[ویکی فقه] در مورد حدیث صحابه دیدگاه هایی وجود دارد که آیا از دریافت های خود از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) می گفتند یا از دست آوردها و برداشت های خودشان بوده است که در ادامه دیدگاه بزرگان می شود.
بنابراین، در معتبر بودن حدیث صحابی (که از خود اوست یا به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) مستند است) از این نظر می توان گفت که آنچه صحابه، می گویند آیا از دریافت های خود از پیامبر می گفتند یا از دست آوردها و برداشت های خودشان بود؟ زیرا گستره دانش آنان ایجاب می نمود که خود، صاحب نظر باشند و با توجه به اینکه امکان خطا در اجتهاد وجود دارد، گرچه درصد خطای آنان پایین است و احتمال صواب ترجیح دارد!به این دلیل، تفصیل قائل شده اند: در مواردی که اعمال نظر می تواند نقش داشته باشد، گفتار صحابی به خود او نسبت داده می شود و مواردی که دانستن آن جز از طریق وحی میسور نیست، به پیامبر منتسب خواهد بود؛ زیرا گزارش دهندگان که بزرگان صحابه به شمار می روند، عادل اند و باپروا؛ لذا آنچه را که از طریق حس نتوان به آن دست یافت، گزارش نمی کنند جز آنکه از دانایی توانا و صادقی امین دریافت کرده باشند. در این راستا دیدگاه بزرگان را می آوریم: آیا حدیث منقول از صحابه، سخن پیامبر به شمار می رود؟
علامه طباطبایی
علامه طباطبایی در تفسیر آیه: «انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم..؛ و قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آن چه را که برایشان نازل شده است بیان داری ...» می فرماید: این آیه بر حجیت سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در مقام بیان آیات قرآن دلالت می کند و سخن اهل بیت (علیهم السّلام) نیز به گفتار پیامبر ملحق می شود، به دلیل حدیث متواتر ثقلین و احادیث دیگر که بدان اشاره می کند. اما دلیلی بر حجیت گفتار دیگران (صحابه و تابعان و دیگر علما) وجود ندارد؛ زیرا آیه شامل آنان نمی شود و نص قابل اعتماد دیگری که حجیت گفتار همه امت را ثابت کند در دست نیست (و در ادامه می گوید:) البته آنچه گفته شد در آن بخش از گفتارشان است که از خود آنان دریافت شده باشد. اما احادیثی که حاکی از بیان پیامبر است، اگر متواتر یا با قرینه ای قطعی و مانند آن همراه باشد حجت است، ولی اگر متواتر نبود یا در کنار آن قرینه ای وجود نداشت حجت نیست؛ زیرا مشخص نمی شود که سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) باشد. همچنین می گوید: «آیه فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون؛ اگر خود نمی دانید از آگاهان بپرسید» منافی گفتار ما نیست زیرا این آیه اشاره به حکم عقلاء است (مبنی بر اینکه جاهل باید به عالم رجوع کند) و اختصاص به گروهی ندارد.
حاکم نیشابوری
حاکم نیشابوری می گوید: بر پژوهنده علم شایسته است بداند تفسیر صحابی ای که شاهد وحی و نزول قرآن بوده است در نزد شیخین (مراد: محمد بن اسماعیل بخاری و مسلم بن حجاج نیشابوری است.) حدیث مسند به شمار می رود؛ یعنی اگر سلسله سند به صحابی جلیل القدری ختم گردد برای اسناد حدیث به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) کافی است، هرچند خود آن صحابی حدیث را به شخص پیامبر اسناد نداده باشد. این مطلب را حاکم در دو جای مستدرکش یادآور شده است؛ سخن او فراگیر است و شامل گفتارهایی می شود که محتوای آن تنها از طریق وحی قابل شناخت باشد یا امکان راه یافتن به آن از غیر طریق وحی نیز ممکن باشد. به همین دلیل این سخن با این عمومیت و اطلاق را نمی توان پذیرفت؛ لذا وی در کتابی که برای شناخت علوم حدیث نگاشته، از این گفتار عدول نموده است. در آن جا می گوید: برخی از احادیث به صحابی ختم می شود و به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نسبت داده نشده است؛ مثلا هنگامی که صحابی ای می گوید: پیامبر را دیدیم که فلان کار را انجام می داد یا به انجام کاری دستور داد... یا می گوید: اصحاب پیامبر آن گونه عمل می کردند...