حقیقت شفاعت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شفاعت آن است که رحمت و آمرزش و فیض الهی از راه اولیای خدا و بندگان برگزیده او به مردم برسد و این موضوع شگفتی نیست. همان گونه که هدایت الهی که از فیض های خداوند است، در این دنیا از راه پیامبران و کتب آسمانی او به مردم می رسد، آمرزش الهی نیز در قیامت، از همین راه به گنهکاران می رسد و بعید نیست که مغفرت او در روز رستاخیز، از راه بندگان خوبش هم به آنان برسد؛ چراکه خداوند دعای آنان را در زندگی دنیوی سبب آمرزش قرار داده و در آیات قرآن به این نکته تصریح شده است.
هر پدیده ای برای خود، علت ویژه ای دارد که سرچشمه وجود معلول خود می باشد، قانون علیت و معلولیت از اصول مسلمی است، که هر فرد واقع بین و به اصطلاح هر «رئالیستی» به آن ایمان راسخ دارد. روی این اصل، جهان آفرینش، توده بی شماری است از اسباب و مسببات که پدیده های جهان را مانند حلقه های زنجیر به هم پیوند داده است.در کنار باغچه مصفا و دل نوازی نشسته ایم، ناگهان وزش نسیم ملایمی را لمس می کنیم، می بینیم که نسیم، برگ گیاهان و گل ها را نوازش می دهد، و آن ها را به آرامی به حرکت درمی آورد، یک فرد سطحی چنین فکر می کند که نسیمی وزید، گل و گیاهی را به حرکت درآورد؛ اما از نظر یک فیلسوف واقع بین، یک دانشمند جهان شناس، وزش این نسیم با تمام پدیده های جهان، که در همان لحظه یا پیش از آن وجود داشته و دارند، کاملاً مرتبط می باشد؛ و میلیاردها علت، از نخستین روز آفرینش دست به دست هم داده اند، تا چنین پدیده ای به وجود آمده است.با اعتراف به این که جهان خلقت توده ای از اسباب و مسببات و علل و معلولاتی است که به هم پیوسته اند، به طوری که پدیده های امروز، معلول پدیده های دیروز، و حوادث دیروز مسبب از حوادث پریروز است....با اعتراف به این حقیقت، از نظر یک فرد خداشناس مجموع «سلسله علل» به علة العللی به نام «خدا» می رسد که سرچشمه جهان هستی و پدیدآورنده نظام آفرینش و آفریدگار تمام سلسله علل و معلولات است، و اگر بر فرض محال، وجود او از میان برداشته شود، کاخ جهان با عظمت خلقت، فرو می ریزد و از غلغله علل و معلولات اثری به چشم نمی خورد؛ زیرا تمام اسباب و علل در جهان آفرینش از او سرچشمه گرفته و قائم به وجود اوست و هر چه دارند، از او دارند.اوست که به خورشید فروزندگی، و به آتش سوزندگی، و به ماه درخشندگی، عطا نموده که هر کدام مبدأ پیدایش میلیون ها پدیده در جهان می باشند و هر پدیده در نوبه خود نیز مصدر یک رشته حوادث دیگر می باشد.درست است که در جهان آفرینش هر پدیده ای علتی دارد، و اراده حکیمانه الهی بر این تعلق گرفته است که هر پدیده ای از علت ویژه خود سر بزند، ولی در عین حال، آفریننده، سبب و دهنده سببیت به آتش، و گیرنده همین صفت از آن اوست، اوست خدای سبب ساز، که به آتش صفت سوزندگی داده است، و اوست خدای سبب سوز که آتش را برای ابراهیم بی اثر ساخت.بنابراین در نظام آفرینش هیچ علتی بدون مشیت و اراده حکیمانه او مبدأ اثری نمی گردد، و تأثیری از خود نشان نمی دهد.
