[ویکی فقه] اصل حسن و قبح عقلی در کلام عدلیه جایگاه برجسته ای دارد، و به عنوان مبنا و شالوده بحث های عدل در کلام اسلامی به شمار می رود. بدین جهت، متکلمان عدلیه در آغاز مبحث عدل الهی به بحث درباره این اصل پرداخته اند.
مفاد قاعده حسن و قبح عقلی دو چیز است: ۱. افعالی که از فاعل های آگاه و مختار صادر می شوند در نفس الامر از دو قسم بیرون نیستند، یا صفت حسن و یا صفت قبح (مقام ثبوت). ۲. عقل انسان به طور مستقل می تواند حسن و قبح برخی از افعال را تشخیص دهد (مقام اثبات). توضیح مطلب نخست این است که بر افعال انسان دو گونه عناوین مترتب می گردد. عناوین اولیه و عناوین ثانویه. عناوین اولیه عناوینی اند که افعال را از جنبه تکوینی از یکدیگر جدا می سازند، مانند عناوین اکل، شرب، قیام، قعود، تکلم، حرکت، سکون و نظایر آنها که افعال از نظر این عناوین به حسن و قبح وصف نمی شوند و فقط حسن تکوینی دارند. عناوین ثانویه عناوینی اند که بر عناوین نخست مترتب می شوند، و به اعتبار آنها افعال به حسن یا قبح وصف می شوند مانند عناوین، عدل، ظلم، صدق، کذب و عمل به عهد، نقض عهد، وفای به وعده، خلف وعده و نظایر آنها. این عناوین را به اعتبار این که منشا اتصاف افعال به حسن و قبح بر می گردند، عناوین محسن و مقبح نیز می گویند. و حسن و قبح ذاتی مربوط به همین عناوین است، نه عناوین اولیه. بنابراین مفاد حسن و قبح عقلی این است که اولا: از نظر عقل افعال فاعل های آگاه و مختار با توجه به عناوین ثانویه آنها یا صفت حسن دارند و یا صفت قبح. ثانیا: عقل انسان به طور مستقل می تواند برخی از این حسن و قبح ها را بشناسد و برخی دیگر را از طریق وحی و شرع می شناسد.
عقل نظری و عقل عملی
عقل، از «عقال البعیر» گرفته شده است. عقال البعیر ریسمانی است که بازوان شتر را بدان می بندند تا در جای خویش بماند. پیشانی بند را نیز عقال گویند. بنابراین عقل قوه ای است که انسان را از انحراف از مسیر اعتدال منع می کند. البته، بازدارندگی عقل در حد تشخیص و داوری است، نه منع عملی. آنچه عقل می شناسد دو گونه است: الف: خارج از قلمرو خواست و توان انسان است. مانند معارف و ادراکات عقلی مربوط به جهان طبیعت یا ماوراء طبیعت، این گونه شناخت را که به جهان بینی مربوط می شود. حکمت نظری گویند، و آن گاه که به عقل نسبت داده شود آن را عقل نظری می نامند. ب: در قلمرو اراده و اختیار انسان است، یعنی افعال اختیاری انسان. این گونه شناخت و معرفت عقلی را که مربوط به ایدئولوژی است، «حکمت عملی» گویند، و آن گاه که به عقل نسبت داده شود آن را عقل عملی می نامند. بنابراین، قوة عاقله یک چیز است، و نقش آن شناخت و ادراک است، ولی مدرکات آن دو گونه است، برخی مربوط به جهان بینی است و معرفت و شناخت به خودی خود مطلوب است. (ادراکات نظری) عقل را به این اعتبار «عقل نظری» گویند و برخی مربوط به ایدئولوژی است و معرفت و شناخت مقدمه عمل است. (ادراکات عملی) عقل را به این اعتبار «عقل عملی» گویند. و در بحث حسن و قبح عقلی، عقل عملی مقصود است. (آنچه در متن دربارة عقل نظری و عقل عملی گفته شده نظریه مشهور است، در این باره اقوال دیگری نیز وجود دارد.)