؛ مثل حدیثی که از مغیرة بن شعبه نقل شده است که اصحاب پیامبر با ناخن در خانه پیامبر را می زدند. این از مواردی است که اگر کسی اهل فن نباشد آن را حدیث مسند می پندارد، چون کلمه رسول الله ذکر شده است، ولی این حدیث مسند نیست، بلکه موقوف بر همان صحابی است که آن را از مشاهدات خود گزارش کرده است. (حدیث موقوف، بر حدیثی اطلاق می شود که نسبت آن به همان شخص که راوی او است متوقف شود و به پیامبر اکرم نسبت داده نشود.) همچنین اگر صحابی ای بگوید: آن حضرت فلان مطلب را می گفت یا فلان کار را انجام می داد یا به فلان کار امر می کرد... حدیث مسند نخواهد بود. وی اضافه می کند: از جمله احادیث موقوف، حدیثی است که از ابو هریره درباره آیه: «لواحة للبشر » روایت شده است؛ او می گوید: جهنم در روز قیامت آنان را در برمی گیرد و سخت می سوزاند و در نتیجه گوشتی بر استخوان باقی نمی گذارد و گوشت های بدن همگی فرو می ریزد. حاکم می گوید: امثال این حدیث موقوف است و از جمله تفاسیر صحابه به شمار می آید، (بنابراین مبنا که این تفسیر ابو هریره از پیش خودش باشد احتمالا حاکم، با تکیه بر ظاهر عبارت آیه چنین اظهار کرده است، ولی در آینده از سیوطی نقل خواهیم کرد که تفسیر این آیه از جمله مواردی است که شناخت آن جز از طریق وحی ممکن نیست لذا حدیث، مسند به شمار می رود.) همچنین می گوید: آن بخش از تفاسیر صحابه که مسند است از این نوع نیست؛ مثل حدیث جابر که می گوید: یهودیان می گفتند: هر که با همسرش از پشت همبستر شود فرزند او احول (لوچ) خواهد شد. خداوند در رد سخنان ایشان این آیه را نازل فرمود: «نساؤکم حرث لکم... » حاکم می گوید: این حدیث و امثال آن مسند است و موقوف نیست؛ زیرا صحابی ای که شاهد وحی و نزول آیه بوده آن را نقل کرده است و خبر از نزول آیه داده که درباره فلان موضوع نازل گردیده است، بنابراین حدیث مسند است.
ابن صلاح و نووی
...
بنابراین، در معتبر بودن حدیث صحابی (که از خود اوست یا به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) مستند است) از این نظر می توان گفت که آنچه صحابه، می گویند آیا از دریافت های خود از پیامبر می گفتند یا از دست آوردها و برداشت های خودشان بود؟ زیرا گستره دانش آنان ایجاب می نمود که خود، صاحب نظر باشند و با توجه به اینکه امکان خطا در اجتهاد وجود دارد، گرچه درصد خطای آنان پایین است و احتمال صواب ترجیح دارد!به این دلیل، تفصیل قائل شده اند: در مواردی که اعمال نظر می تواند نقش داشته باشد، گفتار صحابی به خود او نسبت داده می شود و مواردی که دانستن آن جز از طریق وحی میسور نیست، به پیامبر منتسب خواهد بود؛ زیرا گزارش دهندگان که بزرگان صحابه به شمار می روند، عادل اند و باپروا؛ لذا آنچه را که از طریق حس نتوان به آن دست یافت، گزارش نمی کنند جز آنکه از دانایی توانا و صادقی امین دریافت کرده باشند. در این راستا دیدگاه بزرگان را می آوریم: آیا حدیث منقول از صحابه، سخن پیامبر به شمار می رود؟
علامه طباطبایی
علامه طباطبایی در تفسیر آیه: «انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم..؛ و قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آن چه را که برایشان نازل شده است بیان داری ...» می فرماید: این آیه بر حجیت سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در مقام بیان آیات قرآن دلالت می کند و سخن اهل بیت (علیهم السّلام) نیز به گفتار پیامبر ملحق می شود، به دلیل حدیث متواتر ثقلین و احادیث دیگر که بدان اشاره می کند. اما دلیلی بر حجیت گفتار دیگران (صحابه و تابعان و دیگر علما) وجود ندارد؛ زیرا آیه شامل آنان نمی شود و نص قابل اعتماد دیگری که حجیت گفتار همه امت را ثابت کند در دست نیست (و در ادامه می گوید:) البته آنچه گفته شد در آن بخش از گفتارشان است که از خود آنان دریافت شده باشد. اما احادیثی که حاکی از بیان پیامبر است، اگر متواتر یا با قرینه ای قطعی و مانند آن همراه باشد حجت است، ولی اگر متواتر نبود یا در کنار آن قرینه ای وجود نداشت حجت نیست؛ زیرا مشخص نمی شود که سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) باشد. همچنین می گوید: «آیه فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون؛ اگر خود نمی دانید از آگاهان بپرسید» منافی گفتار ما نیست زیرا این آیه اشاره به حکم عقلاء است (مبنی بر اینکه جاهل باید به عالم رجوع کند) و اختصاص به گروهی ندارد.
