حکمت خدا و معاد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکمت خدا و معاد (قرآن). یکی از آثار حکمت خداوند بازآفرینی و حشر انسانها (معاد) است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است.
بازآفرینی و حشر انسانها پس از مرگ، مقتضای حکمت خداوندی است. "واذ قال ابرهیم رب ارنی کیف تحی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی ولـکن لیطمئن قلبی قال فخذ اربعة من الطیر فصرهن... ثم ادعهن یاتینک سعیـا واعلم ان الله عزیز حکیم. و (به خاطر بیاور) هنگامی را که ابراهیم گفت: «خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می کنی؟» فرمود: «مگر ایمان نیاورده ای؟! » عرض کرد: «آری، ولی می خواهم قلبم آرامش یابد.» فرمود: «در این صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب کن! و آنها را (پس از ذبح کردن،) قطعه قطعه کن (و در هم بیامیز)! سپس بر هر کوهی، قسمتی از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوی تو می آیند! و بدان خداوند قادر و حکیم است (هم از ذرات بدن مردگان آگاه است، و هم توانایی بر جمع آنها دارد)» "آیه شریفه دلالت می کند بر اینکه ابراهیم ع درخواست کرده بود که خدا کیفیت احیا و زنده کردن را به او نشان دهد، نه اصل احیا را، چون درخواست خود را به این عبارت آورد: " چگونه مرده را زنده می کنی؟ "، و این سؤال می تواند دو معنا داشته باشد، معنای اول اینکه چگونه اجزای مادی مرده، حیات می پذیرد؟ و اجزای متلاشی دوباره جمع گشته و به صورت موجودی زنده شکل می گیرد؟ و خلاصه اینکه چگونه قدرت خدا بعد از موت و فنای بشر به زنده کردن آنها تعلق می گیرد؟. معنای دوم اینکه: سؤال از کیفیت افاضه حیات بر مردگان باشد، و اینکه خدا با اجزای آن مرده چه می کند که زنده می شوند؟ و حاصل اینکه سؤال از سبب و کیفیت تاثیر سبب است، و این به عبارتی همان است که خدای سبحان آن را ملکوت اشیاء خوانده و فرموده: " انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون، فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی ء"، امر او هر گاه چیزی را بخواهد ایجاد کند تنها به این است که به آن بگوید: " باش" و او موجود شود، پس منزه است خدایی که ملکوت هر چیزی به دست اوست.
منظور از درخواست ابراهیم
و منظور ابراهیم ع، سؤال از کیفیت حیات پذیری به معنای دوم بوده، نه به معنای اول، به چند دلیل، دلیل اول، اینکه گفت: " کیف تحی الموتی " بضم" تاء" که مضارع از مصدر " احیاء" است یعنی مردگان را چگونه زنده می کنی؟ پس از کیفیت زنده کردن پرسیده، که خود یکی از افعال خاص خدا و معرف او است، خدایی که سبب حیات هر زنده ای است و به امر او هر زنده ای زنده می باشد، و اگر گفته بود: " کیف تحی الموتی " به فتح" تاء" یعنی چگونه مردگان زنده می شوند، در این صورت سؤال از کیفیت حیات پذیری به معنای اول یعنی کیفیت جمع شدن اجزای یک مرده و برگشتنش به صورت اول و قبول حیات بوده. تکرار می کنم که اگر سؤال از کیفیت حیات پذیری به معنای اول بود، باید عبارت آن" کیف تحی الموتی " به فتح" تاء" بود نه به ضم آن. دلیل دوم اینکه: اگر سؤال آن جناب از کیفیت حیات پذیری اجزا بود، دیگر وجهی نداشت که این عمل به دست ابراهیم ع انجام شود، و کافی بود خدای تعالی در پیش روی آن جناب حیوان مرده ای را زنده کند.
رابطه بین معاد و حکمت الهی
دلیل سوم اینکه: اگر منظورش سؤال از کیفیت حیات پذیری به نحو اول بود جا داشت در آخر کلام بفرماید: " اعلم ان الله علی کل شی ء قدیر"، نه اینکه بفرماید: " و اعلم ان الله عزیز حکیم"، چون روش قرآن کریم این است که در آخر هر آیه از اسماء و صفات خدای تعالی، آن صفتی را ذکر کند که متناسب با مطلب همان آیه باشد، و مناسب با زنده کردن مردگان، صفت قدرت است نه صفت عزت و حکمت، چون عزت و حکمت (که اولی عبارت است از دارا بودن ذات خدا هر آنچه را که دیگران ندارند، و مستحق آن هستند، و دومی عبارت است از محکم کاری او) با دادن و افاضه حیات از ناحیه او تناسب دارد نه با قابلیت ماده برای گرفتن حیات و افاضه او (دقت فرمائید). "وان ربک هو یحشرهم انه حکیم علیم. ""وهو الذی یبدؤا الخلق ثم یعیده وهو اهون علیه... وهو العزیز الحکیم. پروردگار تو، قطعا آنها را (در قیامت) جمع و محشور می کند چرا که او حکیم و داناست! "" حکمت" او ایجاب می کند که مرگ پایان همه چیز نباشد، زیرا اگر زندگی منحصر به همین چند روز حیات این جهان بود آفرینش جهان بیهوده و بی محتوا می شد، و از خداوند حکیم دور است که یک چنین آفرینش بی نتیجه ای داشته باشد. ولی هنگامی که این آفرینش مقدمه ای برای آمادگی جهت یک سیر دائمی به سوی بی نهایت، و یا به تعبیر دیگر مقدمه ای برای زندگانی ابدی و جاویدان باشد کاملا مفهوم و معنی پیدا می کند، و هماهنگ با حکمت او است. زیرا حکیم بی حساب کاری نمی کند. و علیم بودنش سبب می شود که در امر معاد و حشر، مشکلی ایجاد نشود، هر ذره خاکی که از انسانی به گوشه ای پرتاب شده جمع آوری می کند و حیات جدید به آن می بخشد، و از سوی دیگر پرونده اعمال همگی هم در دل این جهان طبیعت و هم در درون جان انسانها ثبت است. و او از همه اینها آگاه است. بنا بر این حکیم و علیم بودن خدا دلیل فشرده و پر مغزی بر مساله حشر و معاد محسوب می شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس