[ویکی فقه] یونانیان، در سایه اعتقاد به ارواح خبیث مزاحم، به هزاران خرافه پابند بودند. اما خرافه گرایی معلول کلی جهل و خامی ذهن بشر است و به هر نسبت که آدمی با حقایق و واقعیات آشنا شود، قطعا از مقدار خرافات کاسته شده و به واقع بینی و حقیقی گرایی نزدیک می شود.
خرافات در گوشه ای از باورهای عامیانه مردم هر کشور جای داشته و دارای کارکردهایی است. خرافه پرستی در واقع، همزمان با شروع شناخت بشر از خویش آغاز شد و انسان در صدد برآمد به مدد وسایلی به حوادث آینده وقوف یابد و از اتفاقات ناخوشایند جلوگیری به عمل آورد تا بدین گونه بر ترس هایش فائق شده به نوعی به احساس امنیت دست یابد. تردیدی نیست که خرافه گرایی (اساطیر) معلول کلی جهل و خامی ذهن بشر است و به هر نسبت که آدمی با حقایق و واقعیات (با هر نوع ادراکی) آشنا شود، قطعا از مقدار خرافات کاسته شده و به واقع بینی و حقیقی گرایی نزدیک می شود. می گویند خرافه پرستی از خواص روح آدمی است. حتی با پیشرفت علوم نیز از بین نمی رود و در عصرهای جدید، خرافات جدیدی به جای خرافات کهنه جایگزین می شود.
ریشه گسترده خرافات در یونانیان
خرافات چنان در پوست و استخوان مردم یونان نفوذ کرده بود که ارسطو پیرامون آن چنین می گوید، ظاهرا اعتقاد به خرافات نوعی ترس از قدرت های آسمانی است. خرافه پرست یونانی باید در آغاز روز خود را با آب چشمه بشوید و یک شاخه از برگ بو که در معبد روئیده است را در دهان خویش بگذارد. اگر در سر راه به گربه برخوردند بایستی سه سنگ در راه پرتاب کنند یا باید آنقدر آنجا بایستاند تا کسی از آنجا عبور کند و وی بتواند راهش را ادامه دهد. اگر مردم ماری را در خانه خویش ببینند از خدای دیونوسوس یاری می خواهند و اگر آن مار از نوع مقدس باشد برایش همانجا در خانه لانه ای درست می کنند تا بتواند آنجا زندگی کند و در کنار لانه مار شروع به خواندن دعا می کنند. مردم یونان اگر فردی که بیماری صرع داشته باشد را در شهر ببینند به سینه او تف می اندازند و عبور می کنند. به گفته ویل دورانت مردم یونان باستان به دیوهای بسیاری ایمان دارند روزهای سال را به نحس و نیک تقسیم کرده اند و در روزهای نحس دست به هیچ کاری نمی زنند. جادوگری در بین مردم امری رایج است. آنان برای ازدیاد نیروی جنسی و رشد آلت تناسلی خویش به جادوگران روی می آورند تا چنین کند و برعکس آن نیز اجرا می شده. عده ای نیز برای عقیم کردن خود به نزد جادوگران می رفتند و درخواست عقیم شدن می کردند.جادوگران نیز با خواندن دعاهایی و دادن نوشیدنی های به آنان چنین می کردند. مردم و دولت بر این باور بوده است که حوادث زندگی به اراده شیطان و ارواح خدایان است و برای آگاهی از اراده شیطان و خدایان به نزد غیب گویان می رفته اند. مشهور ترین معابد غیب گویان معبد وخش زتوس بوده است. در داخل معبد گازی از روزنه ای به بیرون می آمده است و سه پیرزن مسئول انجا بودند. مردم بر این باور بودن که گاز متصاعد شده متعلق به لاشه اژدهای پوتون است. زن پیر گاز بدبوی را استنشاق میکند و برگهایی از درختان را می جویدند و از حال بی حال می شدند و پس از به هوش آمدن از عالم دیگر خبر میدادند. یونانیان که بین دو قطب خدایان زمینی و خدایان آسمانی در نوسان بودند، به هزاران خرافه بستگی داشتند.مردم ساده دل که دین یونانی را پر از وحشت می دیدند، برای دلخوش کردن خود، محتاج خرافات بودند. داستان هایی مانند برخاستن تسئوس از میان مردگان برای نبرد در ماراتون، یا تبدیل آب به شراب به وسیله دیونوسوس از اینجا پدید آمد. ظهور این داستان ها، که در همه جوامع وجود دارد. امری متعارف و قابل چشم پوشی است. مردم در پرتو این گونه داستان ها، تاریکی های زندگی را در پرتو تخیلات خود از بین می برند و مثلا چنین می پندارند که با نقل استخوان های تسئوس به آتن زندگی بر وفق مراد می شود. حکومت ها هم برای تثبیت قدرت خود، اعتقاد به کرامات و معجزات را رواج می دادند. به عقیده یونانیان، ارواح و شیاطین پیوسته می کوشیدند تا در قالب انسان ها رشد کنند. پس، هر فرد یونانی می بایست پیوسته از شیاطین بپرهیزد و برای راندن آنها به جادوگری متوسل شد.
