حشیش

/haSiS/

مترادف حشیش: بنگ، چرس، شاهدانه

برابر پارسی: شاهدانه، بنگ، منگ

معنی انگلیسی:
narcotic preparation of indian hemp, hashish, dried hemp leaves made into a drug for smoking or chewing, hash, bhang, cannabis, narcotic preparation from indian hemp

لغت نامه دهخدا

حشیش. [ ح َ ] ( ع اِ ) گیاه خشک. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). گیاه خشک و شبیه به خشک شده نباتیست که بر روی زمین پهن نبوده باساق باشد و بحد ثمنش نرسد. اصار. ایصر. تن. || در استعمال شعرای فارسی زبان مطلق گیاه :
ای خواجه با بزرگی اشغال چی ترا
برگیر جاخشوک و بر او میدر و حشیش .
شهید بلخی.
جواب داد سلام مرا بگوشه ریش
چگونه ریشی مانند یکدو دسته حشیش.
انوری.
گاو که بود تا تو ریش او شوی
خاک چه بود تا حشیش او شوی.
مولوی.
از برای اینقدر ای خام ریش
آتش افکندی در این مرج حشیش.
مولوی.
ژنده پوشید و در حشیش آمد.
سعدی ( هزلیات ).
میفراز گردن به دستار و ریش
که دستار پنبه است و ریشت حشیش.
سعدی ( بوستان ).
ابن بیطار نیز آن را به معنی مطلق گیاه بکار برده است : و هو [ ای عنب الدب ] ثمر نبات منخفض شبیه بما یکون بین الشجر و الحشیش. ( ابن البیطار ).
|| چرس. بنگ. آنچه ازبرگ خشک شاهدانه هندی سازند تخدیر را. گردی که بر برگهای شاهدانه پدید آید و از آن چرس و بنگ کنند :
خاصیت بنهاده در کف حشیش
کو زمانی میرهاند از خودیش.
مولوی.
|| سبزه. ورق الخیال. ( یادداشت مؤلف ). || خشک. یابس : خرج الولد حشیشاً؛ ای یابساً. بچه که در شکم خشک شده باشد.بچه مرده در شکم. || در بعضی کتب به معنی بلغور و بربور و کبیده گندم و جو و امثال آن آورده اند. لکن ظاهراً آن مصحف جشین باشد با جیم معجمة.

حشیش. [ ح َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان. واقع در 35هزارگزی باختر زرند و 9هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به بافق. ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل. دارای 65 تن سکنه میباشد.فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، حبوبات ، پسته ، پنبه. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

حشیش. [ ح ُ ش َ ] ( اِخ ) ابن حرقوص بن مازن مالک بن عمربن تمیم. ( لباب الانساب سمعانی ) ( ابن اثیر ).

حشیش. [ ح ُ ش َ ] ( اِخ ) ابن عدی بن عامر از قبیله کنانة است. ( لباب الانساب ).

حشیش. [ ح ُ ش َ ] ( اِخ ) ابن عمران. از قبیله تمیم بطنی از یربوع بن حنظله. ( لباب الانساب ).

حشیش. [ ح ُ ش َ ] ( اِخ ) ابن هلال بن حرث بن رزاخ از قبیله بجیلة. ( لباب الانساب ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

گیاه خشک، واحد آن:حشیشه حشائش جمع، گیاه شاهدانه
( اسم ) ۱ - گیاه خشک . ۲ - شاهدانه . ۳ - سر شاخه های گل دار گیاه شاهدانه که خشک کنند و پس از آماده کردن بطرق مخصوص و کوبیدن آنها را بصورت جویدن در دهان و یا تدخین مورد استفاده قرار دهند .
ابومحرز محدث است

فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - گیاه خشک . ۲ - بنگ ، سرشاخه های گل دار گیاه شاهدانه که پس از خشک کردن و آماده کردن به طرق مخصوص آن را به صورت جویدن یا تدخین مورد استفاده قرار می دهند.

فرهنگ عمید

۱. ماده ای مخدر که از خشک کردن و آماده ساختن سرشاخههای گُل دار گیاه شاهدانه تهیه می شود.
۲. [قدیمی] گیاه خشک.

دانشنامه عمومی

{{درشت|حشیش، بنگ یا چَرس[ ۱] ماده ای ست که از صمغ گیاه شاه دانه به دست می آید. [ ۲] تفاوت حشیش با ماری جوآنا در این است که ماری جوانا از برگ و گل خشک شدهٔ گیاه شاه دانه حاصل می شود. [ ۲] گُل یا ماری جوآنا همان طور که از نام آن پیداست از گل و برگ های بالای گیاه کاملاً بالغ شاهدانه ساتیوا تهیه می شود. برگ های این نوع از شاهدانه سرسوزنی هستند. نشئگی حاصل از تدخین ماری جوآنا حدوداً سه تا شش برابر از دیگر بخش های شاهدانه ساتیوا و دیگر انواع گیاه شاهدانه بیشتر است!
ترکیبات مؤثر در حشیش کمابیش همان ترکیبات سایر قسمت های گیاه شاهدانه با خلوص بالاتر است. برگ و جوانه این گیاه گراس نامیده می شود. روغنی که از صمغ شاهدانه تهیه می شود، نوع خالصی از ماده سایکواکتیو تی اچ سی محسوب می شود که از شاهدانه به دست می آید. تأثیر حشیش، ناشی از تتراهیدروکانابینول ( THC ) است که یک انتئوژن به شمار می رود.
روش های گوناگونی برای مصرف حشیش وجود دارد. کشیدن حشیش با استفاده از چپق، قرار دادن بر روی قاشق داغ، به روش چیلیم و شایع تر از همه به صورت سیگاری در ترکیب با تنباکو یا گراس است. در کشور افغانستان نوعی مخلوط نوشیدنی از مواد مختلف و روغن شاهدانه ماده می سازند و مصرف می کنند که تأثیرات متفاوت از مصرف تدخینی است و از مدت اثر بیشتری برخوردار است.
بزرگ ترین مراکز تولید حشیش در جهان، کشورهای نیجریه، جامایکا، کلمبیا، مکزیک، افغانستان، مراکش و پاراگوئه هستند و استرالیا، ایالات متحده آمریکا و کانادا هم بیشترین تعداد مصرف کنندگان حشیش و گراس را در خود جای داده اند. [ ۳] [ ۴]
• اصطلاحات عامیانه ( به جای حشیش ) : بنگ، سیگاری، پنیر، گرس، چرس، واکس، واکس گوش، روغن عسل، گانجا، مری جین، همپ، گل و بته فقیری. [ ۵]
• بنگ: به سرشاخه های گل دار یا به میوه نشسته و خشک شده بوته شاهدانه هم می گویند.
• چرس: حشیشی که از رزین آماده شده از سرشاخه های گل دار و به میوه نشسته گیاه بالغ شاهدانه تهیه می شود و از انواع دیگر آن مرغوب تر است. [ ۱]
حشیش در سده های میانه در جهان اسلام در ابعاد وسیعی مورد مصرف بود. کشیدن حشیش احتمالاً قبل از آشنایی با توتون رایج شده است. یافته های باستان شناسانه در اتیوپی استعمال حشیش به وسیله قلیان در سده چهاردهم میلادی را نشان می دهد. البته سابقه مصرف دارویی حشیش در شرق مدیترانه به اواخر هزاره دوم پیش از میلاد بازمی گردد. در تاریخ معاصر خاستگاه حشیش افغانستان ( ۷۸٪ ) و پاکستان ( ۱۶٪ ) است. [ ۶] حشیش در این دوران ( هزاره دوم پیش از میلاد ) به عنوان دارویی برای آسان ساختن زایمان مورد استفاده بود. بقایای تتراهیدروکانابینول در گورستانی متعلق به سده چهارم میلادی در نزدیکی اورشلیم پیدا شده است. حشیش و سایر داروهای مخدر در جوامع مسلمان، جایگزینی برای مشروبات الکلی بودند که ممنوع اعلام شده بود. [ ۷]
عکس حشیش

