حسن بیگ زردابی ( ترکی آذربایجانی: Həsən bəy Zərdabi ) ، حسن بیگ سلیم بیگ اوغلو ملک اف ( ترکی آذربایجانی: Həsən bəy Səlim bəy oğlu Məlikov زادهٔ ۲۸ ژوئن ۱۸۳۷ یا ۱۸۴۲[ ۱] — ۱۵ نوامبر ۱۹۰۷ ) بود. او یک روشنفکر و روزنامه نگار آذربایجانی و بانی نخستین روزنامهٔ آذربایجانی زبان اکینچی ( دهقان ) در سال ۱۸۷۵ بود.
زردابی در زرداب که آن زمان یک روستای کوچک در کنار رودخانه کُر غرب باکو بود متولد شد. او تحصیلات اولیه اش را در مدرسه روسی شاماخی و بعد از دریافت یک بورس تحصیلی در تفلیس به اتمام رسانید و سپس به بخش ریاضی و فیزیک در دانشگاه مسکو پیوست. پس از فارغ التحصیلی اوبه مدیریت مسّاحی زمین در تفلیس و بعد به قوه قضائیه در قوبا منصوب شد. او از این سمت خود استعفا داد تا به عنوان یک معلم علوم در یک مدرسه متوسطه در باکو کار کند، جایی که او یک مؤسسه خیرخواهانه تأسیس کرد تا به تحصیلات مدرن بچه های مسلمانان کمک بکند. [ ۲]
زردابی در طول زندگی اش مبارزی برای روشنگری مسلمانان در قفقازبود. زردابی طرفدار سکولاریسم وسواد آموزی در میان جمعیت مسلمان در قفقاز جنوبی بود.
در ابتدا او از حکومت، حمایت می کرد، اما بعداً در ارزیابی خوددر مورد مزایای حکومت امپراتوری روسیه تجدید نظر کرد. روشنفکران جوان آذربایجانی در آن دوره روسیه را به عنوان کانالی برای نزدیکی به ترقیات اروپا می دیدند و از شیوه های تعلیمات مکتبهای اسلامی انتقاد می کردند. آن ها به زبان ترکی آذربایجانی به عنوان وسیله ای برای ابراز هویت فرهنگی می نگریستند. آن ها در حین مبارزه خود برای تغییر و تحول، همان طور که آدری آلشتات ( َAudrey Altstadt ) توضیح می دهد، روشنفکران آذربایجان متوجه شدند که نیازی به ترک میراث فرهنگی خود برای بهره بردن از پیشرفتهای اروپا نیست. [ ۳] زردابی به چنین نتیجه گیری در نتیجه سال های طولانی تبعید در روستای کوچک زرداب به این نتیجه رسید. [ ۴]
در سال ۱۸۷۳ زردابی با یکی دیگراز روشنفکران فعال، نجف بیگ وزیراف اولین تولید هنری تئاتر در آذربایجان را با نمایش ماجرای یک خسیس بر اساس نمایشنامه میرزا فتحعلی آخوندزاده به روی صحنه آورد.
در سال ۱۸۷۵ زردابی روزنامه اکینچی را تأسیس کرد. این اولین روزنامه مستقل به زبان ترکی آذربایجانی در امپراتوری روسیه بود. [ ۵] مطابق با ایده های نارودنیک ( پوپولیستی ) زردابی این روزنامه با نام اکینچی در واقع خطاب خود را در درجه اول به طبقه کشاورزاختصاص داده بود. این موازات باایده هایی بود که غالب در دانشگاه های روسیه در آن دوران رواج داشت. زبان ترجیحی مابین با سوادان در آن زمان فارسی بود و عکس العمل آن ها نسبت به انتشار به زبان عوام ( زبان ترکی آذربایجانی ) بسیار خصمانه بود. دایره همکادران زردابی عمدتاً مانند زردابی اهل سنت بودند. نظرات آن ها در مورد عقب ماندگی ایران و سیاست های غیرانسانی کشور باعث خشم گسترده شد و[ ۶] این روزنامه چندین بار توسط مقامات روسی تعطیل شد و با عنوان «مضر و سیاسی غیر قابل اعتماد» قلم داد شد. در شمال آذربایجان در پاییز سال ۱۸۷۷ پلیس ها مشغول به دستگیری تعداد زیادی از تحصیل کردگان «تاتار» ( حکومت روس به آذربایجانی ها عنوان «تاتارها» را داده بودند ) بودند. دلیل دستگیری ها عمدتاً برای فعالیت هایی مانند