مثبتان و منکران حسن و قبح
متکلمان امامیه و معتزله از طرفداران جدی حسن و قبح عقلی می باشند. آنان بر این باورند که عدل الهی را جز بر پایة این اصل نمی توان تفسیر کرد، و انکار این اصل را مستلزم انکار عدل الهی می دانند. از این روی، عدل را از اصول مذهب خود قرار داده اند تا بدین وسیله به دیگران اعلان کنند، که تنها آنان هستند که عدل الهی را گرامی داشته اند. همان گونه که پیش از این یادآور شدیم، متکلمان عدلیه در آغاز مبحث عدل الهی به اثبات حسن و قبح عقلی پرداخته اند. علامه حلی (متوفای ۷۲۶ هـ) گفته است: «امامیه و معتزله بر این عقیده اند که حسن و قبح پاره ای از افعال را عقل به صورت روشن و بدیهی درک می کند». احمد امین مصری گفته است: «از آنجا که معتزله خداوند را عادل و حکیم دانسته اند، مساله حسن و قبح اعمال را مطرح کرده اند». گذشته از امامیه و معتزله، ماتریدیه نیز حسن و قبح عقلی را پذیرفته اند، اگر چه در پاره ای از مسائل با تعابیر امامیه و معتزله همداستان نیستند. چنان که تفتازانی (متوفای ۷۹۳ هـ) گفته است: «برخی از اهل سنت یعنی حنفیه بر این عقیده اند که حسن و قبح برخی از افعال را عقل درک می کند، مانند وجوب نخستین واجب، و وجوب تصدیق پیامبر و حرمت تکذیب او». اشاعره از منکران عمده اصل حسن و قبح عقلی می باشند. اصولا همه کسانی که عقل و معرفت عقلی را ارج نمی نهند و نمی پذیرند، به حسن و قبح عقلی نیز اعتقاد ندارند، براین اساس اهل الحدیث از اهل سنت، و اخباریون شیعه نیز منکران حسن و قبح عقلی اند. البته برخی از اخباریون احکام عقل در بدیهیات را پذیرفته اند، و در غیر بدیهیات، راه درک حقایق (اعم از نظری و عملی) را شرع دانسته اند.
مدح و ذم و ثواب و عقاب
...
مفاد قاعده حسن و قبح عقلی دو چیز است: ۱. افعالی که از فاعل های آگاه و مختار صادر می شوند در نفس الامر از دو قسم بیرون نیستند، یا صفت حسن و یا صفت قبح (مقام ثبوت). ۲. عقل انسان به طور مستقل می تواند حسن و قبح برخی از افعال را تشخیص دهد (مقام اثبات). توضیح مطلب نخست این است که بر افعال انسان دو گونه عناوین مترتب می گردد. عناوین اولیه و عناوین ثانویه. عناوین اولیه عناوینی اند که افعال را از جنبه تکوینی از یکدیگر جدا می سازند، مانند عناوین اکل، شرب، قیام، قعود، تکلم، حرکت، سکون و نظایر آنها که افعال از نظر این عناوین به حسن و قبح وصف نمی شوند و فقط حسن تکوینی دارند. عناوین ثانویه عناوینی اند که بر عناوین نخست مترتب می شوند، و به اعتبار آنها افعال به حسن یا قبح وصف می شوند مانند عناوین، عدل، ظلم، صدق، کذب و عمل به عهد، نقض عهد، وفای به وعده، خلف وعده و نظایر آنها. این عناوین را به اعتبار این که منشا اتصاف افعال به حسن و قبح بر می گردند، عناوین محسن و مقبح نیز می گویند. و حسن و قبح ذاتی مربوط به همین عناوین است، نه عناوین اولیه. بنابراین مفاد حسن و قبح عقلی این است که اولا: از نظر عقل افعال فاعل های آگاه و مختار با توجه به عناوین ثانویه آنها یا صفت حسن دارند و یا صفت قبح. ثانیا: عقل انسان به طور مستقل می تواند برخی از این حسن و قبح ها را بشناسد و برخی دیگر را از طریق وحی و شرع می شناسد.
