داغ. ( ص ، اِ ) نشان. ( برهان ). علامت و نشان چیزی. سمة. ( منتهی الارب ) ( دهار ). وسم. کدمة. دماع. ( منتهی الارب ). نشان چیزی بر چیزی. چنانکه در حوض یا آب انبار گویند: داغ آب تا فلان حد پیداست ؛ یعنی نشان آب. و بعضی گفته اند داغی که می سوزانند معنی حقیقی و به معنی نشان مجازی و اوّل اصّح است. ( یعنی عکس این تعبیر ). ( از انجمن آرا ). ج ، داغات. ( دزی ج 1 ص 420 ذیل دوغ. و گوید داغ فارسی است ) : خرمن ایام من با داغ اوست او بآتش قصد خرمن میکند.
خاقانی.
بر روم و حبش که روز و شب راست جز داغ ادب نشان ندیده ست.
خاقانی.
تا پی ازین زنگی و رومی تراست داغ جهولی و ظلومی تراست.
نظامی.
|| نشان که از آهن تفته بر حیوان یا آدمی زنند نشان کردن او را یا تمییز او را. نشان که از آهن تفته کنند. جای سوخته با آهن یا آتش. صماح. صماحی. ( منتهی الارب ). عمل نشان کردن پوست با آهن تفته بشکلی خاص. اثر آهن گداخته بر تن. کی . کیة. ملیل. ( منتهی الارب ). آنکه بر ران چهارپایان نهند [ نشان را ]. ( اوبهی ). داغ جای. ( منتهی الارب در معنی کیه ). هدایت در انجمن آرا گوید: داغی که میسوزانند بجهت آنکه نشان است داغ میگویند. ( انجمن آرا ) : هرکه را اندر کمند شصت بازی درفکند گشت داغش بر سرین و شانه و رویش نگار.
فرخی.
هزار دگر کرگان ستاغ بهر یک بر از نام ضحاک داغ.
اسدی.
چون سگان دوست هم پیش سگان کوی دوست داغ بر رخ طوق در گردن خروشان آمدم.
[ په . ] (اِ. ) سوزاندن جایی از بدن حیوان یا برده با آهن تفته و مانند آن . [ تر. ] (اِ. ) کوه ، جبل . [ په . ] (ص . ) ۱ - بسیار گرم ، سوزان . ۲ - (مجازاً ) پررونق . ۳ - هیجان انگیز. ،~ دل کسی را تازه کردن باعث یادآوری و تجدید غمی شدن که او در گذشته تحمل کرده است . ، ~ چیزی را به دل کسی گذاشتن کسی را از داشتن چیز دلخواهش محروم کردن . ،~ پیشانی نشانی که
فرهنگ عمید
۱. [عامیانه] بسیارگرم، سوزان. ۲. [مجاز] جالب، هیجان انگیز. ۳. (اسم ) [مجاز] نشانه. ۴. (اسم ) [مجاز] غم و اندوه و درد و رنج که از مرگ عزیزی به انساندست دهد: ای خضر غیر داغ عزیزان و دوستان / حاصل تو را ز زندگی جاودانه چیست؟ (صائب: ۴۰۹ ). ۵. [مجاز] اندوه سخت از ناامیدی و حرمان: چو درویش بیند توانگر به ناز / دلش بیش سوزد به داغ نیاز (سعدی۱: ۱۴۰ ). ۶. (اسم ) [قدیمی] آهن تفته که با آن بر بدن انسان یا حیوان علامت می گذراند. ۷. (اسم ) [قدیمی] جای سوخته با آهن تفته یا آتش. ۸. (اسم ) [قدیمی] لکه. * داغ باطله: [قدیمی] نشان بیهودگی و از کارافتادگی. * داغ باطله به کسی زدن: [قدیمی، مجاز] او را از جرگۀ درستکاران و کارآمدان بیرون راندن. * داغ دل: [مجاز] داغی که بر دل نشسته باشد، اندوهی سخت که از مرگ عزیزی دست داده باشد، مصیبت بزرگ، مصیبت مرگ یکی از عزیزان. * داغ دیدن: (مصدر لازم ) [مجاز] از مرگ فرزند یا یکی از خویشان نزدیک خود دل آزرده شدن. * داغ شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه] بسیار گرم شدن، بسیار گرم و سوزان شدن. * داغ کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه] ۱. بسیار گرم کردن، گرم و سوزان ساختن. ۲. با آهن تفته جایی از بدن انسان یا حیوانی را سوزاندن. ۳. با آلت فلزی که در آتش سرخ شده در کفل چهارپایان علامت گذاشتن که شناخته شوند. * داغ ودرفش: [قدیمی] داغی که با درفش تفته بر پوست بدن بگذارند و نوعی از شکنجه است که در قدیم متداول بوده. * داغ ودِرَوش: [قدیمی] = * داغ ودرفش: به موسمی که ستوران دِرَوش و داغ کنند / ستوروار بر اعدا نهاد داغ ودِرَوش (سوزنی: ۲۲۳ ).
فرهنگستان زبان و ادب
{stigma} [پزشکی] خصیصه یا نشان یا علامتی که بیماری خاصی را مشخص کند
گویش مازنی
/daagh/ نام مرتعی در آمل & نشان – داغ – نشانه
واژه نامه بختیاریکا
جز؛ پز؛ چز؛ چو چز
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] داغ ، اثر برجای مانده از تماس بدن با جسم بسیار گرم می باشد. ۱ - بسیار گرم و سوزان۲ - اثر بر جای مانده از گذاردن آهن گداخته بر بدن حیوان یا انسان۳ - آهن گداخته ای که برای معالجه یا علامت گذاری بر پوست انسان یا حیوان می گذارند احکام داغ در فقه ← احکام داغ به معنای اول ۱. ↑ وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۳۹۸. ...
[ویکی فقه] داغ (فقه). داغ ، اثر برجای مانده از تماس بدن با جسم بسیار گرم می باشد. ۱ - بسیار گرم و سوزان۲ - اثر بر جاى مانده از گذاردن آهن گداخته بر بدن حیوان یا انسان۳ - آهن گداخته اى که براى معالجه یا علامت گذارى بر پوست انسان یا حیوان مى گذارند احکام داغ در فقه ← احکام داغ به معنای اول ۱. ↑ وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۳۹۸. ...
داغ (ترانه آوریل لوین). «داغ» تک آهنگی از هنرمند اهل کاناداآوریل لوین است که در سال ۲۰۰۷ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم بهترین چیز لعنتی قرار داشت.
داغ (ترانه اینا). «داغ» ( به انگلیسی: Hot ) تک آهنگی از اینا است که در سال ۲۰۰۸ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در چارت های ، اسپانیا، در رتبه اول و در چارت های والونیا، فرانسه، فلاندرز، جزو ده ترانه اول قرار گرفت.
