[ویکی فقه] حکم سرور (قرآن). یکی از مواردی که انسان باید رعایت عدالت را بکند اندازه نگه داشتن سرور و خوشحالی است که در اسلام هم برای آن احکامی وضع شده است.
سرور و خشنودی، به هر گونه آرا و اعتقادات ناحق یک امر نامطلوب و حرام است.«فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون• فذرهم فی غمرتهم حتی حین؛ امّا آنها کارهای خود را در میان خویش به پراکندگی کشاندند، و هر گروهی به راهی رفتند؛ (و عجب اینکه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند!• آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانی (که مرگشان فرا رسد یا گرفتار عذاب الهی شوند).».«منیبین الیه واتقوه واقیموا الصلوة ولا تکونوا من المشرکین• من الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعـا کل حزب بما لدیهم فرحون؛ این باید در حالی باشد که شما به سوی او بازگشت می کنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید...•از کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و به دسته ها و گروه ها تقسیم شدند! و (عجب اینکه) هر گروهی به آنچه نزد آنهاست (دل بسته و) خوشحال اند!». اما اینکه هر گروهی از منحرفان و مشرکان از راهی که انتخاب کرده اند خوشحال اند و آن را حق می پندارند دلیلش روشن است؛ چراکه هوا و هوس کارش زینت کردن خواسته های دل در نظر انسان است، و این تزیین نتیجه اش دلبستگی هر چه بیشتر و خوشحالی بخاطر راهی است که برگزیده ، هر چند بیراهه و گمراهی باشد.هواپرستی هرگز به انسان اجازه نمی دهد چهره حقیقت را آن چنان که هست ببیند، و قضاوت صحیح و خالی از حب و بغضها پیدا کند.
خوشحالی به امور دنیایی
سرور و خوشحالی بی جا، به سبب امور دنیایی طبق آیات قرآن حرام است.«فلیضحکوا قلیلا ولیبکوا کثیرا جزاء بما کانوا یکسبون؛ ازاین رو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند! (چراکه آتش جهنم در انتظارشان است) این، جزای کارهایی است که انجام می دادند!».(جمله «فلیضحکوا قلیلا» تهدید است که به صورت امر آمده و معنایش این است که منافقان باید اندک بخندند، زیرا دنیا فانی شدنی است و خنده در دنیا نسبت به غم و اندوه آن اندک است.) .از آنچه گفتیم روشن شد که منظور این است این گروه باید در این جهان کم بخندند و بیشتر گریه کنند، زیرا مجازات های دردناکی در پیش دارند که اگر از آن آگاه شوند بسیار گریه خواهند کرد و کمتر می خندند. ولی گروهی از مفسران احتمال دیگری در معنی این جمله داده اند و آن اینکه : اینها هر قدر بخندند با توجه به عمر کوتاه دنیا خنده آنان کم خواهد بود، و در آخرت آنقدر باید گریه کنند که گریه های دنیا در برابر آن ناچیز است؛ ولی تفسیر اول با ظاهر آیه و تعبیرات مشابه آن که در گفته ها و نوشته ها می آید سازگارتر است بخصوص اینکه لازمه تفسیر دوم این است که صیغه امر به معنی اخبار بوده باشد و این بر خلاف ظاهر است . «والذین ینقضون عهد الله من بعد میثـقه ویقطعون ما امر الله به ان یوصل ویفسدون فی الارض اولـئک لهم اللعنة ولهم سوء الدار؛ آنها که عهد الهی را پس از محکم کردن می شکنند، و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده قطع می کنند، و در روی زمین فساد می نمایند، لعنت برای آنهاست؛ و بدی (و مجازات) سرای آخرت».«الله یبسط الرزق لمن یشاء ویقدر وفرحوا بالحیوة الدنیا وما الحیوة الدنیا فی الاخرة الا متـع؛ خدا روزی را برای هر کس بخواهد (و شایسته بداند) وسیع، برای هر کس بخواهد (و مصلحت بداند،) تنگ قرارمی دهد؛ ولی آنها (= کافران ) به زندگی دنیا، شاد (و خوشحال) شدند؛ در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزی است!».«ان قـرون کان من قوم موسی فبغی علیهم وءاتینـه من الکنوز ما ان مفاتحه لتنوا بالعصبة اولی القوة اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین؛ قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آن قدر از گنج ها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد!».«فان اعرضوا فما ارسلنـک علیهم حفیظـا ان علیک الا البلـغ وانا اذا اذقنا الانسـن منا رحمة فرح بها وان تصبهم سیئة بما قدمت ایدیهم فان الانسـن کفور؛ و اگر روی گردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده ایم؛ وظیف ه تو تنها ابلاغ رسالت است! و هنگامی که ما رحمتی از سوی خود به انسان بچشانیم به آن دلخوش می شود، و اگر بلایی بخاطر اعمالی که انجام داده اند به آنها رسد (به کفران می پردازند)، چراکه انسان بسیار کفران کننده است!».«لکیلا تاسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما ءاتـکم والله لا یحب کل مختال فخور؛ این به خاطر آن است که برای آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید؛ و خداوند هیچ متکبّر فخرفروشی را دوست ندارد!».
