خوص
لغت نامه دهخدا
خوص. [ خ َ وَ ] ( ع مص ) فرورفتن چشم به مغاک. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
فرهنگ فارسی
فرو رفتن چشم بمغاک
فرهنگ معین
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] خُوص به ضم خاء چیزی که از آن در بافت حصیر استفاده می کنند.از آن به مناسبت در باب تجارت و اطعمه و اشربه سخن گفتهاند.
خُوص برگ درخت خرما می باشد.
احکام خُوص
بافندگی از شغلهای مکروه است.
برخی گفتهاند: مراد از بافندگی عمل ریسیدن و تابیدن است، مانند تابیدن پنبه و تبدیل آن به نخ. از این رو، بافتن حصیر از برگ درخت خرما و مانند آن مصداق بافندگی نخواهد بود و در نتیجه مکروه نیست؛ بلکه طبق روایتی، بافتن حصیر از برگ درخت خرما از شغلهای انبیا و اولیا علیهم السّلام شمرده شده است.
خلال کردن با برگ درخت خرما مکروه است.
خُوص برگ درخت خرما می باشد.
احکام خُوص
بافندگی از شغلهای مکروه است.
برخی گفتهاند: مراد از بافندگی عمل ریسیدن و تابیدن است، مانند تابیدن پنبه و تبدیل آن به نخ. از این رو، بافتن حصیر از برگ درخت خرما و مانند آن مصداق بافندگی نخواهد بود و در نتیجه مکروه نیست؛ بلکه طبق روایتی، بافتن حصیر از برگ درخت خرما از شغلهای انبیا و اولیا علیهم السّلام شمرده شده است.
خلال کردن با برگ درخت خرما مکروه است.
wikifeqh: خوص
پیشنهاد کاربران
لیف خرما که با آن زنبیل می بافند.