خنوخ

لغت نامه دهخدا

خنوخ. [ خ َ ] ( اِخ ) ادریس پیغمبر که بفارسی خنجوخ گویند. ( ناظم الاطباء ). اخنوخ. ( السامی فی الاسامی ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

ادریس پغمبر که بفارسی خنخوج گویند

دانشنامه عمومی

خنوخ (پسر قابیل). خنوخ ( عبری: חֲנוֹך Ḥanōḵ ) ، فرزند قابیل؛ از شخصیت های پیدایش در تورات است. براساس تورات مدتی پس از رانده شدن قابیل و رفتن او به سرزمین نود، همسر قابیل فرزندی به دنیا آورد و نامش را خنوخ گذاشت. از آنجایی که در هنگام تولد او، قابیل سرگرم ساخت شهری بود نام فرزندش را بر آن شهر نیز گذاشت. [ ۱]
پس از اینکه قابیل به سرزمین نود رسید، جایی که خدا به خاطر قتل برادرش هابیل او را از آنجا بیرون کرد، همسرش حامله شد و اولین فرزند قابیل را به دنیا آورد که او را خنوخ نامید.
این خنوخ را نباید با خنوخ، پسر یارد، که تألیف کتاب خنوخ به او نسبت داده شده، اشتباه گرفت.
پس از تولد خنوخ، متن عبری پیدایش بخش ۴:۱۷ نامفهوم است. یا قابیل شهری ساخت و آن را به نام خنوخ قدرتمند نامید، یا اینکه خنوخ شهری ساخت. اما در کتاب مقدس پادشاه جیمز، این متن به وضوح نشان می دهد که قابیل شهر را ساخته و به نام پسرش نامگذاری کرده است.
طبق کتاب یوبیل بخش ۴:۹، مادر یل خاله خنوخ عوان نام داشت.
عکس خنوخ (پسر قابیل)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

خَنوخ (Enoch)
در عهد عتیق (سفر پیدایش ۱۷:۴ـ۱۸) پسر ارشد قابیل و پدر عیراد و به استناد منابع جدیدتر پسر یارِد و پدر متوشالح. قابیل شهری به نام او بنا نهاد و آن را خَنوخ خواند. (سفر پیدایش ۱۷:۴). شخصیت پدرانۀ خنوخ احتمالاً ریشه در اسطوره ای دربارۀ خورشید دارد و بعدها در تفکر یهود اهمیت فراوان یافت. مشهورترین روایت دربارۀ خنوخ حکایت رفتنِ بدون مرگ او به بهشت است چنان که در عهد عتیق آمده: «خنوخ با خدا راه می رفت و نایاب شد زیرا خدا او را برگرفت» (سفر پیدایش ۲۴:۵). این آیه در شکل گیری آرایی دربارۀ خلود در عهد عتیق بی تأثیر نبود. از خنوخ در این باره در عهد جدید نیز سخن رفته است (عبرانیان ۵:۱۱).

پیشنهاد کاربران

بپرس