خضر

/xezr/

مترادف خضر: الیاس، پیر

معنی انگلیسی:
elias

فرهنگ اسم ها

اسم: خضر (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: xezr) (فارسی: خِضر) (انگلیسی: khezr)
معنی: نام یکی از پیامبران، ( اَعلام ) ) پیامبری که بنا به روایات با شستشو در چشمه ی آب حیات عمر جاودان یافته است، او پیوسته گرد جهان می گردد و درماندگان را یاری می کند و گاه بر برخی اولیا ظاهر می شود، ) خضر اتابک لر کوچک [، قمری] که به دست حسام الدین عمر کشته شد، ( در تصوف ) خضر مقامی ممتاز دارد و راهنمای سالکان است، ( در اعلام ) در نزد مسلمانان پیامبری است که آب حیات نوشید و مرشد موسی بود، نام یکی از پیامبران که طبق روایات چون به آب حیات دست یافت و از آن نوشید، عمرجاویدان پیدا کرد
برچسب ها: اسم، اسم با خ، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

خضر. [ خ ِ ] ( اِخ ) نام پیغمبری که صاحب موسی علیه السلام بود و نام اصلی آنرا تالیا گفته اند و پارسیان ایلیا یوهن می گویند. قال فی المعیار: خضر ( بالکسر ) صاحب موسی علیه السلام سمی لانه کان لایجلس علی خشبة یابسة و لا ارض بیضاء الا اخضرت و کان اسمه تالیا. او را خضارن نیز می گویند. ( ناظم الاطباء ). لقب پیغمبر که «ارمیا» نام داشت و در نبوت او اختلاف است ، نزد بعضی نبی است و نزد بعضی ولی. ( از غیاث اللغات ). نام پیغامبری که خداوند تعالی موسی علیه السلام را به تعلم در نزد او فرستاد و موسی بر کرده های او انکار آورد. خضر حکمت اعمال خود بدو نمود و از او جدایی جست و خضر تا قیامت زنده باشد و مسافران خشکی را یاری دهد، چنانکه الیاس مسافران دریا را و معروفست که خضر آب حیوان را خورده و همیشه زنده می باشد. ( یادداشت بخط مؤلف ). معروفست که اسکندر ذوالقرنین قصد این آب کرد، ولی موفق بخوردن آن نشد اما خضر بر آن آب دست یافت و طبق قول شهنامه ، اسکندر بقصد آب حیوان حرکت کرده در ظلمات گم شد و خضر که رای زن او در این سفر بود به آب حیات دست یافت و از آن آب بخورد و تن بشست و زندگانی جاویدان یافت :
در حریم کعبه جان محرمان الیاس دار
علم خضر و چشمه ماهی بریان دیده اند.
خاقانی.
تا بر سر تو چشمه خضر است سایبان.
خاقانی.
بودم در این که خضر درآمد ز راه و گفت
عید است و نورهان شده ملک سکندرش.
خاقانی.
ثابت این راه مقیمی بود
همسفر خضر کلیمی بود.
نظامی.
بصحرائی شدند از صحن ایوان
بسرسبزی چو خضر از آب حیوان.
نظامی.
گرت باید ای دل که تا آبروی
میان بزرگانت باقی بود
چو خضر پیمبر که کشتی شکست
وزو دست جبار ظالم ببست.
سعدی.
چگویم آن خط سبز و دهان شیرینت
بجز خضر نتوان گفت و چشمه حیوان.
سعدی.
خضری چو کلک سعدی همه روز در سیاحت
نه عجب که آب حیوان بدرآید از سیاهی.
سعدی.
مخور نان اگر حاتمت نان دهد
مخواه آب اگر خضر ساقی بود.
ابن یمین.
مگر خضر مبارک پی درآید
ز یمن همتش کاری گشاید.
حافظ.
مگر خضر مبارک پی تواند
که این تنها بدان تنها رساند.
حافظ.
آبی که خضر حیات از او یافت بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نزد مسلمانان نام یکی از انبیاست که موسی را ارشاد کرده و نزد صوفیان نیز مقامی ممتاز دارد . محققان غربی در تشخیص هویت او اختلاف دارند . بعضی گویند دو شخصیت (( ایلیا ) ) ی نبی و (( جرجیس ) ) قدیس بصورت خضر در آمده . بموجب روایات اسلامی وی یکی از جاویدانانست .
۱ - ( صفت ) سبز . ۲ - شاخ. درخت . ۳ - زراعت . ۴ - جای بسیار سبز .
بن هبه الله بن ابی همام طائی شاعری بغدادی از شاعران بود و امیرالمومنین الراشد بالله بن المستر شد بالله را مدح کرد و نیز بر مجلس امیران دیگر عرب حاضر شد و بدیهه شعر سرود .

فرهنگ معین

(خَ ضَ ) [ ع . ] (مص ل . ) سبز شدن ، به رنگ برگ درخت درآمدن .
(خَ ض ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) سبز. ۲ - (اِ. ) شاخة درخت . ۳ - زراعت . ۴ - جای بسیار سبز.

فرهنگ عمید

سبزه، گیاه.
سبز.