حمام، داغ، گرما، کالری کوچک، معادل هزار کالری بزرگ، واحد گرما، حمام عمومی
stain(اسم)
الودگی، ننگ، لکه، لک، داغ، الایش، زنگ زدگی
stigma(اسم)
خال، لک، داغ، بر امدگی، کلاله، لکه ننگ، داغ ننگ
scorcher(اسم)
داغ، تحریک کننده، برافروزنده
sultry(صفت)
داغ، شرجی، خیلی گرم ومرطوب
warmish(صفت)
گرم، داغ
scorching(صفت)
سوزان، داغ
hot(صفت)
تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته
فارسی به عربی
حار , خانق , صنف , علامة , لطخة
پیشنهاد کاربران
داغ در زبان پهلوی به معنی سوزان و بسیار گرم است و آنچه در زبان تورکمن ها و زبان آذربایجان و تورکیه امروزی به کوه گفته می شود، به گمان واژه تاگ پهلوی است که به چیم بلندی و بالا هم هست و به طاق و تاق و داغ ... [مشاهده متن کامل]
و داق دگرگونی یافته است. به گمان من تورکمن ها از دیرباز در ایران و در کنار ایرانیان در آشتی و آرامش می زیستند و شاید از این رو، خود را تورکمن نامیده اند در کنار ارمن ( ایرمن ) و آریامن. در زبان مغولی به کوه اوول می گویند که البته در زبان پهلوی به بالا هم اول گفته می شود مانند اول آمدن که به معنای بالا آمدن است. از این رو، شاید داغ یا داق همان تاگ پهلوی دگردیس شده باشد که د تاق بستان و تاق خسرو در عراق نیز به معنای بلندی و بالا به کار برده شده است. با توجه به انبوهی واژگان پهلوی در نامیدن اندامهای بدن در آذربایجان و رودها و نام کوهستان ها تاگ بودن ریشه داغ نادرست به گمان نمی رسد.
متوهمین تقصیری ندارن چون تو منابع موجود هر چیزی رو به نام پارس زده برا همین اونایی که میگن واژه هایی که از تورکی وارد این زبان شده رو قبول نمیکنن به گفته زبان شناسان خبره تورکی مادر خیلی از زبان های دنیاست
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست واژه داغ در تمام واژه نامه لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین وفرهنگ فارسی یافرهنگ عمید در تمام واژه نامه واژه فارسی گفته می دانم چه بگویم دیگه دوستان ببینند قضاوت با دوستان هست می توانند کتاب رو بررسی بکنند. ... [مشاهده متن کامل]
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید درصفحه ۶۸۶ , ۶۸۷ زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. • منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
ادعا — �داغ� اوستایی/فارسی و �داغ� ترکی — را بررسی کنم تا روشن شود این واژه در واقع چه سرگذشتی دارد. - - - 1. نکته کلیدی در بحث های ریشه شناسی باید توجه داشت که هم ریشه بودن ( cognate ) با وام گیری ( loanword ) فرق دارد. ... [مشاهده متن کامل]
گاهی دو زبان یک واژه ی شبیه دارند چون هر دو از یک ریشه ی کهن هندواروپایی یا اورالی - آلتایی گرفته اند، نه این که یکی از دیگری وام گرفته باشد. گاهی هم صرفاً هم صدایی تصادفی است و معنی مشابه از مسیرهای مستقل شکل گرفته. بنابراین �داغ� در فارسی و ترکی باید جداگانه بررسی شود. - - - 2. �داغ� در فارسی و اوستایی — شواهد کهن 2. 1. مدارک اوستایی و فارسی میانه در متون اوستایی، ریشه های زیر وجود دارد: daža / daza - = �سوزاندن، سوختن� ( هم ریشه با سنسکریت dāha به معنی �سوزش، آتش زدگی� ) daxšāra = �نشان، علامت� ( در برخی واژه نامه های اوستایی مثل Bartholomae ثبت شده ) در فارسی میانه: daz / daz - = �سوزاندن، آتش زدن� ( MacKenzie, Nyberg ) این خط تحول معنایی روشن است: �سوزاندن� → �اثر سوختگی� → �نشان سوختگی� → �نشان به طور کلی� → �اندوه� ( به صورت استعاری: �داغ دل� ) . 2. 2. شواهد فرهنگ نامه ای فرهنگ ریشه شناختی فارسی ( محمدحسن دوست، ص ۱۲۴۶–۱۲۴۸ ) این واژه را مستقیم به اوستایی daža و dag - برمی گرداند. Mayrhofer, EWAia ( ص ۷۴۰ ) ریشه را در حوزه هندواروپایی ( dhegʷh - = سوختن ) می داند. Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch ( ستون ۶۷۵ ) برای dag - و daža - همان معنای �سوختن� را ذکر می کند. این شواهد نشان می دهد که �داغ� با همین معنی �اثر سوختگی� پیش از ورود ترکی به ایران، در زبان ایرانی وجود داشته. - - - 3. �داغ� در ترکی — شواهد زبان های ترکی در زبان های ترکی قدیم ( اورخون، قرن ۸ میلادی ) : tağ / dağ = کوه dağlamak = �داغ زدن ( با آهن گداخته علامت گذاشتن بر دام ) � ریشه ی �dağlamak� در ترکی کهن از ترکیب dağ ( نشان، اثر ) پسوند فعلی - la - - mak ساخته شده است. در زبان های ترکی امروزی ( ترکی استانبولی، آذربایجانی، قزاقی، قرقیزی و. . . ) �dağ� به معنی �کوه� هم هست که ریشه جداگانه ای دارد و در پروتو - ترکی taɣ بازسازی می شود. نکته: در ترکی دو �داغ� داریم که ریشه های جداگانه دارند: 1. dağ = کوه ( پروتو - ترکی taɣ ) 2. dağ = اثر سوختگی/نشان ( به احتمال قوی وام گرفته از ایرانی باستان ) - - - 4. مسیر تماس فارسی و ترکی ارتباط فرهنگی ـ زبانی ایرانیان و ترکان از هزاره اول میلادی شدت گرفت. واژه هایی که به دام داری، فلزکاری و اسب داری مربوط اند بین این دو حوزه زیاد وام گرفته شده اند. علامت گذاری با آهن داغ ( branding ) در هر دو فرهنگ بوده، ولی شواهد زمانی نشان می دهد که ریشه �داغ� با معنی �سوختگی� در زبان های ایرانی بسیار قدیمی تر از حضور ترک ها در فلات ایران است. بنا بر داده های متون اوستایی و فارسی میانه، این معنی پیش از ثبت ترکی کهن وجود داشته و بنابراین مسیر وام گیری احتمالی از ایرانی به ترکی منطقی تر است تا برعکس. - - - 5. نقد ادعای �ت به دال → کوه� ادعای �تاغ → داغ� به معنی کوه که بعداً معنی �اثر سوختگی� گرفته باشد، مشکل دارد: 1. �کوه� و �اثر سوختگی� از نظر معنایی پیوند طبیعی ندارند. 