برقع

/borqa~/

مترادف برقع: روبند، روبنده، مقنعه، نقاب

برابر پارسی: رویپوش

معنی انگلیسی:
veil, mask

لغت نامه دهخدا

برقع. [ ب ُ ق ُ ] ( ع اِ ) داغی است بر ران مر شتر را بر این صورت 0 0 ( منتهی الارب ). داغی که برران شتر نهند. ( ناظم الاطباء ). ماده بزی که برای دوشیدن شیر بدین نام خوانند و بدین معنی بدون الف و لام آید. ( ناظم الاطباء ). || ( صوت ) صوتی است که بدان ماده بز را برای دوشیدن خوانند. ( منتهی الارب ).

برقع. [ ب ِ ق ِ / ب ُ ق ُ ] ( ع اِ ) نام آسمان هفتم یا چهارم یا نخستین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آسمان چهارم و گویند هفتم. ( مهذب الاسماء ).

برقع. [ ب ُ ق َ / ب ُ ق ُ ] ( ع اِ ) روی بند ستور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) : از بیلقان پرده های بسیار و جل و برقع و ناطف خیزد. ( حدود العالم ). ده سر اسب پنج با زین و پنج با جل و برقع. ( تاریخ بیهقی ). ده سر اسب خراسانی ختلی به جل و برقع دیبا. ( تاریخ بیهقی ). خواجه بزرگ از جهت خود رسول را استری فرستاد به جل و برقع. ( تاریخ بیهقی ).
اسبت با جل و برقع است ولیکن
با تو نباید نه اسب و برقع و نه جل.
ناصرخسرو.
|| روی بند زنان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برقوع. ( منتهی الارب ). شب پوش. ( صحاح الفرس ). روی پوش. ( مهذب الاسماء ). روپوش. پرده و حجاب و روبند. ( فرهنگ لغات شاهنامه ). نقاب. حجاب. روبند زنان عرب و فارسیان بمعنی مطلق روبند بکار برند. ( آنندراج ). روبنده. ج ، براقع، براقیع. ( منتهی الارب ). ج ، براقع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بالفظ زدن و برافکندن و بستن بمعنی از رخ برانداختن و برافکندن و برداشتن و از روی درکشیدن و فروهشتن و دریدن و شکافتن استعمال میشود. ( آنندراج ). برقع تمام صورت را می پوشانند برخلاف خمار. ( یادداشت مؤلف ) : چون بپا خاستند روی موسی را نتوانستند دید موسی پیراهن خویش برقع کرد نور او پیراهن رابسوخت. ( قصص الانبیاء ).
رخسار صبح را نگر از برقع زرش
کز دست شاه جامه عیدی است دربرش.
خاقانی.
آدم از او ببرقع همت سپیدروی
شیطان ازاو بسیلی حرمان سیه قفا.
خاقانی.
بدان نسیم عنایت که درکشد ناگه
ز روی شاهد مقصود برقع حرمان.
سلمان ( از آنندراج ).
جنة؛ نوعی از برقع زنان که بدان سر و روی و پشت سوای کمر پوشیده شود. ( منتهی الارب ).
- برقع از روی برفکندن ؛ نقاب از رخ برافکندن :
برقع از روی برفکن تا جان بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

روبنده، نقاب، تکه پارچه که زنان با آن، چهره خود را میپوشانند
( اسم ) قطعه ای پارچه که زنان صورت خود را بدان پوشانند روی بند نقاب . جمع : براقع .
روی بند ستور و از بیلقان پرده های بسیار و جل و برقع و ناطف خیزد .

فرهنگ معین

(بُ قَ ) [ ع . ] ( اِ. ) روی بند، نقاب . ج . براقع .

فرهنگ عمید

روبند، نقاب، تکۀ پارچه که زنان با آن چهرۀ خود را می پوشانند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بُرقَع درِ کعبه را می گویند.
۱. ↑ فصل نامه میقات حج، ش۲۹، ص۱۰۹.

