Hazrat Babajan ( بلوچی: حضرت بابا ) ( ۱۸۰۶ تا ۲۱ سپتامبر ۱۹۳۱ ) قدیسی مسلمان پشتون که توسط پیروان خود به عنوان سات گورو یا قطب مطرح بود. وی در بلوچستان افغانستان دیده بر جهان گشود، ۲۵ سال آخر عمر خود را در پونه ی هند سپری کرد. او به عنوان استاد اصلی مهربابا محسوب می شود.
اولین حکایت ثبت شده از حضرت باباجان که به هنگام تولد گلرخ نام نهاده شد ( به معنای صورت به مانند رز ) اذعان می کند وی «دختر یکی از وزرای امیر افغانستان است». [ ۱] حکایات بعدی گویای این بودند که بابا جان از افغانستان تهنیت می گوید. . . و دختر یک افغانی ثروتمند اصیل و نجیب می باشد که [ ۲] "از یک خانوادهٔ مسلمان بلوچستانی متولد شد. [ ۳] [ ۴] تاریخ دقیق تولد حضرت باباجان نامعلوم است. تحصیلات وی همراه ارتباط با موقعیت اجتماعی خانواده اش در آن زمان بود، وی که فردی تحصیلکرده بود، به زبان های عربی، فارسی، اردو و علاوه بر این ها به زبان مادری خود پشتو روان صحبت می کرد. همچنین یک حافظ بود، کسی که قرآن را با قلب فرا می گیرد. کودکی درونگرا و معنوی، از «اوایل زندگی تمایلات معنوی را پروراند، برخلاف دختران هم سن خود، او عادت داشت مقداری از وقت خویش را برای عبادت صرف نماید، مراقبه و خلوت». [ ۳] [ ۵]
پیرو مجمع اصالت خانوادگی افغانی، بابا جان تحت سنت حجاب سفت و سخت تربیت شد که زنان از دنیای بیرون در انزوا نگه داشته می شدند و همچنین تابع ازدواج سنتی مقرر شده بودند. وی مخالف ازدواج ناخواستهٔ برنامه ریزی شده برای خود بود و در روز عروسی زمانی که ۱۸ سال بیشتر نداشت از خانه فرار کرد. پنهان در برقع خود، به سمت پیشاور، شهرستانی مرزی در پای گذرگاه خیبر حرکت کرد. در نزدیکی پیشاور یا در خود پیشاور بود که وی در نهایت با سات گورویی هندی ملاقات نمود. با پیروی از دستورالعمل های گورو، " به کوهی نزدیک به اطراف راولپندی رفته و عزلت نشینی اتخاذ نموده و ریاضت های معنوی بسیار شدیدی را به مدت تقریباً هفده ماه متحمل شد. [ ۶] پس از آن به پنجاب آمد و چندین ماه در مولتان ماند. در حالی که ۳۷ ساله بود در مولتان با قدیس مسلمانی دیدار کرد، کسی که به مبارزات معنوی حضرت باباجان با بخشیدن درک پروردگار پایان داد. [ ۷] پس از آن تجربه، او به راولپندی به منظور ارتباطی دوباره با گوروی هندی بازگشت، کسی که بعد از چندین سال کمک کرد تا بابا جان به حالت آگاهی عادی برگردد. [ ۸]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاولین حکایت ثبت شده از حضرت باباجان که به هنگام تولد گلرخ نام نهاده شد ( به معنای صورت به مانند رز ) اذعان می کند وی «دختر یکی از وزرای امیر افغانستان است». [ ۱] حکایات بعدی گویای این بودند که بابا جان از افغانستان تهنیت می گوید. . . و دختر یک افغانی ثروتمند اصیل و نجیب می باشد که [ ۲] "از یک خانوادهٔ مسلمان بلوچستانی متولد شد. [ ۳] [ ۴] تاریخ دقیق تولد حضرت باباجان نامعلوم است. تحصیلات وی همراه ارتباط با موقعیت اجتماعی خانواده اش در آن زمان بود، وی که فردی تحصیلکرده بود، به زبان های عربی، فارسی، اردو و علاوه بر این ها به زبان مادری خود پشتو روان صحبت می کرد. همچنین یک حافظ بود، کسی که قرآن را با قلب فرا می گیرد. کودکی درونگرا و معنوی، از «اوایل زندگی تمایلات معنوی را پروراند، برخلاف دختران هم سن خود، او عادت داشت مقداری از وقت خویش را برای عبادت صرف نماید، مراقبه و خلوت». [ ۳] [ ۵]
پیرو مجمع اصالت خانوادگی افغانی، بابا جان تحت سنت حجاب سفت و سخت تربیت شد که زنان از دنیای بیرون در انزوا نگه داشته می شدند و همچنین تابع ازدواج سنتی مقرر شده بودند. وی مخالف ازدواج ناخواستهٔ برنامه ریزی شده برای خود بود و در روز عروسی زمانی که ۱۸ سال بیشتر نداشت از خانه فرار کرد. پنهان در برقع خود، به سمت پیشاور، شهرستانی مرزی در پای گذرگاه خیبر حرکت کرد. در نزدیکی پیشاور یا در خود پیشاور بود که وی در نهایت با سات گورویی هندی ملاقات نمود. با پیروی از دستورالعمل های گورو، " به کوهی نزدیک به اطراف راولپندی رفته و عزلت نشینی اتخاذ نموده و ریاضت های معنوی بسیار شدیدی را به مدت تقریباً هفده ماه متحمل شد. [ ۶] پس از آن به پنجاب آمد و چندین ماه در مولتان ماند. در حالی که ۳۷ ساله بود در مولتان با قدیس مسلمانی دیدار کرد، کسی که به مبارزات معنوی حضرت باباجان با بخشیدن درک پروردگار پایان داد. [ ۷] پس از آن تجربه، او به راولپندی به منظور ارتباطی دوباره با گوروی هندی بازگشت، کسی که بعد از چندین سال کمک کرد تا بابا جان به حالت آگاهی عادی برگردد. [ ۸]
wiki: حضرت بابا جان