2. مدارک مکتوب نشان می دهد که �اثر سوختگی� در ترکی احتمالاً از زبان ایرانی آمده، نه از �کوه�. 3. تطور واجی t → d در ترکی فقط در شرایط خاص و لهجه های خاص اتفاق می افتد، نه به طور سیستماتیک در واژه های بنیادی. - - - 6. نتیجه گیری �داغ� به معنی �اثر سوختگی، نشان� در فارسی ریشه کهن اوستایی و فارسی میانه دارد و پیش از تماس گسترده با ترکی موجود بوده. این واژه از ریشه هندواروپایی dhegʷh - ( سوختن ) است که هم ریشه با سنسکریت dāha و واژه های اروپایی مثل انگلیسی day ( از نظر ریشه حرارت/گرما ) نیست ولی در آلمانی Brand ( سوختگی ) مفاهیم نزدیک دارد. در ترکی �داغ� به معنی �اثر سوختگی� یا فعل �داغlamak� به احتمال زیاد وام واژه از فارسی/ایرانی است، نه برعکس. �داغ� به معنی �کوه� در ترکی ریشه جداگانه پروتو - ترکی taɣ دارد و به فارسی راه نیافته. - - -
داغ کلمه ای تورکی است که در اصل به معنی نشان بر روی چهارپا ها می باشد که چون با اهن گداخته علامت گذاری می شدند فلذا لغت داغ به معنی بسیار گرم هم بکار می رود و از تورکی به فارسی وارد شده است دیوان الغات ... [مشاهده متن کامل]
تورک تصحیح استاد صدیق در ضمن داغ به معنی کوه تاغ می باشد که به مرور ت به دال تبدیل شده و داغ شده است
منبع. عکس ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورائی لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید این واژه پارسی است و ریشه اوستایی دارد؛ چنانکه در ۶۸۶ , ۶۸۷ از منبع ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است: ... [مشاهده متن کامل]
نیاز به یادآوری است که در ( دَخش، دَخشار، دَخشتَ/داغ ) بمانند ( دوغتر/دختر ) و ( یوختَ/یوغ ) با دگرگونی آوایی ( خ/غ ) روبرو هستیم. ( واژه دَغَ یا داغ در منبع ۶۸۷ از همان منبع آمده است ) واژه داغ. ( ص ، اِ ) نشان. ( برهان ) . علامت و نشان چیزی. سمة. ( منتهی الارب ) ( دهار ) . وسم. کدمة. دماع. ( منتهی الارب ) . نشان چیزی بر چیزی. چنانکه در حوض یا آب انبار گویند: داغ آب تا فلان حد پیداست ؛ یعنی نشان آب. و بعضی گفته اند داغی که می سوزانند معنی حقیقی و به معنی نشان مجازی و اوّل اصّح است. ( یعنی عکس این تعبیر ) . ( از انجمن آرا ) . ج ، داغات. ( دزی ج 1 ص 420 ذیل دوغ. و گوید داغ فارسی است ) منبع. لغت نامه دهخدا زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. • منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
لری بختیاری دای، چَژ:داغ
جالبه برای اینکه بگن داغی که معنی بسیار گرم میده ترکیه اونو به کوه آتشفشان پیوند میزنن! بس کنید تورو خدا! کمر دانش ریشه شناسی و زبان شناسی رو شکستید!
داغ با گداختن و گداز و گدازه و گداخته و. . . هم ریشه است و یک واژه پارسی است. داغ در ترکی به معنی کوه است که پیوند چندانی با داغ پارسی به معنای بسیار گرم ندارد. حالا تو بیا هرروز این پیام رو دیسلایک بزن پانترک گرامی
بنا بر کتاب فرهنگ واژه های اوستا نوشته احسان بهرامی ، جلد سوم ، برگه ۱۶۳۹ داغ یک واژه کهن ایرانی و اوستایی بوده که در زبان اوستایی به صورت دَگ خوانش میشده
پی نوشت داغ به معنی کوه مانند آق داغ و قره داغ و. . . ترکی هست داغ به معنی بسیار گرم با گداختن و داختن و گدازه و گدازه و گداخته هم خانواده است و صددرصد فارسی هست
داغ ترکی نیست، فارسی به طور پیش انگاشت ق ندارد اما غ بسیار دارد مانند بغ / مغ / دروغ / فروغ / میغ / راغ / سغد / آمیغ ( آمیز و آمیختن ) / و. . . داغ از کارواژه داغتن و داختن با بن کنونی داز هست ... [مشاهده متن کامل]
این کارواژه خود در فارسی چندان مورد بهره نیست آمد هم خانواده شناخته ای دارد که همه شنیده اید گداختن و گداز! که با پیشوند فعلی گ که در گریختن و گماردن و گزاردن و. . . هم دیده می شود مثال دیگر میغ به معنی ابر بارنده از میختن و میز می آید و در ریخت گمیختن و گمیز در سروده های فارسی و برخی گویش های فارسی و زبان وزین لری به معنی جاری کردن و ادرار کردن هست پس این واژه صددرصد فارسیه فارسی تقریبا میشه گفت ق نداره اما غ هم در پارسی باستان هم میانه و هم نو هست و بسیار هم به خ شباهت داره در تلفظ
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
تمام اشعاری که به شهریار ربط میدهند درونش از آریایی و کوروش و فلان فلان گفته شده جعلی هست اصلا با شیوه ی رفتاری جناب شهریار و خاندان ایشان چنین حرفایی سازگار نیست و این توهین آشکاراست. ضمن اینکه دیوان حیدربابایه سلام به پنجاه زبان زنده دنیا ترجمه شده ولی اشعار فارسی شهریار به هیچ زبانی ترجمه نشده و این نشون میده که قدرت کدام بیشتره ... [مشاهده متن کامل]
حیدربابایه سلام شهریار یه شاهکار ادبی در کل جهان حساب میشه بعد رضامدیاتک و چندکاربر جعلی سوسک خور از بیابان های سوزان لوت ، برای شهریار تعیین تکلیف میکنند که چی بگه چی نگه ! شهریار اولو آخر ترک زبان بود و خواهد ماند در آثارشم گفته شاعران فارسی دزد هستن و از شاعران ترکی دزدی میکنند ما تا محمدفضولی و نسیمی و . . . را داریم چه نیاز به بقیه با اینکه بیدل دهلوی و مولانا و بوعلی سینا و خیلیای دیگه هم ترک بوده نه سوسک خور هندی