عقل نظری و عقل عملی
عقل، از «عقال البعیر» گرفته شده است. عقال البعیر ریسمانی است که بازوان شتر را بدان می بندند تا در جای خویش بماند. پیشانی بند را نیز عقال گویند. بنابراین عقل قوه ای است که انسان را از انحراف از مسیر اعتدال منع می کند. البته، بازدارندگی عقل در حد تشخیص و داوری است، نه منع عملی. آنچه عقل می شناسد دو گونه است: الف: خارج از قلمرو خواست و توان انسان است. مانند معارف و ادراکات عقلی مربوط به جهان طبیعت یا ماوراء طبیعت، این گونه شناخت را که به جهان بینی مربوط می شود. حکمت نظری گویند، و آن گاه که به عقل نسبت داده شود آن را عقل نظری می نامند. ب: در قلمرو اراده و اختیار انسان است، یعنی افعال اختیاری انسان. این گونه شناخت و معرفت عقلی را که مربوط به ایدئولوژی است، «حکمت عملی» گویند، و آن گاه که به عقل نسبت داده شود آن را عقل عملی می نامند. بنابراین، قوة عاقله یک چیز است، و نقش آن شناخت و ادراک است، ولی مدرکات آن دو گونه است، برخی مربوط به جهان بینی است و معرفت و شناخت به خودی خود مطلوب است. (ادراکات نظری) عقل را به این اعتبار «عقل نظری» گویند و برخی مربوط به ایدئولوژی است و معرفت و شناخت مقدمه عمل است. (ادراکات عملی) عقل را به این اعتبار «عقل عملی» گویند. و در بحث حسن و قبح عقلی، عقل عملی مقصود است. (آنچه در متن دربارة عقل نظری و عقل عملی گفته شده نظریه مشهور است، در این باره اقوال دیگری نیز وجود دارد.)
مثبتان و منکران حسن و قبح
متکلمان امامیه و معتزله از طرفداران جدی حسن و قبح عقلی می باشند. آنان بر این باورند که عدل الهی را جز بر پایة این اصل نمی توان تفسیر کرد، و انکار این اصل را مستلزم انکار عدل الهی می دانند. از این روی، عدل را از اصول مذهب خود قرار داده اند تا بدین وسیله به دیگران اعلان کنند، که تنها آنان هستند که عدل الهی را گرامی داشته اند. همان گونه که پیش از این یادآور شدیم، متکلمان عدلیه در آغاز مبحث عدل الهی به اثبات حسن و قبح عقلی پرداخته اند. علامه حلی (متوفای ۷۲۶ هـ) گفته است: «امامیه و معتزله بر این عقیده اند که حسن و قبح پاره ای از افعال را عقل به صورت روشن و بدیهی درک می کند». احمد امین مصری گفته است: «از آنجا که معتزله خداوند را عادل و حکیم دانسته اند، مساله حسن و قبح اعمال را مطرح کرده اند». گذشته از امامیه و معتزله، ماتریدیه نیز حسن و قبح عقلی را پذیرفته اند، اگر چه در پاره ای از مسائل با تعابیر امامیه و معتزله همداستان نیستند. چنان که تفتازانی (متوفای ۷۹۳ هـ) گفته است: «برخی از اهل سنت یعنی حنفیه بر این عقیده اند که حسن و قبح برخی از افعال را عقل درک می کند، مانند وجوب نخستین واجب، و وجوب تصدیق پیامبر و حرمت تکذیب او». اشاعره از منکران عمده اصل حسن و قبح عقلی می باشند. اصولا همه کسانی که عقل و معرفت عقلی را ارج نمی نهند و نمی پذیرند، به حسن و قبح عقلی نیز اعتقاد ندارند، براین اساس اهل الحدیث از اهل سنت، و اخباریون شیعه نیز منکران حسن و قبح عقلی اند. البته برخی از اخباریون احکام عقل در بدیهیات را پذیرفته اند، و در غیر بدیهیات، راه درک حقایق (اعم از نظری و عملی) را شرع دانسته اند.
مدح و ذم و ثواب و عقاب
...
wikifeqh: حسن_و_قبح_عقلی_در_کلام_عدلیه