مفهوم شفاعت و شفیع
یکی از معانی شفاعت در قرآن این است که هیچ علت و سببی بدون اذن خداوند، مؤثر نمی گردد، و تأثیر آن ها در گرو خواست و اذن الـهی است، علـت این که به این نحوه از تأثیر «شفـاعت» و به خود علل طبیعی «شفیع» می گویند این است که در گذشتـه گفته شد که شفـاعت به معنی «جفت» در برابر «تاق» است و چون تأثیر علل طبیعی متوقف بر اذن خدا و اراده حکیمانه اوست، در این صورت با ضمیمه گشتن علل طبیعی به اراده و اذن الهی، معلول تحقق یافته و در صحنه هستی وجود پیدا می کند.
آیه ای در قرآن
استاد عالی قدر حضرت علامه «طباطبایی» با بیان بس دقیقی خواسته اند که تأثیر شفاعت شافعان را بسان تأثیر علل تکوینی معرفی کنند و در حقیقت در خواست شفیع، خود جز عللی است که سبب می گردد تا عوامل مؤثر در رفع کیفر، بر عوامل ایجاب کننده آن مقدم گردد.خلاصه بیان ایشان چنین است: «شفیع باید به چیزی متوسل گردد که در کسی که نزد او شفاعت می کند، مؤثر افتد».بنابراین هرگز شفیع، درخواست نمی کند که خدا از مقام مولویت خود و بندگی بنده خویش صرف نظر کند یا این که از حکم و تکلیف خود دست برداشته، آن را به طور کلی یا در خصوص شخص مورد شفاعت منسوخ سازد و یا این که قانون مجازات خود را در همه جا یا خصوص این مورد ابطال کند.خلاصه این که شفاعت کننده نه تأثیری در مقام مولویت و عبودیت دارد و نه در حکم، و نه جزای حکم؛ بلکه او با قبول این جهان سه گانه، متوسل به یکی از جهات زیر شده و مقصود خود را به کمک آن عملی می سازد.یا به صفاتی که در شخص مولا وجود دارد و مستوجب عفو و اغماض است (مانند بزرگی و کرم و بخشش و شرافت او) یا به اوصافی که بنده است و مقتضی ترحم بر او و تأثیر عوامل آمرزش در حق او می باشد (مانند: مذلت و فقر و کوچکی و پریشان حالی او) و یا به اوصافی که در خود شفیع است (مانند نزدیکی او به مولا و داشتن شخصیت و مقام در نزد او) در واقع تقاضای شفیع چنین است که می گوید: من از تو تقاضا نمی کنم که از مقام مولویت و آقایی خود نسبت به بنده ات صرف نظر کرده یا حکم و یا قانون مجازات خود را ابطال کنی؛ بلکه استدعا دارم از این بنده درگذری؛ چه این که بزرگ و مهربان و کریمی، نه از عقاب او سودی می بری و نه گذشت از گناه او، تو را زیانی می رساند. یا این که بنده ایست کوچک و نادان، و بیچاره و پریشان و مثل تو به کار او وقعی نمی نهد، یا به واسطه این که من آبرو و حیثیت و مقام نزد تو دارم و آن ایجاب می کند، تقاضای مرا پذیرفته و از خطای او درگذری و او را ببخشی. از این بیانات روشن می شود که کار شفاعت این است که یک رشته عوامل مؤثر در رفع عقاب را بر عوامل ایجاب کننده آن حکومت می دهد (منظور ما از حکومت این است که موضوعی را از مورد حکمی خارج ساخته و داخل در مورد حکم دیگری کند؛ به طوری که حکم اول شامل آن نشود، نه این که حکم شامل آن بشود؛ ولی به وسیله ایجاد ضد، آن را از کار بیندازد؛ آن چنان که در عالم طبیعت بعض از عوامل، آثار عوامل دیگری را بر اثر مبارزه و غالب شدن از کار می اندازند). در حقیقت شفاعت عبارت است از: «واسطه شدن در رساندن نفع یا دفع ضرر از کسی به عنوان حکومت نه به عنوان مبارزه و تضاد».ضمناً معلوم شد که شفاعت از انواع «سبب» است؛ زیرا آن عبارت است از: وساطت سبب قریب در میان سبب بعید و مسبب آن. این بود خلاصه مطلبی که از تحلیل معنای شفاعت به دست می آید.
رابطه درخواست شافعان با علل
...

پیشنهاد کاربران

بپرس