به نظر میرسه کاربر آرش NK و رضا مدیاتک یک نفر هستن مشابه هم صحبت میکنند و البته که حرفها و سخن رانی هاشون همگی بدون مستندات و از روی غرض و کینه هست اگر دقیق بررسی کنید به نتیجه هم میرسید یه سری عکس مردم زشت پیدا کردن که بیشتر شبیه بیابون نشین های تاجیکستان و دست فروشای هندوستانیه میگن اینا ترکن !!! ... [مشاهده متن کامل]
چهره ی ترک میشه المیرا تورسین بازیگر قزاقستانی ! ایا این بازیگر تفاوتی با چهره ی یک بازیگر از آذربایجان داره ؟ چهره ی یه ترکمن صحرای واقعی میشه سردار آزمون آیا سردار چشم بادومیه ؟ چهره ی یه آذربایجانی واقعی میشه جناب شهریار آیا شهریار چشم بادومیه ؟ والا شما باید ببینی چهرت برای کجاست که تیره پوستی ! این چهره ها که در ایران هست بخاطر غالب بودن قومیت ترک به ایران هست و چهره ترکی هست میگه شهریار شاعر تبریزی گفته زبان قبلی مردم ترکی نبوده !! کی چنین حرفی زده ؟ ما از شهریار شعری داریم در ستایش ترکی که تو سایت گنجور هست و اونجا واضح گفته فارسی و حتی عربی از ادبیات ترکی سرقت میکنند و یک گوینده ی ترک زبان نباید فارسی را به زبانش مخلوط کنه چون اصالت زبان و زیباییش از بین میره حالا یه عده شدن کاسه داغتر از آش که نداشته هاشون رو بپوشونن شعر شهریار : تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته کلی دیل اولماز اؤزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز اؤز شعرینی فارسا – عربه قاتماسا شاعیر شعری اوخویانلار ، ائشیدنلر کسیل اولماز فارس شاعری چوخ سؤزلرینی بیزدن آپارمیش � صابیر � کیمی بیر سفره لی شاعیر پخیل اولماز تورکون مثلی ، فولکلوری دونیادا تک دیر خان یورقانی ، کند ایچره مثل دیر ، میتیل اولماز
♦️ از اشعار نظامی گنجوی نزدیک به ۴۰۰۰ نسخه خطی وجود دارد، در بیشتر نسخه های قدیمی، شعر � همه عالم تن است و ایران دل . . . � آمده، یک نسخه را علم کرده اند که در بیت نخست به جای � ایران � گفته � آنان � ولی در بیت بعدی � ایران � آمده، که این قسمت را هم بریده اند : ) تا مخاطب متوجه موضوع نشود ! باتوجه به همین بیت بعدی که بریده اند و مقایسه با سایر نسخ، کاملا مشخص است که این اشتباه کاتب بوده است که ایران را آنان نوشته است ... [مشاهده متن کامل]
🔹 در نسخه شناسی و تصحیح متون، نسخه های قدیمی تر و رواج واژگان در اکثریت نسخ را درنظر می گیرند. تقریبا در همه نسخ خطی پنج گنج نظامی، واژه � ایران � در شعر معروف او آمده است 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777kim
❌ داداچ یک کم برو اون ور تر ببینیم بقیه شعر رو که بریدی چی میگه ؟ 😄 💥 این آخرین پستی است که در آن به این مزدور #جاعل می پردازیم، فقط هم برای اینکه اوج تحریف و جعل این بی شرف ها را ببینید، وگرنه یک ذره ارزش بحث ندارند ! 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777kim .
. 🔴 چشم بادامی بودن بسیار هم زیباست ؛ یکی از مشخصه های اصلی ترکان . . . 🔹 مولانا بارها به ویژگی های ظاهری ترکان در اشعار خود اشاره می کند، ازجمله � تنگ چشمی � ؛ چون ترکان در زمان مولانا همان ترکان با ظاهر اصیل مردمان آسیای میانه بودند و هنوز بخش بزرگی از مردمان قفقاز و خاورمیانه �ترک زبان� نشده بودند ... [مشاهده متن کامل]
ترک خندیدن گرفت از داستان چشم تنگش گشت بسته آن زمان دو �چشم� ترک خطا را چه ننگ از �تنگی� رزق مرا فراخی از آن �چشم تنگ� توست بلند همتی و �چشم تنگ� ترک مرا 🔹 در مبحث فنوتیپ چشم های کشیده و تنگ ( Almond / Monolid Eyes / Mongoloid ) ویژگی اپیکانتوس � Epicanthic fold � مطرح است که بیشتر در میان مردم آسیای شرقی، مرکزی و شمالی دیده می شود. چشمان مردم این مناطق برای محافظت در برابر آب و هوای سرد اقلیم های سیبری، اشعه شدید مناطق خشک و بیابانی مغولستان، گرد و غبار استپ های آسیای میانه به این صورت تکامل پیدا کرده است نکته : مردمان هزاره در افغانستان که امروزه به زبان پارسی دری سخن می گویند، از نوادگان اصلی ترک مغولان هستند که در گذر زمان و درنتیجه مهاجرت ها، پارسی زبان شده اند 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777kim .
. 🔴 زمانی که مولانا از � ایران � و مولفه های � هویت ایرانی � یاد میکرد، هنوز کلمات � ترکیه، افغانستان و ازبکستان � ساخته نشده بودند و خبری از این مرزهای جعلی نبود که حالا مدعی این شخصیت بزرگ ایرانی هستند ! ... [مشاهده متن کامل]
🔹 مولانا با اینکه شاعری درباری و حماسه سرا نبود ولی به خوبی با هویت ایرانی خود آشنا بود، او چند بار از � ایران � یاد می کند ؛ از پادشاهان اساطیری و تاریخی ایران یاد می کند ( از فریدون و جمشید تا داریوش #هخامنشی و نوشروان و کیقباد ) به درفش کاویانی و فر ایزدی و #همای سعادت و سیمرغ و دین زرتشتی و آتشکده ها اشاره می کند، بیش از ۷۰ بار از � #رستم دستان � یاد می کند، بارها به زبان مادری خود � #پارسی � در برابر زبان های دیگر افتخار می کند، به خوبی با جشن های ایران باستان همچون مهرگان و نوروز و سده آشنا بود . . . ♦️ مولانا با مهم ترین داستان اساطیری آریایی ها، یعنی تقسیم جهان توسط فریدون میان سه فرزند خود و تشکیل ایران و توران آشنا بوده است : ز جوش بحر آید کف به هستی دو پاره کف بود ایران و توران . گاه بدزدی، ره ایران زنی گاه روی شحنهٔ توران شوی . 💥 حتما تصاویر را ببینید . . . . 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777kim .
حرفم رو درست کنم هر وقت منطق نیست جان در عذاب هست. 🔴 ژنتیک کلید حل موضوعات � مهاجرت زبانی � / مهاجرت از ایران به #هند . . . هاپلوگروه L1 - M22 از کروموزوم Y حدود ۲۰۶۰۰ سال پیش در غرب آسیا ( محدوده فرهنگی - زبانی ایران بزرگ ) شکل گرفت و بعدها با مهاجرت های انسانی از ایران به هند، بر جمعیت های باستانی آن سرزمین تاثیر گذاشت و امروزه در قوم التصاقی زبان � #دراویدی � در جنوب هندوستان دیده می شود. این ثابت می کند که برخی ریشه های زبان دراویدی تحت تاثیر زبان های ایرانی در دوران کهن، به وجود آمده اند، نه برعکس ! ... [مشاهده متن کامل]
( ( . . ما دو گروه جمعیت L1 - M22 را در طول هولوسن اولیه مشخص کردیم. یکی با گذار نوسنگی غرب آسیا گسترش یافت. دیگری حدود ۶ - ۸ هزار سال پیش، به آسیای جنوبی نقل مکان کرد اما گسترشی نشان نداد. این گروه احتمالاً در گسترش زبان های دراویدی مشارکت داشتند. این دودمان L1 - M22 آسیای جنوبی ۳ - ۴ هزار سال پیش، همزمان با معرفی اصل و نسب استپی، گسترش یافتند. . ) ) . 🔹 این مقاله که امسال در مجلات معتبر iscience و ScienceDirect منتشر شده است به خوبی روند مهاجرتی از ایران به هند و�تاثیر ایلامی بر دراویدی و تمدن هارپان را شرح داده 👈 مقاله اصلی 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777kim . یکسان بودن تبار ایلامیان و پارسیان پژوهشگر ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﻮﺭﻧﺎ ﻓﯿﺮﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﮑﺎﺵ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ 3500 ﺗﺎ 6000 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺗﭙﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﻭ ﮔﻮﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩﻫﺎﯾﯽ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺒﺎﺭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺗﻤﺪﻥ ﺍﯾﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﻓﺖ. ﺩﺭ ﺣﺪ ﻓﺎﺻﻞ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ 1386 ﺗﺎ 1388 ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﻬﺮﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻧﮕﺮﺵ ﮊﻧﺘﯿﮑﯽ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ او ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻫﺎﯼ ﮊﻧﺘﯿﮑﯽ ، ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ 8 ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﯾﻼﻣﯽ ( ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﻫﻔﺖ ﺗﭙﻪ ﺷﻮﺵ ﻭ ﺩﺯﻓﻮﻝ ﺑﺎ ﻗﺪﻣﺖ ﻫﺎﯼ 1500 ﺗﺎ 2000 ﭖ . ﻡ ) ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺎﺭﮐﺮﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭﯼ ﺷﺎﺧﺺ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻭﺳﻌﺖ ﺑﻮﻡ ﻧﮕﺎﺭﺍﻧﻪ ( ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ) ﻭ ﻧﯿﺰ ﺷﻤﺎﺭ ﻧﻤﻮﻧﻪ ( 17 ﻧﻤﻮﻧﻪ ) ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪُ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺗﺒﺎﺭ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺩﻧﺪﺍﻧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻃﯽ ﺁﻥ، ﺩﺭ ﻫﺮ ﺳﻪ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺧﻮﺯﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺩﺯﻓﻮﻝ، ﺩﺭ ﺳﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯ ﭘﻨﺞ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻼﻣﯿﺎﻥ ﻫﻔﺖ ﺗﭙﻪ ﺑﺎ ﻗﺪﻣﺖ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺸﺘﺮ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﯿﻠﮑﯽ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺩﯾﺮﯾﻨﮕﯽ 6000 ﺳﺎﻝ، ﻣﺎﺭﮐﺮ M17 ﻭ R1a ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺷﺪ . ﻫﺎﭘﻠﻮ ﮔﺮﻭﻩ M17 ﺷﺎﺧﺼﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺻﺮﻓﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺳﺘﻪ ﻧﮋﺍﺩﯼ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺮ ﯾﺎﻓﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ : ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﺯ P ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺧﺎﻭﺭﯼ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻏﺮﺑﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺍﺳﻼﻭﻫﺎﯼ ﺭﻭﺱ G ، ﺍﺳﻼ ﻭﻫﺎﯼ ﺍﻭﮐﺮﺍﯾﻦ T ، ﮐﺮﻭﺍﺕ ﻫﺎ ) ، ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﮑﺎﻧﺪﯾﻨﺎﻭﯾﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻧﺮﻭﮊ ( ، ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺮﯾﺶ & ، ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﻭ . . . ﻫﻢ ﺭﺩﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺭﮐﺮ ﯾﻌﻨﯽ R1b ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ – ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﻏﺮﺑﯽ ﭼﻮﻥ ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ E ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺭﺍﯾﺞ ﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﺺ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻣﯽ ﭼﻮﻥ ﻋﺒﺮﯾﺎﻥ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺳﺎﯾﺮ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﯼ ﻧﮋﺍﺩﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺼﺮﯾﺎﻥ ﻭ ﺯﺭﺩﭘﻮﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﻣﺎﺭﮐﺮ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﺯﯾﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺩﻋﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﻭ ﻭﺭﻭﺩ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻓﻼﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﮐﻬﻦ ﻫﻢ ﺗﺒﺎﺭ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﺗﯿﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﻫﺎ، ﭘﺎﺭﺳﯿﺎﻥ، ﮐﺮﺩﻫﺎ، ﺁﺫﺭﯼ ﻫﺎ، ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ، ﺑﻪ ﺳﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻧﺎﺁﺭﯾﺎﯾﯽ، R1a ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﮕﺸﺖ . ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﻭﻟﯿﺮﺍﻥ ﺩﻣﺎﻭﻧﺪ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺳﺎﮐﻨﺎﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﭘﺲ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ( ﺍﺳﻼﻣﯽ ) ﺑﻢ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺭﺍﺳﺘﺎ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﺎ، ﻭﺟﻮﺩ ﻫﺎﭘﻠﻮﮔﺮﻭﻩ R1a ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﺷﺪ. با سپاس از استاد سورنا فیروزی پس ایرانی چه چطور از هند آمدند خدای شاید اغوز خان می داند جعل جعل جعل دروغ و دورغ دروغ هرکسی به توهین کنه خودش و جد آباد حرم زاده ش و بی ناموس سیم کش و جاکش هست و خانوادم
