[ویکی فقه] از راههای ثابت کردن حکم شرعی سیره و رفتار معصومان است. همچنان که اگر پیامبر یا امامان در روایی یا ناروایی چیزی سخن بگویند آن حکم حجت است، اگر معصومان کاری را انجام و یا ترک کنند این رفتار نیز دلیل بر جایز، یا حرام و یا مباح بودن آن کار است.
مهم ترین دلیل بر اثبات چیزی به واقعیت پیوستن آن است. و نیز، اگر افراد و یا جامعه اسلامی معاصر معصومان برکاری مداومت داشته باشند و آن کار در دید پیامبر و امامان باشد و آنان ناخشنودی خود را اعلام نکرده باشند و یا سکوت کنند و از سکوت آنان رضا فهمیده شود، آن رفتار موافق شریعت بوده و سکوت معصوم دلیل تایید آن به شمار می آید؛ چرا که اگر آن رفتار ناروا می بود، امامان که حافظان شریعت اند مخالفت خود را با آن آشکار می ساختند و با دست و زبان با آن مقابله می کردند؛ همان گونه که ائمه ناخرسندی خود را در برابر رواج گناهان مردم و حاکمان پنهان نداشته اند.حال، سیر و سیاحت در سیرت پیامبر و امامان چه جایگاهی داشته است؟آیا گردشگری مورد علاقه آنان بوده و سیاحت در زندگی اجتماعی و سیاسی مذهبی آنان وجود داشته است؟آیا از دیگر سرزمینها نیز گردشگران به سرزمینهای اسلامی سفر می کرده اند و ارتباط فرهنگی میان مسلمانان یا دیگران وجود داشته یا خیر؟ و اگر وجود داشته، برخورد جامعه اسلامی با گردشگران چگونه بوده است؟ آیا با آنان چونان بیگانه ای پلید و از راه رسیده ای ناخواسته رفتار می شده و یا با سیاحان با احترام رفتار می شده و چون مهمانی از پیش خوانده از آنان پذیرایی می شده و گردشگران با خاطری خوش و دلی آکنده از شادکامی حوزه اسلام را ترک می گفته اند؟پژوهش در تاریخ روابط اسلام و دیگران، تراجم و… نشان می دهد گردشگری در سیرت معصومان جایگاهی بلند داشته و پیشوایان دین سیاحت را روزنه ای برای شناخت بهتر انسان و جهان دانسته اند. سیاحت در فرهنگ اسلامی نه فقط برای دلگشایی و شادی روان که پیوند شنیدن به دیدن و تشریع به تکوین و روبه رو شدن بی واسطه با آفریده ها و رسیدن به ژرفای حقایق است.این سخن پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) درباره موسی (علیه السلام) چه زیباست: (شنیدن بسان دیدن نیست. خدا به موسی خبر داد قومت گمراه شدند و او پاره های تورات را از دست نیفکند. چون آن را با چشم دید الواح را از دست فرو افکند.) زمین خاستگاه پیامبران و صالحانی است که از بامداد آفریش انسان در میان آنان طلوع کرده اند. دیدن آثار و آشنایی با حوزه رسالتها و امتها انگیزه هایی بود که دین باوران را راهی دیار آنان می کرد و بر دامنه یقین و باورهای دینی آنان می افزود.دیدن نشانه های به جای مانده جباران وگردنکشانی مانند: فرعون و هامان و نمرود از دیگر هدفهای گردشگران مسلمان بوده است. کسانی که به فرموده امیرمؤمنان لشکرها ساخته و کاخها بنا کردند و اینک جز نامی زشت و مسکنهایی که از بی کسی جز بوم همنوایی برایشان نمانده، هر رهگذری را به اندیشه وا می داشت و بی فرجامی شرک و ستم را به عیان نشان می داد. بازدید از بستر ظهور اسلام، صحنه های نبرد اسلام و کفر، آرامگاه پیامبر و خاندان، از مواردی است که پژوهشگران اسلام را به خود کشانده است. علاقه مندان و دلدادگان از راههای دور بار سفر می بستند و با آمدن به این مراکز قدسی سرگذشت اسلام و قرآن را از نزدیک لمس می کردند و روح و جسم خود را با گذشته خویش پیوند می دادند و چنین است که واقدی، سیره نویس بزرگ اسلامی، با کوله باری از مکه به سوی ( حُنین ) روان بود و می گفت: (آن خواهم که جایگاه نبرد را از نزدیک ببینم.) دانش پژوهی بخش بزرگی از سیاحتهای صالحان را به خود ویژه کرده بود. طالبان از دورترین نقاط عالم به مراکز دانش می آمدند و از این طرف عالمان برای رساندن پیام اسلام راهی مناطق دور دست می شدند. آنان با رفتن به میان ملتها، شرایط سیاسی و اجتماع و فرهنگ مردم را شناخته و با اطلاع از داده هایی که بدون سیاحت ممکن نبود، پیام دین را در میان مردم منتشر می ساختند.
سیاحتهای پیامبر
افزون بر سفرهایی که پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) پیش از بعثت داشت، پس از بعثت، با انبوه مشکلات و کارهای سیاسی و اجتماعی، در فرصتهای به دست آمده، مسلمانان را به گشت و گذار می برد تا مردم از نزدیک با آفریده های خداوند و میراث امتهای پیشین و رویدادهای گذشته آشنا شوند و بر ایمان و باورهای آنان افزوده گردد. از جمله:
← دیدار از وادی حجر
پس از رحلت پیامبر، با بروز شرایط نوین اجتماعی، دامنه گردشگریها بالا گرفت و جامعه اسلامی بیش از روزگار آن حضرت، نیازمند سفر به آفاق و کرانه ها گشت. برخی انگیزه های این گردشگریها چنین است:
← سفرهای آموزشی
...
