حجیت ظواهر قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حجیت ظواهر قرآن. در اصطلاح علوم قرآنی مبنا قرار دادن معنای ظاهری قرآن را حجیت ظواهر قرآن می گویند، بر اساس این قاعده هست که ما می توانیم در موارد مختلف به معنای ظاهری قرآن تکیه کرده و ملاک عملمان قرار دهیم و حتی در گفتار و نظریاتمان آنها را مدنظر قرار دهیم چرا که ظواهر قرآن برای عموم مردم حجت و مدرک می باشد.
ممکن است برخی دچار پندار باشند که به ظاهر آیات قرآن کریم نمی شود تمسک جست، چون ظاهرش آراسته، باطنش ژرف و اعماقش دست نیافتنی است و عوامل بازدارنده از تمسک به ظاهر آیات (از قبیل تخصیص، تقیید، نسخ، تاویل و...) هم بسیار است، ولی این مدعا با فرمان تدبر در آیات و تشویق بر تعمق در آن و استخراج گوهرهای تابناک آن ناسازگار است.افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؛ آیا به آیات قرآن نمی اندیشید؟ یا (مگر) بر دل های شان قفل هایی نهاده شده است؟.فانما یسرناه بلسانک لعلهم یتذکرون؛ در حقیقت (قرآن) را بر زبان تو آسان گردانیدیم، امید که پند پذیرند.و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر؛ و قطعا قرآن را برای پندآموزی آسان کرده ایم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟.انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون؛ که ما آن را فصیح و شیوا (و بدون ابهام) قرار دادیم تا شما (در آن) اندیشه کنید.قرآنا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون؛ قرآن عربی، بی هیچ کژی، باشد که آنان راه تقوی پویند.کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الالباب؛ این کتابی مبارک است که آن را به سوی تو نازل کرده ایم تا در (باره) آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند.
ترغیب روایات بر تفکر در قرآن
همچنین با ترغیب پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) که فرموده است در مواقع سرگردانی در درک امور، به قرآن بنگرید و احادیث مشتبه را بر آن عرضه کنید و نیز شیوه خاندان پیامبر (علیهم السّلام) در استنباط احکام از نصوص قرآن و به دست آوردن کلیدهای رمز و ظرافت های بیانی آن نیز در تضاد و ناسازگاری است.پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: آنگاه که تیرگی های فتنه همچون پاره های شب سیاه بر شما سایه افکند، به قرآن پناه ببرید؛ زیرا شفاعت و سعایت (سعایت مقابل شفاعت است. سفاعت، وساطت برای رسیدن به سعادت است و سعایت، وساطت برای رسیدن به شقاوت است.) او پذیرفته است. هرکس به قرآن پشت کند او را به سوی دوزخ روانه خواهد کرد. راهنمایی است که بهترین راه را می نمایاند. در این کتاب تفصیل و تبیین همه چیز و راه دست یافتن بدان موجود است. کلامش جدا کننده حق از باطل است؛ تنها تفنن در گفتار نیست؛ دارای ظاهر و باطن است، ظاهرش در بردارنده احکام و فرامین شرعی است و باطنش سرشار از علم و حکمت و حقایق جاری در بستر زمان؛ ظاهرش آراسته و باطنش ژرف و پر معنا و مشتمل بر برهان های محکم که هر یک گواه صدق دیگری است؛ شگفتی های آن پایان ناپذیر و تازه های آن نافرسودنی است؛ و برای هر که خواستار هدایت و استفاده از نورانیت آن است، چراغ های هدایت و پرتوهای حکمت و براهین شناخت در جای جای قرآن پراکنده است. پس باید دیده حقیقت بین گشود تا قرآن را بر این صفات دید و از پرتو هدایت آن بهره جست و از هلاکت و گرفتاری رهایی یافت؛ زیرا تفکر و تدبر در قرآن مایه حیات قلب انسان آگاه است. هم چنان که طالب روشنایی در تاریکی ها به واسطه نور پیش می رود؛ پس بر شما است که نیک استنباط کنید و در اقدام بر کارهای خیر درنگ نکنید. به همین معنا حدیث دیگری است از امام صادق (علیه السلام) که می فرماید: در این قرآن دلایل هدایت و چراغ های ظلمت شکن وجود دارد؛ انسان حق طلب باید دیده بصیرت خویش را بر روی نور بگشاید تا حقایق را مشاهده نماید. مقصود از تفکر مطلوب در اینجا، تعمق و ژرف اندیشی در براهین قرآن و تعابیر دقیق آن است. در این خصوص خدای تعالی می فرماید: و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛ و این قرآن را به سوی تو فرو آوردیم تا برای مردم آنچه نازل شده توضیح دهی به امید آنکه آنان بیندیشند؛ با توجه به این آیه روشن است که تفکر در قرآن لعلهم یتفکرون بعد از تبیین و بیان لتبین للناس خواسته شده است و هدف نهایی نزول قرآن همان تعمق و ژرف نگری در آن است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: خداوند در قرآن، برای بندگانش تجلی یافته، ولی آنان درنمی یابند و دیده بینا ندارند. و نیز می فرماید: قرآن پندهایی است که برای دانشوران (اهل معرفت) نازل گشته نه دیگران (بیگانگان با دانش و معرفت)، برای کسانی که قرآن را آنچنان که بایسته است تلاوت می کنند و تنها ایشان به قرآن گرویده اند و آن را می شناسند. امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: آگاه باشید که هیچ سودی در قرائت قرآن، بدون تدبر در آن، نیست. نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: خداوند بر بنده اش (بعد از نعمت ایمان) نعمتی برتر از قرآن شناسی و آگاهی از تاویل آن نبخشیده است. همچنین هنگامی که این آیات: (ان فی خلق السماوات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم، و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ مسلما در آفرینش آسمان و زمین و در پی یک دیگر آمدن شب و روز، برای خردمندان نشانه هایی (قانع کننده) است و همانا که خدا را (در همه احوال) ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند و در آفرینش آسمان و زمین می اندیشند (و می گویند که) پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریده ای، منزهی تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار؛) نازل گردید، فرمود: بدا به حال کسی که قرآن را لقلقه زبان خویش کند و در آن تدبر نکند. آری؛ بدا به حال کسی که این آیات کریمه و احادیث نقل شده از اهل بیت وحی و رسالت را ببیند و با دقت نظر در آنها تدبر ننماید و آنها را بیهوده تلقی کرده، میزان جدایی حق از باطل را به حساب نیاورد.