واژه داغ. ( ص ، اِ ) نشان. ( برهان ) . �علامت�و نشان چیزی. سمة. ( منتهی الارب ) ( دهار ) . وسم. کدمة. دماع. ( منتهی الارب ) . نشان چیزی بر چیزی. چنانکه در حوض یا آب انبار گویند:�داغ�آب تا فلان حد پیداست ؛ یعنی نشان آب. و بعضی گفته اند داغی که می سوزانند معنی حقیقی و به معنی نشان مجازی و اوّل اصّح است. ( یعنی عکس این تعبیر ) . ( از انجمن آرا ) . ج ، داغات. ( دزی ج 1 ص 420 ذیل دوغ. و گوید�داغ�فارسی است ) :|| در فرهنگ ناظم الاطباء معانی آبله و میخچه و عیب نیز به کلمه داده شده است. اما او درین قول متفردست. || کوه. ( ناظم الاطباء ) . در آذری به معنی کوه ، از دغ بی گیاه و امثال آن است. ترکان این کلمه را بکار برند بمعنی کوه. این کلمه باغلب کوههای ایران و نواحی آن داده شده است. || مزید مؤخر نام بعضی کوهها از دغ به معنی بی آب وعلف. || دغ. بی گیاه. بی موی. داس. || نام شاعر که در غزل و قصیده مذکور شود. ( برهان ) . تخلص. || معنیی که شاعر چند جا ببندد. ( برهان ) . مَخلص. || کنایه از نام کسی است که اسبان او داغ داشته باشند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ) . || نام مرغی که کاکل بر سر دارد و آنرا چکاوک نیز گفته اند. ( انجمن آرا ) . ... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا در کتاب دهخدا هم فارسی بعضی واژگان فارسی به اشتباه زبان دیگر نسبت داده است با احترام به نظر شما آقای رضا مدیاتک ولی این واژه ترکی مغولی نیست. واژه داغ با ریشه ی اوستایی 𐬛𐬀𐬖𐬀 ( daγa، "مارک؛ زخم، نقطه" ) ، سانسکریت दाह ( داها، "سوزش، گرما" ) . مربوط به فارسی میانه ( dcytn' /dazīdan/، �سوزاندن� ) ، از پروتوایرانی *d�ǰatī، از پروتو - هندوایرانی *dʰ�ǰʰati، از پروتو - هندواروپایی *dʰ�gʷʰeti. منبع. Steingass, Francis Joseph ( 1892 ) “داغ”, in A Comprehensive Persian–English dictionary, London: Routledge & K. Paul منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
پاسخ به جناب سعید سرور: 1 - واژه داغ ترکی در اصل تاغ بوده است با زبان مغولی هم ریشه می باشدو ارتباطی با داغ در زبان فارسی ندارد . 2 - آنچنان که از نوشته های شما بر می آید شما هیچ وقت حقیقت را باور ندارید و بر اوهام و بافته های نادرست ذهنی خود پافشاری می نمایید . ... [مشاهده متن کامل]
3 - شما تنها نوشته ها و گفته های پانترکهای بی دانش را در ذهن خود بزرگ کرده اید و بدون خواندن یک کتاب مرجع تنها گفته های آنها را تکرار می کنید . 4 - در زبان فارسی بیش از 1700 واژه فرانسوی وجود دارد ( هر چند ریشه برخی یونانی و برخی سانسکریت است ) در حالیکه در زبان استانبولی بیش از 5000 واژه فرانسوی کاربرد دارد . 5 - واژه های مغولی یا ترکی در زبان فارسی در حدود 200 واژه می باشد در حالیکه واژه های فارسی در ترکی بیش از 1350 واژه می باشد . 6 - بر این اساس باید فرانسوی ها ادعا نمایند که از واژه هایشان استفاده می شود نه شما . 7 - بیش از 3000 واژه فارسی در زبان عربی کاربرد دارد و همین زبان عربی در زبان ترکی بیش از 6000 واژه دارد که از این میان 3000 تایش فارسی است پس در کل بیش از 4350 واژه فارسی در ترکی کاربرد دارد در برابر 200 واژه ترکی در زبان فارسی . 8 - پیش از 100 سال پیش زبان عثمانی را عربی فارسی می نامیدند پس از به قدرت رسیدن شخصی زاده کشور آلبانی توسط غرب برای تضعیف حکومت عثمانی با نامیدن خود با نام آتاتورک ذهنیت پانترکیسم را پایه گذاری نمود و استفاده از واژه های فارسی را تا حد امکان ممنوع نمود . 9 - اکنون نیز واژه های فارسی زیادی که حتی ما بکار نمی بریم در ترکی استانبولی کاربرد دارد : رچل ( مربا ) - دولاب ( کمد ) - روزگار ( نسیم ) - چارک ( ربع ) - آبدست ( وضو یا غسل ) - یخنی ( نوعی خورشت ) - تنگیره ( قابلمه ) - پشین ( نقد ) - پراکنده ( خرده فروشی ) - آویزه ( لوستر ) - یابانجی ( همان بیابانگرد به معنی خارجی ) - دستک ( کمک ) - سهته ( ساخته به معنای قلابی ) و . . . . 10 - مثلا در ترکی به کمربند قیش می گویند که واژه تاتی است و تصور می نمایند ترکی است چرا که در ترکی استانبولی از واژه کمر استفاده می نمایند .
هر کلمه ای که داغ رو توش میبینیم از ترکی جذب کرده بدون استثناء مثال داغان داغلمش داغلب داغون این کلمات زیر رو یک بار دیگر مرور کنیم داغ باغ یاغ ساغ آغ وقتی زبان دری ساخت ترک هاست به مرور زمان بقیه اقوام هم ازش استفاده میکنند حتی تو گویش گیلکی یا به قول بعضیا زبان گیلکی مثلا چانه رو داریم که دری هست به شکل دیگه خونده گیشه باز هم ترکیست ... [مشاهده متن کامل]
زبان دری سازنده اصلیش ترکه و کلمات عربی و بعضا هندی تکمیلش کرده
یک جواب کوتاه برای SAEED SARVAR، این واژەها همشان کوردی هستند، شما چە جواب دارید داغدار بەرداغ شێراغ داغان سۆرداغ داغۆر . . .
میدونین کجاش جالبه از زبان باستانی و قدیمی سخن میگویین اما من نمیدونم چرا زبان فعلی و رسمی کشور رو با پسوند و پیشوند زبان ترکی ساختن به قول یکی که میگفت کنتور نمیندازه تا دلمون بخواد میتونیم معنی کنیم ... [مشاهده متن کامل]
کپی پیست کنیم اما چرا واقعیت های زنده این زبان مونتاژی رو نمیبینیم زبانی که میانجیه ساخته شده برای میانجی بودن اگر کمی زبان ترکی بلد باشیم به صورت کامل متوجه جعلیاتی که یه عمره بهمون گفتن میشیم البته هر وقت دست از کپی پیست کردن مطالبی که نمیتونیم ثابتش کنیم برداریم
داغ واژه ای باستانی اوستایی است که در پهلوی، اشکانی و ساسانی نیز وجود داشته و هنوز هم در کردی همین معنی را دارد، بنابراین ربطی به ترکی ندارد.