مهم ترین دلیل بر اثبات چیزی به واقعیت پیوستن آن است. و نیز، اگر افراد و یا جامعه اسلامی معاصر معصومان برکاری مداومت داشته باشند و آن کار در دید پیامبر و امامان باشد و آنان ناخشنودی خود را اعلام نکرده باشند و یا سکوت کنند و از سکوت آنان رضا فهمیده شود، آن رفتار موافق شریعت بوده و سکوت معصوم دلیل تایید آن به شمار می آید؛ چرا که اگر آن رفتار ناروا می بود، امامان که حافظان شریعت اند مخالفت خود را با آن آشکار می ساختند و با دست و زبان با آن مقابله می کردند؛ همان گونه که ائمه ناخرسندی خود را در برابر رواج گناهان مردم و حاکمان پنهان نداشته اند.حال، سیر و سیاحت در سیرت پیامبر و امامان چه جایگاهی داشته است؟آیا گردشگری مورد علاقه آنان بوده و سیاحت در زندگی اجتماعی و سیاسی مذهبی آنان وجود داشته است؟آیا از دیگر سرزمینها نیز گردشگران به سرزمینهای اسلامی سفر می کرده اند و ارتباط فرهنگی میان مسلمانان یا دیگران وجود داشته یا خیر؟ و اگر وجود داشته، برخورد جامعه اسلامی با گردشگران چگونه بوده است؟ آیا با آنان چونان بیگانه ای پلید و از راه رسیده ای ناخواسته رفتار می شده و یا با سیاحان با احترام رفتار می شده و چون مهمانی از پیش خوانده از آنان پذیرایی می شده و گردشگران با خاطری خوش و دلی آکنده از شادکامی حوزه اسلام را ترک می گفته اند؟پژوهش در تاریخ روابط اسلام و دیگران، تراجم و… نشان می دهد گردشگری در سیرت معصومان جایگاهی بلند داشته و پیشوایان دین سیاحت را روزنه ای برای شناخت بهتر انسان و جهان دانسته اند. سیاحت در فرهنگ اسلامی نه فقط برای دلگشایی و شادی روان که پیوند شنیدن به دیدن و تشریع به تکوین و روبه رو شدن بی واسطه با آفریده ها و رسیدن به ژرفای حقایق است.این سخن پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) درباره موسی (علیه السلام) چه زیباست: (شنیدن بسان دیدن نیست. خدا به موسی خبر داد قومت گمراه شدند و او پاره های تورات را از دست نیفکند. چون آن را با چشم دید الواح را از دست فرو افکند.) زمین خاستگاه پیامبران و صالحانی است که از بامداد آفریش انسان در میان آنان طلوع کرده اند. دیدن آثار و آشنایی با حوزه رسالتها و امتها انگیزه هایی بود که دین باوران را راهی دیار آنان می کرد و بر دامنه یقین و باورهای دینی آنان می افزود.دیدن نشانه های به جای مانده جباران وگردنکشانی مانند: فرعون و هامان و نمرود از دیگر هدفهای گردشگران مسلمان بوده است. کسانی که به فرموده امیرمؤمنان لشکرها ساخته و کاخها بنا کردند و اینک جز نامی زشت و مسکنهایی که از بی کسی جز بوم همنوایی برایشان نمانده، هر رهگذری را به اندیشه وا می داشت و بی فرجامی شرک و ستم را به عیان نشان می داد. بازدید از بستر ظهور اسلام، صحنه های نبرد اسلام و کفر، آرامگاه پیامبر و خاندان، از مواردی است که پژوهشگران اسلام را به خود کشانده است. علاقه مندان و دلدادگان از راههای دور بار سفر می بستند و با آمدن به این مراکز قدسی سرگذشت اسلام و قرآن را از نزدیک لمس می کردند و روح و جسم خود را با گذشته خویش پیوند می دادند و چنین است که واقدی، سیره نویس بزرگ اسلامی، با کوله باری از مکه به سوی ( حُنین ) روان بود و می گفت: (آن خواهم که جایگاه نبرد را از نزدیک ببینم.) دانش پژوهی بخش بزرگی از سیاحتهای صالحان را به خود ویژه کرده بود. طالبان از دورترین نقاط عالم به مراکز دانش می آمدند و از این طرف عالمان برای رساندن پیام اسلام راهی مناطق دور دست می شدند. آنان با رفتن به میان ملتها، شرایط سیاسی و اجتماع و فرهنگ مردم را شناخته و با اطلاع از داده هایی که بدون سیاحت ممکن نبود، پیام دین را در میان مردم منتشر می ساختند.
سیاحتهای پیامبر
افزون بر سفرهایی که پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) پیش از بعثت داشت، پس از بعثت، با انبوه مشکلات و کارهای سیاسی و اجتماعی، در فرصتهای به دست آمده، مسلمانان را به گشت و گذار می برد تا مردم از نزدیک با آفریده های خداوند و میراث امتهای پیشین و رویدادهای گذشته آشنا شوند و بر ایمان و باورهای آنان افزوده گردد. از جمله:
← دیدار از وادی حجر
پس از رحلت پیامبر، با بروز شرایط نوین اجتماعی، دامنه گردشگریها بالا گرفت و جامعه اسلامی بیش از روزگار آن حضرت، نیازمند سفر به آفاق و کرانه ها گشت. برخی انگیزه های این گردشگریها چنین است:
← سفرهای آموزشی
...
wikifeqh: حکم_گردشگری