خیر اخلاقی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خیر اخلاقی قبل از هر چیز مربوط به داوری ها و ارزش گذاری های ما در خصوص مسائل و موضوعات اخلاقی می باشد، بدین معنا که برای وضوح مفهوم خیر اخلاقی باید بتوانیم تمایز آن را با خیرهای غیر اخلاقی توضیح دهیم.
وقتی می گوییم: «این ماشین خوب است.» یا «این فرش خوب است.» عمل ارزش گذاری را در چارچوبی غیر اخلاقی انجام دادیم. البته واژه «غیر اخلاقی» در این جا به معنای مخالف اخلاق نیست؛ بلکه بدین معناست که ارزش گذاری های ما در خصوص این مسائل هیچ ارتباطی به اخلاق ندارد. حال وقتی می گوییم «عدالت خوب است» یا «فلان عمل خوب است» مقصود ما خوب به لحاظ اخلاقی می باشد چراکه در این نوع ارزش گذاری ها اعمال اختیاری انسان را با نگاهی اخلاقی بررسی کردیم. در خصوص مفهوم خیر اخلاقی باید توضیح دهیم که چه چیز در اخلاق فی نفسه و فی حد ذاته خیر بوده و هم چنین چه چیز هایی وسیله برای رسیدن به آن خیر فی نفسه می باشند. اما قبل از هر چیز ضروری می نماید تا دو نظریه که از نسبت میان خیر و درستی اخلاقی حکایت می کنند را توضیح دهیم.
نسبت خیر و درستی
در حوزه اخلاق باید بتوانیم توضیح دهیم که چگونه و بر اساس چه معیاری می توانیم آن چیزی را که به لحاظ اخلاقی خوب است انجام دهیم، به این معنا که وقتی می گوییم فلان عملخیر است نمی توانیم تنها به واسطه ی این ارزش گذاری عملی را برای انجام دادن برگزینیم. به عنوان مثال ممکن است فردی بپذیرد که رفتن به سینما خوب است اما چون امتحان دارد از رفتن به سینما پرهیز کند. بنابراین برای آن که از عهده تبیین هدایت کردار به وسیله داوری های ارزشی (مبتنی بر مفهوم خیر) برآییم، بایستی بتوانیم رابطه میان ارزش گذاری و تجویز را توضیح دهیم. گاهی میان ارزش گذاری و تجویز رابطه ی علی بر قرار است بدین معنا که ممکن است انسان ها بر اساس ذات خود به آن چیزی که به لحاظ اخلاقی خیر یا خوب می دانند متمایل باشند و از آن چه که بد می شمارند دوری کنند. حتی ممکن است هیچ ارتباط معناداری بین خیر و درستی اخلاقی وجود نداشته باشد. مثلا اگر ما باور داشته باشیم خدایی وجود دارد که مشخص می کند چه کارهایی را انجام دهیم و چه کارهایی را انجام ندهیم، اوامر او تعیین کننده ی درست و نادرستی اعمال ما می باشند. در چنین شرایطی وقتی بدانیم خداوند به عملی فرمان داده است، دیگر نیازی نیست تا برای درک درستی آن عمل، نتایج عمل یا ارزش آن را بدانیم. در واقع خود امر الهی به انجام یک عمل، دلیلی است برای درستی عمل، از این رو هیچ گونه ارتباط معناداری میان خیر و درستی برقرار نخواهد بود. البته این امکان وجود دارد که معتقد باشید خداوند آگاه به خیراعلی بوده و اگر بر مبنای فرمان او عمل کنید، این کار در نهایت هم برای خودتان و هم برای دیگران بیشترین خیر را در مجموع به بار می آورد. اما باور به این که این عمل موجب خیر خواهد بود دلیل درستی آن نیست، بلکه تعلق فرمان خداوند به آن عمل سبب می شود تا آن را عملی درست لحاظ کنیم. دو نظریه بسیار مهم و اساسی که بر مبنای رابطه میان خیر و درستی اخلاقی شکل گرفته است عبارتند از: ۱- نظریه های ارزش نگر ۲- نظریه های تکلیف نگر.
نظریه های تکلیف نگر
نظریه های تکلیف نگر نظریه هایی هستند که در آن ها تجویز (مشخص کردن بایدها و نبایدهای اخلاقی) مقدم بر هر چیز بوده و داوری های اخلاقی در خصوص درستی و نادرستی اعمال، مستقل از ارزش گذاری می باشند.
نظریه های ارزش نگر
...

پیشنهاد کاربران

بپرس