دال =علاو برمعنی عقاب که در پیش توضیح داده شد .
به دال کسی رفتن =به سراغ کسی رفتن معنا می دهد که در اینجا درست کلمه ی دال به شکل زیر است .
دیار =دار=دال دیار =جای زندگی و جایی که مخصوص کسی است که همیشه درآن دیار و آن سرزمزن زندگی می کند . وهمیشه می توان اورا آنجا یافت .
دال= عقاب
احتمالا به خاطر این که عقاب بالهایش را به طرف جلو می گیرد وسر و سینه را به صورت افقی وروبه جلو می گیرد . و فرود آمدن این پرنده با بفیه پرندگان متفاوت است و در حالت ایستادنبالهایش به شکل حرف د است به آن دال گفته اند .
کلمه مقابل مدلول در علم زبان شناسی
دال در زبان تالشی به کرکس گفته میشه همچنین به مترسکی که در کشتزارها نصب میشه دال میگن. به فردی که انتظار میره کاری رو انجام بده ولی اون فرد بی حرکت بمونه و فقط نگاه کنه اصطلاحا دال گفته میشه. به کمربند
... [مشاهده متن کامل] هم دالَ میگن که احتمالا بخاطر این هست که کمر یا شلوار رو ثابت نگه میداره یا به دلیل این که چرم ها در گذشته حالت خشک تری داشتن و خیلی از چیزهای کم انعطاف رو به دوال تشبیه کردن. در انگلیسی هم به عروسک دال میگن. احتمالا حرف دال در حروف الفبا به شکل این پرنده در اسمان که از زمین دیده میشه اشاره داره و ازش گرفته شده . اینطور به نظر میاد این واژه صرف نظر از اینکه در گذشته در اصل به عقاب گفته می شده یا لاشخور خودش و واژه های شبیه بهش اشاره به بی تحرکی و ثابت بودن داره مثل روش پرواز این پرنده که با سوار شدن به جریانات هوای گرم بال زدن رو متوقف میکنه و با چرخش به بالا میره.
در زبان کوردی و گویش هاش ( لکی و لوری و کله ی و گوران و کرمانج و هورامی و . . . ) که ریشه ی زبان ( مادها ) رو دارند، دال به معنی عقاب هستش. در زبان عامیانه هم به عقاب دال میگن. . . آثار دوران ماد و هخامنشیان
... [مشاهده متن کامل] تندیس مشهور ( شیر دال ) که بدن شیر و سر عقاب رو داره وهمین نشون میده در زبان کوردهای مادی واشکانی و پهلوی دال یعنی عقاب.
به نظرم در زبان لکی به دال کسی رفتن یعنی سراغ کسی رفتن، پیش کسی رفتن مثلا در این مصراع
تا روژی که تو بایین ار دالم
به نظرم یعنی تا روزی که تو به سراغم بیایی یا به سروقتم بیایی
در زبان گیلکی دال به معنی خُل یا انسان سبک مغز و نادان است
در زبان ترکی دقیق نمیدونم که چند تا معنی داره ولی مرسوم ترینش به معنی عقب، پشت سر است
دال به عقاب سیاه رنگ هم گفته می شود
◇◇◇
نگاه کفتر جلدی به کوهساران گفت
که داده بال و پرم را به پنجه دالت؟
دال مخف دلالت کننده بر کاری ویا حرفی. دلالت کننده
لری خرم آبادی: تکه سنگی که به عنوان هدف و نشانه جهت تیر انداری کاشته می شود
دال یعنی، دلالت، بیانگر، حکایت، مبنی
پیشتر به همه حشرات و پرندگان را شامل می شد.
مردکی را به دشت گرگ درید / زو بخوردند کرکس و دالان ( ناصرخسرو )
مازنی:DAAL عقاب -
دال پر نزوئن : daal par nazzooen کنایه از جای بسیار خلوت - جایی که دال پرواز نکند . معمولا دال ( پرنده ای لاشخورو کمیاب - عقاب ) در جاهای بسیار خلوت قابل دیدن است.