واژه نامه بختیاریکا

خَدِر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خُضْرٍ: سبزها (جمع أخضر)
تکرار در قرآن: ۸(بار)
سبز بودن آیا ندیدی که خدا از آسمان آب می‏باراند و زمین سبز می‏شود. خضر (بر وزن کتف) به معنی الخضر و سبز است و مراد از آن در آیه کشت است یعنی: از آن آب زرع رویاندیم و از زرع دانه‏های روی هم سوار شده بیرون آوردیم. خضر (بر وزن قفل) جمع اخضر است مثل و مثل و مثل . * خدائیکه از درخت سبز برای شما آتشی پدید آورد که از آن می‏افروزید. نا گفته نماند: در هر درخت سبز آتش نهفته است بطوریکه اگر دو چوب‏تر به هم سائیده شوند می‏سوزند و آتش می‏گیرند. آتش سوزی جنگلها که در «عصر» خواهد آمد بواسطه به هم سائیده شدن درختان جنگلی در اثر گردبادهاست. ولی چون الف و لام «الشجر» در آیه شریفه برای عهد ذهنی است لذا از آن درخت معلومی در نظر است. نقل کرده‏اند: درخت مرخ (بر وزن فلس) و درخت عفار (بر وزن مدار)دو درخت اند که با سائیدن به یکدیگر آتش می‏گیرند و مشتعل می‏گردند. و از کلمه «فَاِذا اَنْتُم مِنْهُ تُوقِدونَ» روشن می‏شود که عربها با سائیدن آن دو به یکدیگر می‏افروخته‏اند. لذا باید گفت مراد از«الشجر» همان دو درخت است. در آیه شریفه از این مطلب، تقویت معاد در نظر است یعنی: خدائی که از درخت سبز وتر آتش سوزان خارج می‏کند، می‏تواند از استخوان پوسیده آدم زنده بیرون آورد. در قاموس می‏گوید: مرخ درختی است که زود مشتعل می‏شود و عفار درختی است که باآن آتش می‏افروزند.

[ویکی فقه] خضر (ابهام زدایی). خضر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • حضرت خضر، به کسر خاء و سکون ضاء یکی از اولیاء و پیامبران الهی و معاصر حضرت موسی• خضر بن نصر اربلی، مفسر و فقیه شافعی قرن پنجم و ششم • خضر بن محمد حبلرودی، ملقب به نجم الدین، متکلم و فقیه شیعیِ قرن نهم• خضر پاشا، بارباروس، خیرالدین (خضر) پاشا (۸۷۰ـ۹۵۳)، دریاسالار مشهور ناوگانِ عثمانی• خضرخان، حاکم دهلی از جانب تیمور گورکان و همچنین بنیان گذار سلسله سیدیها در هند• خضر (سبزیجات)، به فتح خاء و کسر ضاء همان سبزیجات
...

[ویکی فقه] خضر (سبزیجات). خَضِر به فتح خاء و کسر ضاء همان سبزیجات است. از احکام آن در بابهای زکات، حج، تجارت، مساقات و لقطه سخن گفته اند.
خضر به انواع سبزی که در زمین ریشه ندارند اطلاق می شود، مانند سبزیها، خیار، خربزه و بادمجان.
احکام خضر
۱. ↑ جواهر الکلام، ج۱۵، ص۶۹-۷۰.
...

دانشنامه آزاد فارسی

خِضْر
پیامبر معاصر موسی (ع)، و در اعتقادات عامه، شخصیتی با عمری جاودانه. سرگذشتش با افسانه ها درآمیخته است. در منابع نام او تالی بن ملکان است و با شش واسطه به حضرت نوح نسب می برد. در افسانه ها آمده است که با لشکری از منطقه ای می گذشت و برای آوردن آب از لشکر جدا شد و در جست وجوی آب به درون غاری رفت و در قلمرو ظلمات چشمه ای یافت، که چشمۀ حیات بود، و از آب چشمه نوشید و عمری جاودان یافت و بعد از آن هرگز آن چشمه را نیافتند. در برخی روایات نیز آمده که او را خضر می نامیدند چون هرجا قدم می گذاشت گیاه می رویید و سرسبز می شد. برخی او را فقط ولیّ خدا و برخی دیگر پیامبر دانسته و به نازل شدن حکم بر او در آیات مربوط به داستان موسی و خضر استناد کرده اند. نیز در روایات آمده است که او از دنیا نرفته و همچنان در حال حیات است. نام او در قرآن نیامده اما مفسران او را همان «عبد صالح» می دانند که داستان سفرش با موسی (ع) در قرآن نقل شده است (کهف، ۶۰ـ۸۲). خضر در عرفان اسلامی و در ادبیات رمزی همچون حیّ بن یقظان نیز مقام والایی دارد. ابن عربی از دیدارهای متعدد خود با خضر سخن می گوید و مدعی است که خرقۀ خود را بلاواسطه از او گرفته است. در عرفان اسلامی خضر کنایه از بسط است (← قبض_و_بسط). در ادبیات عرفانی فارسی نیز از او به عنوان پیر و مرشد و انسان کامل یاد شده که به علم لدنّی دست یافته است.

پیشنهاد کاربران

بپرس