سرور به ناحق
سرور و سرمستی ناحق یک عمل ناپسند و دارای حرمت می باشد.«لا تحسبن الذین یفرحون بما اتوا ویحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا فلا تحسبنهم بمفازة من العذاب ولهم عذاب الیم؛ گمان مبر آنها که از اعمال (زشت) خود خوشحال می شوند، و دوست دارند در برابر کار (نیکی) که انجام نداده اند مورد ستایش قرار گیرند، از عذاب (الهی) برکنارند! (بلکه) برای آنها، عذاب دردناکی است!».«فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابوب کل شیء حتی اذا فرحوا بما اوتوا اخذنـهم بغتة فاذا هم مبلسون؛ (آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را به روی آنها گشودیم؛ تا (کاملا) ً خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ (و درهای امید به روی آنها بسته شد).».«ولـئن اذقنا الانسـن منا رحمة ثم نزعنـها منه انه لیـوس کفور• ولـئن اذقنـه نعماء بعد ضراء مسته لیقولن ذهب السیـات عنی انه لفرح فخور؛ و اگر از جانب خویش، نعمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود!• و اگر بعد از شدّت و رنجی که به او رسیده، نعمتهایی به او بچشانیم، می گوید: مشکلات از من برطرف شد، و دیگر باز نخواهد گشت! و غرق شادی و غفلت و فخرفروشی می شود..».«ولا تمش فی الارض مرحـا انک لن تخرق الارض ولن تبلغ الجبال طولا• کل ذلک کان سیـئه عند ربک مکروهـا؛ و روی زمین، با تکبر راه مرو! تو نمی توانی زمین را بشکافی، و طول قامتت هرگز به کوه ها نمی رسد!• همه اینها گناهش نزد پروردگار تو ناپسند است.».«من دون الله قالوا ضلوا عنا بل لم نکن ندعوا من قبل شیــا کذلک یضل الله الکـفرین• ذلکم بما کنتم تفرحون فی الارض بغیر الحق وبما کنتم تمرحون• ادخلوا ابوب جهنم خــلدین فیها فبئس مثوی المتکبرین؛ همان معبودهایی را که جز خدا پرستش می کردید؟!» آنها می گویند: «همه از نظر ما پنهان و گم شدند؛ بلکه ما اصلاً پیش از این چیزی را پرستش نمی کردیم»! این گونه خداوند کافران را گمراه می سازد!• این (عذاب) بخاطر آن است که بناحق در زمین شادی می کردید و از روی غرور و مستی به خوشحالی می پرداختید!•از درهای جهنم وارد شوید و جاودانه در آن بمانید؛ و چه بد است جایگاه متکبران!».«.. وانا اذا اذقنا الانسـن منا رحمة فرح بها وان تصبهم سیئة بما قدمت ایدیهم فان الانسـن کفور؛ و اگر روی گردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده ایم؛ وظیف ه تو تنها ابلاغ رسالت است! و هنگامی که ما رحمتی از سوی خود به انسان بچشانیم به آن دلخوش می شود، و اگر بلایی بخاطر اعمالی که انجام داده اند به آنها رسد (به کفران می پردازند)، چرا که انسان بسیار کفران کننده است!».«لکیلا تاسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما ءاتـکم والله لا یحب کل مختال فخور؛ این بخاطر آن است که برای آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید؛ و خداوند هیچ متکبّر فخرفروشی را دوست ندارد!».