دال در زبان لری یعنی عقاب، دال گره هم به کرکس میگن که گر به معنای بی مو است،
معنی دیگر دال در لری شر است مثلا میگن دال خوابید ینی شر یا دعوا خوابید .
مه خوم ملایریم
Dahl در زبان هندی ، معنای حبوبات می دهد
دال ( Dal ) :در زبان ترکی یعنی شاخه
Signify = دالیدن
Signifier = دالنده
Signified = دالیده
دالینو:گروه اجرا و طراحی تزئینات ساختمانی مثل ورق طلا پتینه طرح سنگ و . . . . . در دلیجان
دال، دلالت، مدلول :
x به y دلالت داره، x دال هست، y مدلول هست.
دلالت نسبت دال رو به مدلول میرسونه، مثلا توعلوم منطق داریم لفظ با مفهوم انقد نزدیک همن که فرقش رو شما متوجه نمیشی، میگی پفک مفهوم پفک جلو چشماته، اینجا لفظ داله و مفهوم مدلول، کلمه ی پفک داله و مفهوم پفک مدلول هست.
در گویش دری افغانستان
دال= نوعی حبوبات ( لپه ) در افغانستان و پاکستان ، گویند.
دالخور= به صورت تصغیر به پاکستانی ها در افغانستان گویند.
دال = پیر و گوژ پشت وخمیده را نیز گویند: قامتت چو دال گشته است؟!
... [مشاهده متن کامل]
دال بر = بریدن چیزی به صورت زیگزاگ ، خصوصن لبه شال و پارچه های گلدوزی شده.
دال خورک = نوعی پرنده بسیار کوچک
دالدار = برخوردار از وضعیت خوب زندگی و مایه دار !
دالی =ﺣﺮﮐﺖ ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭﯼ ﭼﻬﺎﺭﭼﺮﺧﻪ ﻣﺘﺤﺮﮎ ( Dolly ) ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺳﻮﮊﻩ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺳﻮﮊﻩ ﺭﺍ در سینما، ﺩﺍﻟﯽ ﮔﻮﻳﻨﺪ.
دالدار =
دال در کردی کرمانشاهی به معنی عقاب است. نشان معروف تخت جمشید به نام شیردال از این کلمه است چون سر عقاب و تن شیر دارد.
در گویش زبان بختیاری واژه دال= به معنای همان کرکس پرنده مردارخوار است. شعری در بختیاری می گویددرمورد دال: ( هرکی رفیقه داله/ خوراکس گوشته مورداله ) _ مصرع اول ( هر کس دوست ورفیق دال باشد. مصرع دوم ( خوراک وغذایش گوشت اجساد مرده است.
سقف پل در راه سازی استفاده می شود
در زبان لری به معنی عقاب
طایفه لر دالوند ( الوند )
دال ( آل. ال )
گواه ، نشان
دال هم ریشه با واژه انگلیسی tall است به معنی "پرنده بلند پرواز" یا همان عقاب اربی. در زبان پارسی پهلوی آن را دالمن یا تالمن می گفتند که از دو بخش دال ( بلند ) من/مان ( جایگاه ) ساخته شده است و به معنی "پرنده بلند پرواز" می باشد.
در نهاوند دال به معنی جنگ و دعوا یا هیا هو و بلوا نیز بکار میرود البته دوست همدانی ماهم اشاره کردن به معنی نوبت ! که در نهاوند هم به معنی نوبت استفاده میشود الان من تو هندوستان هستم و شام دال درست کرد خانم دوستم جای همه خالی
در صنعت ساختمان به سقفی که میلگرد هایی بصورت مشبک و پوشش بتنی سرتاسری داشته باشه دال گفته میشود : )
در زبان محلی همدان. به معنی نوبت
دیگه دال دال ماست. یعنی حالا دیگه نوبت ماست
دالِ تو هم میشه. یعنی نوبت تو هم می شود
شعر
رفیقان را چه پیش آمد چه حال است
که پرسیدن ز حال ما محال است
تو خالی کن دلت را از تمامی
که این بی همدمی حکماً به دال است
فرنودآور
دلیل ، برهان ، حاکی .