خرافات مقدمه علوم طبیعی
این قبیل خرافات مقدمه علوم طبیعی به شمار می روند، و مخصوصا پیشاهنگ میکروب شناسی کنونی هستند. به گمان یونانیان، «کرس» یا خرده دیو چون در بدن کسی رخنه کند، باعث بیماری و حتی مرگ می شود. اگر کسی بیماری را لمس کند، پلیدی بیمار به درون او راه می یابد. در این صورت، مردگان پلید و در خور پرهیزند. نزدیک در خانه ای که کسی در آن مرده بود، ظرفی پر از آب می گذاشتند تا کسانی که از آن خانه بیرون می آیند از آن آب به خود بپاشند و بدین وسیله روح مرده را از خود برانند. بر اثر این تصور، مردم همواره از بیم ارواح دغدغه داشتند. آمیزش مرد و زن، مانند قتل نفس و ولادت کودک، موجب ناپاکی می شد، و کودک نوزاد نیز نجس به حساب می آمد.درباره جنون می گفتند که روحی غریب در پیکر دیوانه حلول کرده و او را از خود بی خود کرده است. برای دفع پلیدی ها وسایل گوناگون به کار می بردند. گاهی خانه ها و معابد و لشکرگاه ها و حتی تمام یک شهر را به وسیله آب و دود تطهیر می کردند. ظرفی از آب پاکیزه نزدیک در ورودی معبدها قرار می دادند تا کسانی که به عزم عبادت بدانجا می آیند، به برکت آب، طاهر شوند. کاهنان با اصول تطهیر آشنا بودند و می توانستند ارواح شریر را به وسیله نواختن ضربه ای بر یک ظرف مفرغی و خواندن دعا، یا جادوگری، از بدن اشخاص بیرون رانند، و حتی کسی را که بر اثر قتل پلید شده است، طهارت بخشند. در این گونه موارد، توبه ضرورت نداشت، و کسی که می خواست پاک شود، فقط می بایست شیطان یا دیو شریری را که در او رسوخ کرده است، از خود براند. دین را اساسا وسیله مناسبی برای دفع ارواح می دانستند و به جنبه اخلاقی آن چندان توجهی نداشتند. اما اجتناب از محرمات و لزوم تطهیر مکرر، یونانیان را عملا به نوعی صفای دینی یا پیرایش گری می کشانید. از مطالعه آثار پینداروس و اشیل بر می آید که، برخلاف مشهور، احساس گناه و ناراحتی وجدان برای یونانیان اهمیت داشته است.
روایت شاگرد ارسطو از خرافه
...
خرافات در گوشه ای از باورهای عامیانه مردم هر کشور جای داشته و دارای کارکردهایی است. خرافه پرستی در واقع، همزمان با شروع شناخت بشر از خویش آغاز شد و انسان در صدد برآمد به مدد وسایلی به حوادث آینده وقوف یابد و از اتفاقات ناخوشایند جلوگیری به عمل آورد تا بدین گونه بر ترس هایش فائق شده به نوعی به احساس امنیت دست یابد. تردیدی نیست که خرافه گرایی (اساطیر) معلول کلی جهل و خامی ذهن بشر است و به هر نسبت که آدمی با حقایق و واقعیات (با هر نوع ادراکی) آشنا شود، قطعا از مقدار خرافات کاسته شده و به واقع بینی و حقیقی گرایی نزدیک می شود. می گویند خرافه پرستی از خواص روح آدمی است. حتی با پیشرفت علوم نیز از بین نمی رود و در عصرهای جدید، خرافات جدیدی به جای خرافات کهنه جایگزین می شود.