سرور به حق
...
سرور و خشنودی، به هر گونه آرا و اعتقادات ناحق یک امر نامطلوب و حرام است.«فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون• فذرهم فی غمرتهم حتی حین؛ امّا آنها کارهای خود را در میان خویش به پراکندگی کشاندند، و هر گروهی به راهی رفتند؛ (و عجب اینکه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند!• آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانی (که مرگشان فرا رسد یا گرفتار عذاب الهی شوند).».«منیبین الیه واتقوه واقیموا الصلوة ولا تکونوا من المشرکین• من الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعـا کل حزب بما لدیهم فرحون؛ این باید در حالی باشد که شما به سوی او بازگشت می کنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید...•از کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و به دسته ها و گروه ها تقسیم شدند! و (عجب اینکه) هر گروهی به آنچه نزد آنهاست (دل بسته و) خوشحال اند!». اما اینکه هر گروهی از منحرفان و مشرکان از راهی که انتخاب کرده اند خوشحال اند و آن را حق می پندارند دلیلش روشن است؛ چراکه هوا و هوس کارش زینت کردن خواسته های دل در نظر انسان است، و این تزیین نتیجه اش دلبستگی هر چه بیشتر و خوشحالی بخاطر راهی است که برگزیده ، هر چند بیراهه و گمراهی باشد.هواپرستی هرگز به انسان اجازه نمی دهد چهره حقیقت را آن چنان که هست ببیند، و قضاوت صحیح و خالی از حب و بغضها پیدا کند.
خوشحالی به امور دنیایی
سرور و خوشحالی بی جا، به سبب امور دنیایی طبق آیات قرآن حرام است.«فلیضحکوا قلیلا ولیبکوا کثیرا جزاء بما کانوا یکسبون؛ ازاین رو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند! (چراکه آتش جهنم در انتظارشان است) این، جزای کارهایی است که انجام می دادند!».(جمله «فلیضحکوا قلیلا» تهدید است که به صورت امر آمده و معنایش این است که منافقان باید اندک بخندند، زیرا دنیا فانی شدنی است و خنده در دنیا نسبت به غم و اندوه آن اندک است.) .از آنچه گفتیم روشن شد که منظور این است این گروه باید در این جهان کم بخندند و بیشتر گریه کنند، زیرا مجازات های دردناکی در پیش دارند که اگر از آن آگاه شوند بسیار گریه خواهند کرد و کمتر می خندند. ولی گروهی از مفسران احتمال دیگری در معنی این جمله داده اند و آن اینکه : اینها هر قدر بخندند با توجه به عمر کوتاه دنیا خنده آنان کم خواهد بود، و در آخرت آنقدر باید گریه کنند که گریه های دنیا در برابر آن ناچیز است؛ ولی تفسیر اول با ظاهر آیه و تعبیرات مشابه آن که در گفته ها و نوشته ها می آید سازگارتر است بخصوص اینکه لازمه تفسیر دوم این است که صیغه امر به معنی اخبار بوده باشد و این بر خلاف ظاهر است . «والذین ینقضون عهد الله من بعد میثـقه ویقطعون ما امر الله به ان یوصل ویفسدون فی الارض اولـئک لهم اللعنة ولهم سوء الدار؛ آنها که عهد الهی را پس از محکم کردن می شکنند، و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده قطع می کنند، و در روی زمین فساد می نمایند، لعنت برای آنهاست؛ و بدی (و مجازات) سرای آخرت».«الله یبسط الرزق لمن یشاء ویقدر وفرحوا بالحیوة الدنیا وما الحیوة الدنیا فی الاخرة الا متـع؛ خدا روزی را برای هر کس بخواهد (و شایسته بداند) وسیع، برای هر کس بخواهد (و مصلحت بداند،) تنگ قرارمی دهد؛ ولی آنها (= کافران ) به زندگی دنیا، شاد (و خوشحال) شدند؛ در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزی است!».«ان قـرون کان من قوم موسی فبغی علیهم وءاتینـه من الکنوز ما ان مفاتحه لتنوا بالعصبة اولی القوة اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین؛ قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آن قدر از گنج ها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد!».«فان اعرضوا فما ارسلنـک علیهم حفیظـا ان علیک الا البلـغ وانا اذا اذقنا الانسـن منا رحمة فرح بها وان تصبهم سیئة بما قدمت ایدیهم فان الانسـن کفور؛ و اگر روی گردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده ایم؛ وظیف ه تو تنها ابلاغ رسالت است! و هنگامی که ما رحمتی از سوی خود به انسان بچشانیم به آن دلخوش می شود، و اگر بلایی بخاطر اعمالی که انجام داده اند به آنها رسد (به کفران می پردازند)، چراکه انسان بسیار کفران کننده است!».«لکیلا تاسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما ءاتـکم والله لا یحب کل مختال فخور؛ این به خاطر آن است که برای آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید؛ و خداوند هیچ متکبّر فخرفروشی را دوست ندارد!».
