حیاض

لغت نامه دهخدا

حیاض. ( ع اِ ) ج ِ حوض ، به معنی جایی که برای آب سازند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) : و ریاض از غایت طراوت و نضارت تازه و خندان و حیاض بعد از بستگی و تشنگی سیراب و گشاده عنان. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به حوض شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع حوض آبدانها آبگیرها تالابها.

فرهنگ معین

(حِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ حوض .

فرهنگ عمید

= حوض

دانشنامه اسلامی

پیشنهاد کاربران

اَللّهُمَّ احْمِلْنا فی سُفُنِ نِجاتِکَ وَ مَتِّعْنا بِلَذیذِ مُناجاتِکَ وَ اَوْرِدْنا "حِیاضَ" حُبِّکَ . . . ( از مناجات خمسة عشره امام سجادعلیه السلام )
بار خدایا، ما را در کشتیهاى نجاتت بنشان و به لذت مناجاتت کامیاب گردان، و بر "حوض ها"ی محبّتت واردساز. . .
از پیشنهادات کاربران برای معنی "حیض" در همین نرم افزار آمده است:
حیض ( خون قرمزی که از زنان در حالت سلامتی و عادی از آنان خارج می شود ) به معنای قاعدگی در زنان که خود قاعد از ریشه قعد نشستن یعنی آن ها را از عبادت دور می سازد و مجبور به نشستن در خانه می کند. و ( حوض ) به معنای جایی که در آن آب جمع می شود. و کلمه محیض یا حیض هم اسم است و هم می تواند مصدر واقع شود و کلمه حیض ( به معنای قاعدگی زنان ) کلمه محیض در اصل به معنای جمع شدن خون در رحم زن است و دلیل نام گذاری حوض هم به این دلیل است چون محلی است برای جمع شدن آب
...
[مشاهده متن کامل]

عادت ماهیانه خانومها ( پریود )
در این حالت همسر از حالت احصان خارج میشه

بپرس