داغ رو ربط میدن به دری ربط نداشت بعدا داده شده داغ ترکی هست دُداغ داغ کوه کوه گرم منظورش احتمالا آتشفشان باشه داغلب ویران شده اگر فک میکنید ترکی نیست با داغ چند تا کلمه نام ببرید😉
باز هم خیالات و جعلیات دری زبان ها که فک میکنن فارسی زبان است نه قوم فارس یا پارسی وجود دارد نه زبان فارسی زبان رسمی گویشی از ترکی است اما کشور های مرموزی و روباهی مثل انگلیس و آلمان و . . . ... [مشاهده متن کامل]
نقشه ای که داشتن رو بر سر مردم ایران ریختن و مردم ایران فک میکنن آریایی هستن. . . . متاسفانه اکثر مردم ایران فقط دوست دارن بخونن و کپی پیست کنن فقط کافیه با کلمات ترکی بازی کنی متوجه عمق فاجعه بشین
داغ در فارسی به معنای سوزاننده و در ترکی به معنای کوه آتشفشان است. در واقع هر دو این واژه ها از یک ریشه اوستایی و سانسکریتی هستن. واژه دخمه در فارسی هم از همین ریشه داغ می باشد . داغ ترکی نمیباشد!!!!! بلکه یک واژه اوستایی هستش. در پایین ریشه واژه داغ طبق اتیمولوژی ترکیه ریشه یابی شده است : 👇 آدرس سایت هم در پایین گذاشتم. ... [مشاهده متن کامل]
DAĞ ( II ) . Damga, kızgın bir demirle v�cuda uygulanan tedavi şekli. Aynı karşılıktaki Fars�a ve K�rt�e dağ s�z�nden. Tedavi i�in v�cuda kızgın demirle uygulanan yakı. Bu işleme damga da denilmektedir. Dağ kelimesi mecazen; sıkıntı, dert, bela, hastalık diye biliniyor. Fars�a dāg ( =yakı ) s�z�nden geldiği sanılıyor. Ayrıca, Fars�a dāg rehten ( =damgalamak, yakı yapmak ) s�z� de telaffuz ediliyor. Buna rağmen Kaşgarlı Mahmud, dağ kelimesinin İranlılarca T�rklerden alındığını �ne s�rm�şt�r. Kaşgarlı’ya g�re bunun nedeni Farslarda, T�rklerde olduğu kadar s�r�lerin bulunmayışıdır. �yle anlaşılıyor ki, Kaşgarlı bu g�r�ş�n� sehven yazmıştır. ��nk�, başta K�rtler ve m�cavir bir kısım diğer k���k kabilelerde s�r� bakıcılığı yaygındı. O nedenle, K�rtlerde herhangi bir kızgınlık anında “te dağ dıkım” ( =seni dağlarım ) s�z�, kimi zaman bir tehdit olarak dile getiriliyordu. K�rt�e dağ ( =yakı ) s�z� T�rk�ede de aynı şekilde dile getiriliyor. Bu bağlamda, dil bilimci Clauson, dağ kelimesinin Fars�adan intikal ettiğini savunmuştur. Orta İran Dillerinden Part�a ve Pehlevicede dāg ( =yakı ) s�z� kullanılıyordu. Fars�ada dāgdar ( =yanık; kederli, dertli ) s�z� de telaffuz ediliyor. Kaynak : http://aksozluk. org/dag
نشان
منبع. کتاب فرهنگ ریشه های هند و اروپایی زبان فارسی دکتر منوچهر آریان پور کاشانی
داغ فارسی هست البته در ترکی هم d�g به معنی کوه یا دهانه آتش فشان هست در سانسکریت dagdha سوختن با آتش و dag به معنی سوختن ، گرم شدن هست در بیشتر زبانهای آریایی تا هند این واژه وجود داره
لب سوز
واژه داغ معادل ابجد 1005 تعداد حروف 3 تلفظ dāq نقش دستوری صفت ترکیب ( صفت ) [پهلوی: dāk] مختصات ( ص . ) آواشناسی dAq الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع فرهنگ فارسی معین واژگان مترادف و متضاد
داغ در ترکی یعنی کوه
احتمالاً کلمۀ داغ فارسی با dağ داغ ترکی مرتبط است داغ dağ =1 - کوهی که از دهانة آن مواد سیال سوزان و خاکستر و آتش بیرون آید، آتشفشان، کوه، برآمدکی، بالا آمدکی، التهاب ( برآمدگی و آماس که بر اثر سوختن در بدن ایجاد می شود ) ، و. . . 2 - بریان، برشته، تفته، پخته، کباب، سوزش، سوزان، مسمن، بلال، تفتیده ، ملتهب، مضطرب، پرسوزوگداز، و. . . ... [مشاهده متن کامل]
et dağlamak اِت داغلاماک= گوشت کباب کردن، گوشت بریان کردن، گوشت داغ کردن ( آهن گداخته علامت دار که بر بدن حیوانات زدن ) ��rek dağlamak یورِک داغلاماک= دل سوزاندن، دلسوزی کردن، دل کسی را به درد آوردن ��rekdağ یورک داغ= دلسوز، دلسوخته yağ dağlamak یاغ داغلاماک= روغن تفت دادن Kartop dağlamak کَرتُپ داغلاماک= سیب زمینی خلال شده ( مثل چیپس داخل روغن ) پختن ��rek dağlim doganim یورِک داغلیم دوغانیم= برادر دلسوزم، برادر عزیزم ��rek dağli doganim یورِک داغلی دو غانیم= برادر دلسوخته ام، Doganmiň �l�minden ��in ��rekim dağli دوغانمینگ اُولمیندن اوچین یورگیم داغلی= به خاطر مرگ برادرم دلم کباب است ( دلم در سوز و گذار است )
یکی از کهن ترین واژه های عهد باستان می باشد که در واژه دوخ / دوک / توک / دوش / داک و داغ و . . . . دگردیسی داشته و در همه اینها به چم برآمده یا جلو آمده می باشد دوخ در دوختر یا دختر به چم اینست که ابزاری جلو آمده دارد و واژه سینه یعنی پیش یا جلو امده یا برامده و سینی یعنی پیش کشی ... [مشاهده متن کامل]
دوک در زبان مازندرانی یعنی جلو آمده توک در توکیدن یعنی پیشتاز و تکاور یعنی پیشتازان و خود واژه تک و منحصر بفرد نیز به چم از همه جلو افتاده می باشد که منجرب به خاص بودن آن شده تاک درختن انگور یعنی رونده که همینطور رشد میکند و به پیش می رود داغ که به معنای سوخته یا اسیب دیده می باشد از همین واژه آمده یعنی برامده شدن که درینجا ناشی از سوختگی یا خرابی در قطعات می باشد دوش در دوش گرفتن نیز به چم برامده می باشد / واژه دوشیزه دوش ایزه یعنی دوش شده یعنی به سن بلوغ رسیده و برامدگی در تن پیدا کرده و توانایی شیر دادن دارد
واژه ی داغ امروزه صفت قرار می گیرد برای چیزهایی که بیش از حد گرم است مثلاً به آب خیلی گرم می گوید داغ، در افغانستان از صفت �سرخ� به جای �داغ� استفاده می کنند. به نظر می رسد به جای استفاده ی دو واژه ی �داغ ... [مشاهده متن کامل]
و سرخ� برای اشیاء خیلی گرم، از واژه ی �سوزان� استفاده شود بهتر است. چرا که داغ به نشانه و علامت می گوید. در قدیم وقتی اسب ها را نشانه می کردند با آهن خیلی سوزان داغ می نهادند و همان علامت که بر اثر سوزان بودن آهن پدید می آمد امروزه جای سوزان را گرفته است. همچنین واژه ی �سرخ� که از رنگ آهن هنگامی که در کوره آتش است و کاملا سرخ می شود، گرفته شده است. بنابراین، بهتر می نماید از واژه ی �سوزان� استفاده شود.