منبع
تونه ای، مجتبی، فرهنگنامه حج، ص۱۸۶.رده های این صفحه : واژه شناسی

[ویکی نور] بُرقَع یا برقه پوششی است که برخی زنان مسلمان از آن استفاده می کنند. این پوشش بیشتر در افغانستان و پاکستان و منطقه هرمزگان ایران رایج است. نوع رایج آن در مخصوصاً افغانستان و پاکستان تمام بدن زن، از جمله چهره او را می پوشاند. معمولاً در برقع، چشم ها پشت یک پرده یا صفحه مشبّک قرار می گیرند. در هرمزگان به پوشش نقاب مانند که تزیینات رنگی دارد نیز اطلاق می شود. نقابی مخصوص زنان سواحل خلیج فارس که آنرا به عربی بُرقع(Borqe)به گویش محلی مناطق هرمزگان بُرکه (Borke)، در مناطقی از بندر لنگه بَتوُله(Batoole)و میان مردمان مناطق شمال بندر لنگه و جنوب استان فارس(لارستان)تَبیله(Tabile) می نامند.
- دانشنامه تخصصی ویکی پدیا

[ویکی حج] برقع پوشش ویژه درِ کعبه می باشد که به معنای پوشاننده صورت است. علاوه بر پرده اصلی کعبه پرده دیگری برای در کعبه اختصاص داده شده که به آن برقع گفته می شود. پیشینه تاریخی نصب برقع دقیقا معلوم نیست ولی بنابر گزارشات موجود نصب پرده در اوایل سده نهم ق و ساخت آن به قبل از این تاریخ بازمی گردد. ساخت پرده پیش تر در مصر انجام می شد اما با روی کار آمدن آل سعود و عدم ارسال مصر در خود عربستان در کارگاهی ساخته و بر کعبه نصب می شود. جنس قسمتی از برقع، ابریشم و اطلس سیاه رنگ به مساحت 46 ذراع و ربع است که بر روی آن آیات قرآن و عبارات دینی با تارهای نقره ای و طلاییِ خالص نوشته شده است.
بُرْقُع و بُرْقَع از ریشه رباعی «ب ـ ر ـ ق ـ ع» و جمع آن براقع، به معنای پوشاننده صورت است و به پوشش ویژه درِ کعبه اطلاق می شود.
پوشاندن کعبه با پرده مخصوص، پیشینه ای دراز دارد. (پرده کعبه) دقیقاً معلوم نیست که از چه هنگام افزون بر پرده اصلی، پرده ویژه دیگری برای در کعبه اختصاص یافته است.

جدول کلمات

روبند, نقاب

پیشنهاد کاربران

شب پوش=
برقع. ( برهان قاطع ) . برقعو حجاب زنان. ( ناظم الاطباء ) . برقع. ( آنندراج ) :
ز مستی بازکرده بند کرته
ز شوخی کج نهاده طَرْف ِ شب پوش.
سنایی.
صد روح درآویخته از دامن کرته
...
[مشاهده متن کامل]

صد روز برانگیخته از گوشه شب پوش.
سنایی.
چه رسم است این نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شب پوش.
سنایی.
ای صاحب آن دو زلف کوتاه
شب پوش منه تو بر رخ ماه.
سیدحسن غزنوی.

برقع در اصل یک واژه ترکی و تغییر یافته ی بورگؤ به معنی پوشاننده از مصدر" بؤرونمَک" به معنی بدن خود را با پارچه یا چادر به طور کامل پوشاندن. با چادر به سر کردن فرق دارد. بورونمک یعنی حتی صورت را هم با چادر پوشاندن. در زبان ترکی واژه بورک هم از آن گرفته شده. در دین یهودی هم به پوشش زنان بورکا یا بُرکا گفته می شود که عربی آن همان برقع می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

شهریار در حیدر بابا می گوید:
خانم ننم آق کفنه بؤرونور
هارا گیتسم دالیمجادیر سؤرونور
ترجمه: ( وقتی بعد از سالها به روستا برگشته ام خانم ننه رادر خیال خود می بینم ) که کفنی سفیدی را بر خود پیچیده و قدم به قدم در پی من می آید گویی هر لحظه مراقب و مواظب من هست.
دکتر کزازی در مورد واژه ی " بُرْقَعْ" می نویسد : ( ( برقع در تازی بُرْقُعْ:رویبند؛پوشش که زنان برروی می افکنند ) )
( ( دَرْ دِه رکابِ مَی! که شعاعش، عنانْ زنان
بر خنگِ صبح، برقع ِ رعنا برافکند ) )
( رخسار صبح ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۷۲، ص ۲۸۱. )

