین صورت وارد فارسی شده است از مشابهات آن دمیر به معنی آهن و دمله مک و داغ به معنی پر حرارت آمده است و مشتق دیگر تب هم بوده است. ♦️
از تفسیر بام میتوان واژه ی مشابه تاوان به معنی سقف را بیان کرد.
از مصدر کوبیدن و زدن و برخوردن کردن به دو صورت قالین اینجه ی تاخماق و دگمک مشتق شده اند. ♦️
آذری زبان نیست . یکی از لهجه های ترکی هست
بند، تله، کمند، تور، جال، نژنگ، چهارپا، دواب، ستور
دام:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " دام" می نویسد : ( ( دام در پهلوی با همین ریخت به معنی جانور رام و اهلی بکار می رفته است . "دام " در پهلوی معنای فراگیر نیز دارد و به معنی آفریده و آفرینش است. ) )
( ( پذیرندهٔ هوش و رای و خرد؛
... [مشاهده متن کامل]
مر او را دد و دام فرمان برد. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 196 )
در زبان آذری به یک خانه در بسته دام گفته می شود . و گاهی به پشت بام خانه هم دام یا دام اوستی می گویند .
کمند
یله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)