تشکیل محافل و توزیع تبلیغات ضد دولت بود. [ ۷] پس از بسته شدن اکینچی در سال ۱۸۷۷ زردابی به روستای اجدادی خود تبعید شد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفزردابی در زرداب که آن زمان یک روستای کوچک در کنار رودخانه کُر غرب باکو بود متولد شد. او تحصیلات اولیه اش را در مدرسه روسی شاماخی و بعد از دریافت یک بورس تحصیلی در تفلیس به اتمام رسانید و سپس به بخش ریاضی و فیزیک در دانشگاه مسکو پیوست. پس از فارغ التحصیلی اوبه مدیریت مسّاحی زمین در تفلیس و بعد به قوه قضائیه در قوبا منصوب شد. او از این سمت خود استعفا داد تا به عنوان یک معلم علوم در یک مدرسه متوسطه در باکو کار کند، جایی که او یک مؤسسه خیرخواهانه تأسیس کرد تا به تحصیلات مدرن بچه های مسلمانان کمک بکند. [ ۲]
زردابی در طول زندگی اش مبارزی برای روشنگری مسلمانان در قفقازبود. زردابی طرفدار سکولاریسم وسواد آموزی در میان جمعیت مسلمان در قفقاز جنوبی بود.
در ابتدا او از حکومت، حمایت می کرد، اما بعداً در ارزیابی خوددر مورد مزایای حکومت امپراتوری روسیه تجدید نظر کرد. روشنفکران جوان آذربایجانی در آن دوره روسیه را به عنوان کانالی برای نزدیکی به ترقیات اروپا می دیدند و از شیوه های تعلیمات مکتبهای اسلامی انتقاد می کردند. آن ها به زبان ترکی آذربایجانی به عنوان وسیله ای برای ابراز هویت فرهنگی می نگریستند. آن ها در حین مبارزه خود برای تغییر و تحول، همان طور که آدری آلشتات ( َAudrey Altstadt ) توضیح می دهد، روشنفکران آذربایجان متوجه شدند که نیازی به ترک میراث فرهنگی خود برای بهره بردن از پیشرفتهای اروپا نیست. [ ۳] زردابی به چنین نتیجه گیری در نتیجه سال های طولانی تبعید در روستای کوچک زرداب به این نتیجه رسید. [ ۴]
در سال ۱۸۷۳ زردابی با یکی دیگراز روشنفکران فعال، نجف بیگ وزیراف اولین تولید هنری تئاتر در آذربایجان را با نمایش ماجرای یک خسیس بر اساس نمایشنامه میرزا فتحعلی آخوندزاده به روی صحنه آورد.
در سال ۱۸۷۵ زردابی روزنامه اکینچی را تأسیس کرد. این اولین روزنامه مستقل به زبان ترکی آذربایجانی در امپراتوری روسیه بود. [ ۵] مطابق با ایده های نارودنیک ( پوپولیستی ) زردابی این روزنامه با نام اکینچی در واقع خطاب خود را در درجه اول به طبقه کشاورزاختصاص داده بود. این موازات باایده هایی بود که غالب در دانشگاه های روسیه در آن دوران رواج داشت. زبان ترجیحی مابین با سوادان در آن زمان فارسی بود و عکس العمل آن ها نسبت به انتشار به زبان عوام ( زبان ترکی آذربایجانی ) بسیار خصمانه بود. دایره همکادران زردابی عمدتاً مانند زردابی اهل سنت بودند. نظرات آن ها در مورد عقب ماندگی ایران و سیاست های غیرانسانی کشور باعث خشم گسترده شد و[ ۶] این روزنامه چندین بار توسط مقامات روسی تعطیل شد و با عنوان «مضر و سیاسی غیر قابل اعتماد» قلم داد شد. در شمال آذربایجان در پاییز سال ۱۸۷۷ پلیس ها مشغول به دستگیری تعداد زیادی از تحصیل کردگان «تاتار» ( حکومت روس به آذربایجانی ها عنوان «تاتارها» را داده بودند ) بودند. دلیل دستگیری ها عمدتاً برای فعالیت هایی مانند تشکیل محافل و توزیع تبلیغات ضد دولت بود. [ ۷] پس از بسته شدن اکینچی در سال ۱۸۷۷ زردابی به روستای اجدادی خود تبعید شد.
wiki: حسن بیگ زردابی