حشیش (فیلم ۱۹۷۶). حشیش ( به هندی: Charas ) فیلمی محصول سال ۱۹۷۶ و به کارگردانی راماناند ساگر است. در این فیلم بازیگرانی همچون درمندرا، هما مالینی، آجیت خان، امجد خان، آریونا ایرانی، آسرانی، نظیر حسین ایفای نقش کرده اند.
کالیچاران مرد شیاد و خطرناکی است که با سواستفاده از اموال صاحبکارش یک تجارت حشیش به راه انداخته و با مرد مرموزی ملقب به شیخ همکاری میکند. وقتی کالیچاران متوجه میشود که صاحبکارش تصمیم به بازگشت از سفر گرفته، وردست خودش یعنی روبرت را روانه خارج میکند تا صاحبکارش و پسر و دخترش را قتل عام کند. خانه توسط روبرت و افرادش طعمه حریق شده و پدر میمیرد. دختر یعنی مونی توسط روبرت ربوده شده و پسر خانواده یعنی سورج کومار جان سالم بدر میبرد و روبرت تصور میکند که او نیز اسیر مرگ گشته. روبرت مونی را رقاصه یک کلاب میکند و سورج سراغ کالیچاران میرود. کالیچاران به سورج میگوید که پدرش بخاطر قمار و بدهی مجبور شد تمام اموالش را بفروشد و سورج متوجه خیانت و حقه بازی کالیچاران میشود. افراد کالیچاران قصد جان سورج را میکنند و سورج میگریزد. در هنگام تعقیب و گریز وی با دختری بنام سودا آشنا میشود. سودا بازیگر مشهوری است که بخاطر آتویی که کالیچاران از وی دارد مجبور شده در این سوداگری مرگ به او کمک کند. وقتی پلیس شرایط را میبیند به سورج پیشنهاد همکاری میدهد. سورج پس از گذراندن آموزش به نیروهای پلیس ملحق میشود تا بتواند کالیچاران و تجارت حشیش او را قلع و قمع کند و. . .
عکس حشیش (فیلم ۱۹۷۶)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:شاهدانه

جدول کلمات

گیاه خشک, گیاه شاهدانه

مترادف ها

marijuana (اسم)
ماری جوانا، حشیش، کنف، تنباکوی وحشی بیابانی، بته شاهدانه

marihuana (اسم)
ماری جوانا، حشیش، کنف، تنباکوی وحشی بیابانی، بته شاهدانه

kef (اسم)
کیف، نشئه، حشیش، بنگ

hashish (اسم)
حشیش، بنگ

hemp (اسم)
حشیش، بنگ، کنف، بوته شاهدانه، مزد گیاه

فارسی به عربی

قنب , ماریوانا

پیشنهاد کاربران

حشیش ؛ به یک نوع خاصی از گیاه علفی حشیش گفته می شود و علف هم از آن جهت می باشد که گیاهان زیادی در کنار هم تألیف شده باشند. حروف الفبا نیز از آن جهت می باشد که دارای تعدد و تکثر می باشند.
جهت درک بهتر مفهوم کلمه ی حشیش مطلب زیر می تواند تصویر بهتری از مفهوم باطنی این کلمه به ما بدهد.
...
[مشاهده متن کامل]