دال واژه ای است هندی و به غذاٸی گفته می شودکه با استفاده از یکی حبوبات، مثلا عدس یا نخود، به طرز خاصی پخته می گردد. در شبه قاره هند، حبوبات مصرف بسیاری دارد و از مواد غذاٸی اصلی آنها به شمار می آید. حبوبات سرشار از پروتین گیاهی است و شکل اصلی غذا را تشکیل
... [مشاهده متن کامل]
می دهد و به جای پروتین گوشتی مصرف می شود. دال در هند، پاکستان، جنوب ایران و سایر نقاط دنیا محبوبت دارد.
ولادمیر ایوانویچ دال، دهم نوامبر 1801 - بیست و دوم دسامیر 1872، از بررگترین فرهنگ نویسان زبان روسی. او یکی از بنیانگذاران انجمن گیتاشناسی روسیه بود. دست کم شش زبان می دانست، از جمله ترکی و یکی از نخستین
... [مشاهده متن کامل] ترک شناسان روس بشمار است. در دوران زندگی اش به گرد آوری و دبیزش ( مستند سازی ) تاریخ شفاهی منطقه پرداخت که بعدها به زبان روسی منتشر و بخشی از "فرهنگ مردم" مدرن شد. پدرش، کریستین فُن دال، پزشک و زبانشناس دانمارکی و توانا در زبانهای آلمانی، انگلیسی، فرانسه، روسی، یدیش، لاتین، یونانی و عبری بود. مامش، ماریا فرایتاگ، تبارآلمانی - فرانسه ( هوگونت ) داشت. دانشی تبار بود و دست کم آشنا به پنج زبان. زادگاه دال آن بخش از امپراطوری روسیه تزاری بود که امروزه اکراین است. دوره ای درمدرسه نیروی دریائی روسیه دید و پزشکی خواند و در هر دو سمت خدمت دوران جنگ داشت. از نو جوانی شیفته لغت و فرهنگ مردم بود و در هردو به اوج رسید و کارهای نمایان کرد. پیاده به روستاها می رفت به گردآوری ضرب المثلها و افسانه های پریان زبانهای اسلاوی گوناگون منطقه زندگی خود می پرداخت. اولین مجوعه داستانهای پریانش در 1832 بزبان روسی منتشر شد. برخی دیگر را دوستش الکساندر پوشکین به نظم در آورده است که ازجمله محبوب ترین متون زبان روسی است. در سال1838 بعضویت آکادمی علوم روسیه در آمد. در دهه بعد نام مستعار قزاق لوهانسکی را برای خود برگزید و چنیدین داستان رئالیستی به سبک نیکلای گوگول منتشر کرد. در دهه های 1850 و 1860 به تلاشهای لغت شناسی و سفرهای گسترده اش ادامه داد. شاهکارش، فرهنگ توضیحی زبان زنده کبیر روس، Explanatory Dictionary of the Live Great Russian Language در چهار جلد در 1863 - 1866منتشر شد. چند سال بعد گفته ها و ضرب المثلهای مردم روس، The Sayings and Bywords of the Russian People را با بیش از سی هزار مطلع منتشر کرد. این هر دو بارها چاپ شده اند. به گفته بائر "گرچه دال گرد آورنده ای بزرگ بود در تنظیم کارهایش مشکل داشت و نظام الفبائی اش رضایت بخش نبود تا اینکه دانشمند زبانشناس لهستانی، ژان بودئن دو کورتنی در ویراستهای سوم و چهارم فرهنگ به تجدید نظر کامل در آن پرداخت. " فردیناند دو سوسور از دیدگاههای زبانشناسی دو کورتنی در کارهای خود استفاده کرده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)