ریشه گسترده خرافات در یونانیان
خرافات چنان در پوست و استخوان مردم یونان نفوذ کرده بود که ارسطو پیرامون آن چنین می گوید، ظاهرا اعتقاد به خرافات نوعی ترس از قدرت های آسمانی است. خرافه پرست یونانی باید در آغاز روز خود را با آب چشمه بشوید و یک شاخه از برگ بو که در معبد روئیده است را در دهان خویش بگذارد. اگر در سر راه به گربه برخوردند بایستی سه سنگ در راه پرتاب کنند یا باید آنقدر آنجا بایستاند تا کسی از آنجا عبور کند و وی بتواند راهش را ادامه دهد. اگر مردم ماری را در خانه خویش ببینند از خدای دیونوسوس یاری می خواهند و اگر آن مار از نوع مقدس باشد برایش همانجا در خانه لانه ای درست می کنند تا بتواند آنجا زندگی کند و در کنار لانه مار شروع به خواندن دعا می کنند. مردم یونان اگر فردی که بیماری صرع داشته باشد را در شهر ببینند به سینه او تف می اندازند و عبور می کنند. به گفته ویل دورانت مردم یونان باستان به دیوهای بسیاری ایمان دارند روزهای سال را به نحس و نیک تقسیم کرده اند و در روزهای نحس دست به هیچ کاری نمی زنند. جادوگری در بین مردم امری رایج است. آنان برای ازدیاد نیروی جنسی و رشد آلت تناسلی خویش به جادوگران روی می آورند تا چنین کند و برعکس آن نیز اجرا می شده. عده ای نیز برای عقیم کردن خود به نزد جادوگران می رفتند و درخواست عقیم شدن می کردند.جادوگران نیز با خواندن دعاهایی و دادن نوشیدنی های به آنان چنین می کردند. مردم و دولت بر این باور بوده است که حوادث زندگی به اراده شیطان و ارواح خدایان است و برای آگاهی از اراده شیطان و خدایان به نزد غیب گویان می رفته اند. مشهور ترین معابد غیب گویان معبد وخش زتوس بوده است. در داخل معبد گازی از روزنه ای به بیرون می آمده است و سه پیرزن مسئول انجا بودند. مردم بر این باور بودن که گاز متصاعد شده متعلق به لاشه اژدهای پوتون است. زن پیر گاز بدبوی را استنشاق میکند و برگهایی از درختان را می جویدند و از حال بی حال می شدند و پس از به هوش آمدن از عالم دیگر خبر میدادند. یونانیان که بین دو قطب خدایان زمینی و خدایان آسمانی در نوسان بودند، به هزاران خرافه بستگی داشتند.مردم ساده دل که دین یونانی را پر از وحشت می دیدند، برای دلخوش کردن خود، محتاج خرافات بودند. داستان هایی مانند برخاستن تسئوس از میان مردگان برای نبرد در ماراتون، یا تبدیل آب به شراب به وسیله دیونوسوس از اینجا پدید آمد. ظهور این داستان ها، که در همه جوامع وجود دارد. امری متعارف و قابل چشم پوشی است. مردم در پرتو این گونه داستان ها، تاریکی های زندگی را در پرتو تخیلات خود از بین می برند و مثلا چنین می پندارند که با نقل استخوان های تسئوس به آتن زندگی بر وفق مراد می شود. حکومت ها هم برای تثبیت قدرت خود، اعتقاد به کرامات و معجزات را رواج می دادند. به عقیده یونانیان، ارواح و شیاطین پیوسته می کوشیدند تا در قالب انسان ها رشد کنند. پس، هر فرد یونانی می بایست پیوسته از شیاطین بپرهیزد و برای راندن آنها به جادوگری متوسل شد.
خرافات مقدمه علوم طبیعی
این قبیل خرافات مقدمه علوم طبیعی به شمار می روند، و مخصوصا پیشاهنگ میکروب شناسی کنونی هستند. به گمان یونانیان، «کرس» یا خرده دیو چون در بدن کسی رخنه کند، باعث بیماری و حتی مرگ می شود. اگر کسی بیماری را لمس کند، پلیدی بیمار به درون او راه می یابد. در این صورت، مردگان پلید و در خور پرهیزند. نزدیک در خانه ای که کسی در آن مرده بود، ظرفی پر از آب می گذاشتند تا کسانی که از آن خانه بیرون می آیند از آن آب به خود بپاشند و بدین وسیله روح مرده را از خود برانند. بر اثر این تصور، مردم همواره از بیم ارواح دغدغه داشتند. آمیزش مرد و زن، مانند قتل نفس و ولادت کودک، موجب ناپاکی می شد، و کودک نوزاد نیز نجس به حساب می آمد.درباره جنون می گفتند که روحی غریب در پیکر دیوانه حلول کرده و او را از خود بی خود کرده است. برای دفع پلیدی ها وسایل گوناگون به کار می بردند. گاهی خانه ها و معابد و لشکرگاه ها و حتی تمام یک شهر را به وسیله آب و دود تطهیر می کردند. ظرفی از آب پاکیزه نزدیک در ورودی معبدها قرار می دادند تا کسانی که به عزم عبادت بدانجا می آیند، به برکت آب، طاهر شوند. کاهنان با اصول تطهیر آشنا بودند و می توانستند ارواح شریر را به وسیله نواختن ضربه ای بر یک ظرف مفرغی و خواندن دعا، یا جادوگری، از بدن اشخاص بیرون رانند، و حتی کسی را که بر اثر قتل پلید شده است، طهارت بخشند. در این گونه موارد، توبه ضرورت نداشت، و کسی که می خواست پاک شود، فقط می بایست شیطان یا دیو شریری را که در او رسوخ کرده است، از خود براند. دین را اساسا وسیله مناسبی برای دفع ارواح می دانستند و به جنبه اخلاقی آن چندان توجهی نداشتند. اما اجتناب از محرمات و لزوم تطهیر مکرر، یونانیان را عملا به نوعی صفای دینی یا پیرایش گری می کشانید. از مطالعه آثار پینداروس و اشیل بر می آید که، برخلاف مشهور، احساس گناه و ناراحتی وجدان برای یونانیان اهمیت داشته است.
روایت شاگرد ارسطو از خرافه
...
wikifeqh: خرافات_در_یونان_باستان