حَشَد ؛ ریشه ی این کلیدواژه دو حرف ( ح ش ) می باشد که غالب ساختمان این کلمه با حرف ( د ) بسته شده است.
ذات حرف ( ح ) یک ذات لطیف است که از محل صدور آوای آن از ابزارهای کلامی در دهان بدون درگیری فیزیکی قابل صادر شدن است و چون از انتهای حلق، آوای این حرف صادر می شود همراه با حرارت و انرژی می باشد به گونه ای که در یک هوای سرد زمستانی اگر بخواهیم دستانمان را گرم کنیم فقط با ادای این حرف یعنی ههههاااا کردن عمل گرما رساندن به دستانمان انجام می گردد و در کلماتی این حرف خودنمایی می کند که بُعد لطافت و گرما و جریان لطیفی از انرژی و نیرو در آن وجود داشته باشد. مثل حرارت حوره هوری مهار حرم رحیم حیات و. . .
ذات حرف ( ش ) به گونه ای است که در هنگام تلفظ یک جریان صدادار و پخش را در ذهن تداعی می کند و نمایانگر یک جریان شارش گونه از انرژی با حجم و کمیت زیاد می باشد. مثل شارش آبشار شرشر شیر شلنگ شل شورش و. . .
کلمه ی حشد از آن جهت به معنی جمعیت به زبان فارسی ترجمه و برگردان شده است که این دو حرف یعنی ( ح ش ) با ذاتی که دارند ساختمان این کلمه را ایجاد نموده اند.
اگر مفهوم باطنی این کلمه را در کلمات هم خانواده با این کلمه جستجو کنیم به کلماتی مثل حَشَر محشر حاشور حشره حشیش حوش هاشم و . . . خواهیم رسید.
اصطلاح حشر و نشر که با حرف ( ر ) و ذات تکرار پذیری که آوایش دارد و برای این دو کلمه غالب سازی کرده است به راحتی معنای باطنی کلمه ی حشد را می رساند یعنی کلمه حشر به معنی به هم حاشور شدن و کلمه ی نشر به معنی از همدیگر منتشر شدن.
حشیش علف . غالب کلمه ی حشیش چون با حرف ( ش ) بسته شده نشان دهنده ی این است که این بوته علاوه بر علفی بودن آن خود یک دانه بوته ی این گیاه نیز دارای شاخ و برگ فراوانی می باشد.
محشر محل محشور شدن
حاشور در نقشه کشی صنعتی برای نشان دادن نمای محل برش خورده با نیم خط های به همدیگر نزدیک در طراحی ها نشان داده می شود.
حشره حشرات ریز و در جمعیت زیاد
اصطلاح حشری شدن برای زمانی که کسی یا حیوانی میل به نزدیکی پیدا می کند.
هاشم به شخصی که افراد زیادی را به گرد همدیگر متحد می کند
احشام به گله ی حیوانات مثل گاو و گوسفند در جمعیت زیاد
و فراوان از این دست کلمات که با این مدل تحلیل و تفسیر می شود به معنای باطنی کلمات دست یافت.

بینهایت بده
حشیش ( به هندی: Charas ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۴ و به کارگردانی تیگمانشو دولیا است. در این فیلم بازیگرانی همچون جیمی شرگیل، اودای چوپرا، عرفان خان، نامراتا شیرودکار، هیریشتا بهات، وارون بادولا، سانجای میشرا ایفای نقش کرده اند.
حشیش
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/حشیش_(فیلم_۲۰۰۴)
واژه حشیش
معادل ابجد 618
تعداد حروف 4
تلفظ hašiš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( حَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی haSiS
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
حشیشیدن = حشیش کشیدن/مصرف کردن
حشیش: [اصطلاح اعتیاد]ماده ‏ای به رنگ سبز تیره و گاهی قهوه ‏ای مایل به سبز شبیه حنا که از گل، برگ و ساقه گیاه شاهدانه مؤنث و از ترشحات چسبنده آنها به صورت صمغ به دست می آ‏ید. حشیش حاوی ماده‏ای شیمیایی به
...
[مشاهده متن کامل]
نام T. H. C ( تترا هیدرو کانا بینول ) است که ماده مؤثر آن به شمار می ‏رود. حــشیـش در طــبــقـه ‏بـنـدی مـواد مخدر، جزء مواد توهم‏ زای طبیعی می ‏باشد.

حشیش:[ اصطلاح طب سنتی ]گیاه خشک و شبیه به خشک شده و گویند مخصوص نباتی است که بر روی زمین پهن نبوده و با ساق باشد و به حد ثمنش نرسد.
علوفه درو . . و بسته بندی شده جهت خوراک دام
در پهلوی " هاسیس " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
در پارسی " خس "

بپرس