رویبند زنان، نقاب
بُرْقُع ( قصر ) بُرقُع ، خرابه ای در شمال اردن بر سر راه مَفْرَق به بغداد. یکی از کهنترین کتیبه های اسلامی با تاریخ 81 در این قصرِ ویران بر جای مانده است . دشتی با سنگهای تیره آتش فشانی در حاشیه شمال غربی وادیِ مِنقاد، به ارتفاع حدود 600 متر از سطح دریا، این ویرانه را احاطه کرده است . امتداد پی های قسمت جنوب غربی قصر در قرن یکم ، نشاندهنده وجود سدی در این مکان می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نخستین بار در 1307 باستان شناسان از این بنا بازدید کردند. در 1339 ش /1960 گزارشی باستان شناختی درباره این محل تاریخی انتشار یافت ( فیلد، ص 94ـ99 ) . در 1353 ش / 1974، گاوبه ( ص 93ـ100، 207ـ214 ) دیگر بار به مطالعه آن پرداخت .
بقایای این قصر دیوار ساده ای است در ضلعهای شمال غربی و جنوب غربی و چند ردیف اتاق در هر یک از دو ضلع جنوب شرقی ( پنج اتاق ) و شمال شرقی ( شش اتاق ) در اطراف حیاطی که برجی راستگوشه در آن قرار دارد. در اتاقها و دیوارها آثار تعمیرات ، تغییرات نقشه و بازسازیهای مکرّر دیده می شود. بنّایی پیکره اصلی به شیوه محقّر حَوْرانی ساخته شده است . نماهای داخل و خارج با قطعات مرمر سیاه پوشیده شده و میانه دیوار را با گِل و خرده های سنگ مرمر پر کرده اند. با معاینات دقیق فنّی ، پنج دوره فعالیت ساختمانی در این مکان قابل تفکیک است که آن را می توان تا حدودی با شواهد تاریخی ، که از کتیبه های موجود در محل به دست می آید، مرتبط دانست . این کتیبه ها عبارت اند از : سنگ نوشته ای یونانی متعلق به قرن سوم میلادی ( فیلد، ص 161 به بعد ) ؛ کتیبه ای یونانی از دوره روم شرقی ( گاوبه ، ص 97 ) ؛ کتیبه ای به زبان عربی با نام «امیرالولید» ( که بعدها به خلافت رسید ) به تاریخ 81 ( " فهرست زمانی گورنگاره های عربی " ، ش 12؛ فیلد، ص 154 و بعد؛ گاوبه ، همانجا ) ؛ کتیبه ای عربی متعلق به 782 ( گاوبه ، همانجا ) و کتیبه ای عربی به تاریخ 812 ( همان ، ص 97 وبعد ) .
از قصر برقع برای مقاصد مختلفی استفاده می شده است . هسته اصلی مجموعه ، یعنی برج راستگوشه داخل حیاط ، یک برج دیدبانی دوره روم غربی ـ روم شرقی بوده که بر یکی از راههای اصلی کاروانرو عربستان به سوریه مشرف بوده است . همه تأسیسات ذخیره آب محل ( شامل دریاچه مصنوعی و دو آب انبار ) به احتمال قوی همزمان با برج ساخته شده است . در قرنهای پنجم و ششم میلادی ، این موضعِ مقدم به دیری تبدیل و چند اتاق در جنوب شرقی برج ساخته شد. اتاقهای واقع در شمال شرقی و جنوب شرقی برج و محوطه به فرمان ولید به آن افزوده شد. در این زمان از برقع به صورت سرای ییلاقی بی پیرایه ای استفاده می شد. این امر ثابت می کند که در زمان امویان ، اعضای مهمّ خاندان حاکم به احداث ساختمان کوچک و حتی ساده و ابتدایی مبادرت می کرده اند. بعدها، در عهد ایّوبیان ، این بنا بازسازی و به احتمال زیاد از آن به منزله «خان » ( رجوع کنید به کاروانسرا * ) استفاده شد.
منابع :
H. Field, North Arabian desert archaeological survey
1920 - 1950, Cambridge, Mass. 1960; H. Gaube, "An examination of the ruin of Qas ¤ r Burqu`", in Annual of the Department of Antiquities of Jordan , XIX ( 1974 ) .
/ ه . گاوبه ( د. اسلام . ضمیمه ) /

بپرس