یک واژه کامل فارسی همریشه با واژه هات در انگلیسی که در فارسی به معنی بسیارگرم، سوختن و نابود شدن میباشد که صورتی دیگر از واژه سوگ نیز میباشد که هنگامی که غم بزرگی به کسی میرسه بهش میگن طرف داغ دیده یا سوخته و سوگوار هست
این واژه پارسی است و ریشه اوستایی دارد؛ چنانکه در رویه686 , 687 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است: نیاز به یادآوری است که در ( دَخش، دَخشار، دَخشتَ/داغ ) بمانند ( دوغتر/دختر ) و ( یوختَ/یوغ ) با دگرگونی آوایی ( خ/غ ) روبرو هستیم. ( واژه دَغَ یا داغ در رویه 687 از همان نبیگ آمده است ) .
رویه 262 از نبیگ فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان پارسی POKORNY240 - 241 DELAMARRE 253 AMINDAROV 193 نکته: 1 - چم این واژه در زبان روسی قیر است. 2 - چم این واژه در زبان گوتیک روز است. 3 - واژه آلمانی TAG در زبان آلمانی و واژه انگلیسی DAY هر دو به چم ( روز ) از همین واجریشه هستند.
در زبان لکی به داغ داخ یا دوی می گویند
داغ ( Dağ ) در زبان ترکی به معنی کوه و بسیار گرم است مثال برای معنی کوه:آلاداغ - قاراداغ مثال برای معنی بسیار گرم:چای داغدی:چای داغه
داغ برگرفته از کلمه ترکی ot به معنی آتش می باشد که در ترکیب با پسوند aghı که یک پسوند حالت ترکی می باشد به شکل otaghı یا odaghı شکل گرفته که به معنی آتشی، آتشین یا آتشناک می باشد که با حذف o در برداشت شنیداری و خلاصه شوی به صورت dagh یا داغ وارد فارسی شده و مورد استفاده قرار گرفته است ... [مشاهده متن کامل]
نمونه دیگر کلمه ترکی الکی ( یا اللکی ) می باشد که در آن بخش el یا al به معنی دست می باشد و الکی به چیزی یا کاری که با دست به صورت دستکاری و به صورت غیر ماهرانه و سطحی ساخته یا انجام شود اشاره دارد
زیاد گرمه
داغ در واقع به چیزی میگن که بیش از حد گرم شده ممکنه از این کلمه ساده ها براتون معنی هاش سوال باشه و من دقیقا همین کار رو میکنم خب برگردیم به داغ. همان طور که گفتم داغ به چیزی می گویند که بیش از حد دیگه داغ شده باشه اگه کسی بیش از حد گرمش شده باشه اصتلاحا می گوید داغ کردم بله اما این به این معنی نیست که وقتی بهش دست میزنید می سوزید بلکه دارد از تشبیه ( چیزی در فارسی ) استفاده می کند ... [مشاهده متن کامل]
بریم باهم چند نوع مثال در باره تشبیه ببینیم 1 - از خجالت صورتش مثل لبو شد ( الان اینجا لبو تشبیه ما است که صورتش به لبو تشبیه شده ) 2 - مدادم مثل نوک شمشیر تیز شده ( نوک شمشیر تشبیه ما است که مداد من به نوک شمشیر تشبیه شده است ) اگه می خواهید خودتون هم امتحان کنید به لینک زیر بیاید و این جمله های زیر را تشبیه هاشان را بگویید yoshikofujisawa2@gmail. com 3 - من آنقدر خسته شدم که مانند شیلنگ از من عرق می ریزد. 4 - آنقدر خوابم می آید که دارم می افتم. 5_آنجا مثل باغ زیبا بود. . . . . . . . . . . . . . . . . برای اطلاعات و شرکت در بازی های جالب فقط و فقط به لینکی که مشاهده می کنید مراجعه کنید از همراهی شما بسیار سپاسگذارم
توضیح شیخ محمود کاشغری در "دیوان لغات الترک": داغ: نشانی که بر روی اسبان و دیگر حیوانات می زنند چون ترکان اسب سواران چابکی هستند بر روی اسبان خود داغ می نهند ( جهت تمییز و تفکیک ) فارس ها این تکواژ را از ترکان آموخته اند و فراوان بکار میبرند. آن اندازه که ترکان گله و رمه دارند، تات ها گله و رمه ای ندارند تا اینگونه لغت ها را نیز داشته باشند. در حالیکه من این کلمه را در سر حدّات اسلام ( مرزهای شرقی ترکستان بزرگ ) شنیده ام. ... [مشاهده متن کامل]
دوستان عزیز اگر دقت کرده باشید بالا در توضیحات برای این کلمه "برابر پارسی" نوشته شده، این واژه فارسی نیست و در هیچ منبع فارسی هم نگفته فارسی ست.
داغ: دکتر کزازی در مورد واژه ی " داغ" می نویسد : ( ( داغ ، به گمان ، از همان ستاکی بر آمده است که دخ در " دخمه " ، در پهلوی دخمگ daxmag در این زبان ، دخشگ daxšag نیز در معنی نشان و علامت به کار می رفته است . " داغ " نشانی است که با سوختن بر پیکر ستور می نهاده اند . دخمه نیز ، در معنی استودان و گورگاه، می تواند بود که از روزگاری به یادگار مانده باشد بس دور و دیرین که در آن ، مردگان را می سوخته اند . ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( پر از داغ دل خستهٔ روزگار همی رفت پویان بدان مرغزار ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 298. )
سلام داغ در زبان ترکی به معنی کوه هستش. مثلا:سهند داغی=کوه سهند
واژه ی داغ در پارسی پهلوی به شکل داک= d�k ( = داغ ) آمدن است.