حاکم نیشابوری
حاکم نیشابوری می گوید: بر پژوهنده علم شایسته است بداند تفسیر صحابی ای که شاهد وحی و نزول قرآن بوده است در نزد شیخین (مراد: محمد بن اسماعیل بخاری و مسلم بن حجاج نیشابوری است.) حدیث مسند به شمار می رود؛ یعنی اگر سلسله سند به صحابی جلیل القدری ختم گردد برای اسناد حدیث به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) کافی است، هرچند خود آن صحابی حدیث را به شخص پیامبر اسناد نداده باشد. این مطلب را حاکم در دو جای مستدرکش یادآور شده است؛ سخن او فراگیر است و شامل گفتارهایی می شود که محتوای آن تنها از طریق وحی قابل شناخت باشد یا امکان راه یافتن به آن از غیر طریق وحی نیز ممکن باشد. به همین دلیل این سخن با این عمومیت و اطلاق را نمی توان پذیرفت؛ لذا وی در کتابی که برای شناخت علوم حدیث نگاشته، از این گفتار عدول نموده است. در آن جا می گوید: برخی از احادیث به صحابی ختم می شود و به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نسبت داده نشده است؛ مثلا هنگامی که صحابی ای می گوید: پیامبر را دیدیم که فلان کار را انجام می داد یا به انجام کاری دستور داد... یا می گوید: اصحاب پیامبر آن گونه عمل می کردند...؛ مثل حدیثی که از مغیرة بن شعبه نقل شده است که اصحاب پیامبر با ناخن در خانه پیامبر را می زدند. این از مواردی است که اگر کسی اهل فن نباشد آن را حدیث مسند می پندارد، چون کلمه رسول الله ذکر شده است، ولی این حدیث مسند نیست، بلکه موقوف بر همان صحابی است که آن را از مشاهدات خود گزارش کرده است. (حدیث موقوف، بر حدیثی اطلاق می شود که نسبت آن به همان شخص که راوی او است متوقف شود و به پیامبر اکرم نسبت داده نشود.) همچنین اگر صحابی ای بگوید: آن حضرت فلان مطلب را می گفت یا فلان کار را انجام می داد یا به فلان کار امر می کرد... حدیث مسند نخواهد بود. وی اضافه می کند: از جمله احادیث موقوف، حدیثی است که از ابو هریره درباره آیه: «لواحة للبشر » روایت شده است؛ او می گوید: جهنم در روز قیامت آنان را در برمی گیرد و سخت می سوزاند و در نتیجه گوشتی بر استخوان باقی نمی گذارد و گوشت های بدن همگی فرو می ریزد. حاکم می گوید: امثال این حدیث موقوف است و از جمله تفاسیر صحابه به شمار می آید، (بنابراین مبنا که این تفسیر ابو هریره از پیش خودش باشد احتمالا حاکم، با تکیه بر ظاهر عبارت آیه چنین اظهار کرده است، ولی در آینده از سیوطی نقل خواهیم کرد که تفسیر این آیه از جمله مواردی است که شناخت آن جز از طریق وحی ممکن نیست لذا حدیث، مسند به شمار می رود.) همچنین می گوید: آن بخش از تفاسیر صحابه که مسند است از این نوع نیست؛ مثل حدیث جابر که می گوید: یهودیان می گفتند: هر که با همسرش از پشت همبستر شود فرزند او احول (لوچ) خواهد شد. خداوند در رد سخنان ایشان این آیه را نازل فرمود: «نساؤکم حرث لکم... » حاکم می گوید: این حدیث و امثال آن مسند است و موقوف نیست؛ زیرا صحابی ای که شاهد وحی و نزول آیه بوده آن را نقل کرده است و خبر از نزول آیه داده که درباره فلان موضوع نازل گردیده است، بنابراین حدیث مسند است.
ابن صلاح و نووی
...
wikifeqh: حدیث_صحابه