سرور به ناحق
سرور و سرمستی ناحق یک عمل ناپسند و دارای حرمت می باشد.«لا تحسبن الذین یفرحون بما اتوا ویحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا فلا تحسبنهم بمفازة من العذاب ولهم عذاب الیم؛ گمان مبر آنها که از اعمال (زشت) خود خوشحال می شوند، و دوست دارند در برابر کار (نیکی) که انجام نداده اند مورد ستایش قرار گیرند، از عذاب (الهی) برکنارند! (بلکه) برای آنها، عذاب دردناکی است!».«فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابوب کل شیء حتی اذا فرحوا بما اوتوا اخذنـهم بغتة فاذا هم مبلسون؛ (آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را به روی آنها گشودیم؛ تا (کاملا) ً خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ (و درهای امید به روی آنها بسته شد).».«ولـئن اذقنا الانسـن منا رحمة ثم نزعنـها منه انه لیـوس کفور• ولـئن اذقنـه نعماء بعد ضراء مسته لیقولن ذهب السیـات عنی انه لفرح فخور؛ و اگر از جانب خویش، نعمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود!• و اگر بعد از شدّت و رنجی که به او رسیده، نعمتهایی به او بچشانیم، می گوید: مشکلات از من برطرف شد، و دیگر باز نخواهد گشت! و غرق شادی و غفلت و فخرفروشی می شود..».«ولا تمش فی الارض مرحـا انک لن تخرق الارض ولن تبلغ الجبال طولا• کل ذلک کان سیـئه عند ربک مکروهـا؛ و روی زمین، با تکبر راه مرو! تو نمی توانی زمین را بشکافی، و طول قامتت هرگز به کوه ها نمی رسد!• همه اینها گناهش نزد پروردگار تو ناپسند است.».«من دون الله قالوا ضلوا عنا بل لم نکن ندعوا من قبل شیــا کذلک یضل الله الکـفرین• ذلکم بما کنتم تفرحون فی الارض بغیر الحق وبما کنتم تمرحون• ادخلوا ابوب جهنم خــلدین فیها فبئس مثوی المتکبرین؛ همان معبودهایی را که جز خدا پرستش می کردید؟!» آنها می گویند: «همه از نظر ما پنهان و گم شدند؛ بلکه ما اصلاً پیش از این چیزی را پرستش نمی کردیم»! این گونه خداوند کافران را گمراه می سازد!• این (عذاب) بخاطر آن است که بناحق در زمین شادی می کردید و از روی غرور و مستی به خوشحالی می پرداختید!•از درهای جهنم وارد شوید و جاودانه در آن بمانید؛ و چه بد است جایگاه متکبران!».«.. وانا اذا اذقنا الانسـن منا رحمة فرح بها وان تصبهم سیئة بما قدمت ایدیهم فان الانسـن کفور؛ و اگر روی گردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده ایم؛ وظیف ه تو تنها ابلاغ رسالت است! و هنگامی که ما رحمتی از سوی خود به انسان بچشانیم به آن دلخوش می شود، و اگر بلایی بخاطر اعمالی که انجام داده اند به آنها رسد (به کفران می پردازند)، چرا که انسان بسیار کفران کننده است!».«لکیلا تاسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما ءاتـکم والله لا یحب کل مختال فخور؛ این بخاطر آن است که برای آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید؛ و خداوند هیچ متکبّر فخرفروشی را دوست ندارد!».
سرور به حق
...
wikifeqh: حکم_سرور_(قرآن)