دلیل امکان فهم مفاهیم قرآن
گذشته از این، احادیث عرض روایات بر قرآن بهترین گواه بر امکان فهم مفاهیم قرآن و دستیابی بر مبنای آن است. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: بر هر حقی حقیقتی آشکار و بر هر صوابی پرتوی از نور افکنده شده است، هر آنچه با کتاب خدا همسوست به آن چنگ زنید و هر آنچه را در تعارض با آن است رها کنید. او همچنین در سرزمین منی، در حجة الوداع خطبه ای ایراد فرمود که در بخشی از آن آمده: ای مردم! آنچه از من برای شما نقل می شود اگر با کتاب خدا سازگاری دارد، من گفته ام و آنچه با کتاب خدا ناسازگار و در تضاد است من نگفته ام. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: بازگشت تمامی اشیا به قرآن و احادیث پیامبر است و هر حدیثی که با کتاب خدا ناسازگار باشد سخنی بیهوده بیش نیست.همچنین فرمود: اگر حدیثی برایتان نقل شد، و از قرآن یا حدیث پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر درستی آن گواهی یافتید، درست است وگرنه دروغ است و آورنده آن حدیث بدان سزاوارتر است. در بسیاری از موارد، ائمه (علیهم السّلام) اصحاب خود را برای فهم مسائل و استنباط احکام به قرآن ارجاع می دادند که این خود دلیلی قاطع و روشن بر حجیت ظواهر قرآن است. زرارة بن اعین می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: ممکن است بفرمائید از کجا این مطلب را به دست آورده و فرمودید مسح باید بر قسمتی از سر و پا باشد نه تمام آن؟ حضرت تبسمی کرد و فرمود: ای زراره! این مطلبی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده و در قرآن نیز آمده است، خداوند می فرماید: فاغسلوا وجوهکم از این می فهمیم که در وضو باید تمام صورت شسته شود، سپس می فرماید: و ایدیکم الی المرافق از این بخش آیه هم در می یابیم که تمام دو دست تا آرنج نیز همانند صورت باید شسته شود. آنگاه می فرماید: و امسحوا برووسکم از حرف باء که بر کلمه رؤوس در آمده می فهمیم که مسح باید بر قسمتی از سر باشد، سپس همان طور که دو دست را (در حکم) همانند صورت دانست، دو پا را نیز (در حکم) به سر ملحق می نماید و می فرماید: و ارجلکم الی الکعبین (این برداشت بنابر مجرور خواندن ارجلکم است که آن نیز قرائتی مشهور است، ولی قرائت به نصب از باب عطف بر محل است، که ما در جای مناسب خودش همین قرائت را ترجیح دادیم، و در این قرائت دیگر ویژگی تبعیض (با بیانی که داشتیم) وجود ندارد.) از این بخش در می یابیم که حکم پاها هم مانند سر است؛ سپس فرمود: فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه؛ بدین گونه ثابت می شود که پاره ای از محل شستن، باید مسح شود. امام (علیه السلام) بدین نکته اشاره می فرماید که با آمدن حرف باء بر مفعول فعلی که متعدی بنفسه است، ناگزیر باید به نکته ای توجه داشته باشید و آن هم چیزی نیست جز اینکه مجرد تماس ماسح با ممسوح کفایت می کند؛ زیرا حرف باء دلالت بر ربط بین دو شیء و تماس آن دو با یکدیگر دارد و حکم تکلیفی در جمله هم، دایر مدار قید موجود در کلام است. بنابراین همین که مسح کننده، دست خود را بر سر قرار داده و حرکت دهد، با اولین حرکت، تکلیف (که همان ربط دست با سر و صرف لمس آن است) انجام شده است، و دلیلی هم بر ادامه حرکت دست بر سر وجود ندارد، بنابراین، شرط نشده که مسح شامل تمام سر شود. امام (علیه السلام) در این بیان، ما را بدین نکته آگاه می سازد که با دقت نظر در قیود کلام، امکان به دست آوردن این قبیل احکام شرعی از آیات قرآن ممکن است.شیخ طوسی از عبدالاعلی روایت کرده که گفت: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: بر اثر لغزش، ناخن پایم افتاد، به این دلیل بر آن زهره گوسفندی کشیدم، هنگام وضو باید چه بکنم؟ امام (علیه السلام) فرمود: حکم این مورد و امثال آن از قرآن دانسته می شود؛ خداوند می فرماید: و ما جعل علیکم فی الدین من حرج؛ و در دین بر شما سختی قرار نداده است؛ بر روی همان زهره مسح کن. معنای سخن امام این است که آیه فوق بر نفی حرج دلالت می کند؛ هرجا ضرری یا مشقتی به سبب انجام وظیفه شرعی به مکلف برسد، آن تکلیف برداشته می شود؛ و این مطلبی است که باید هر مسلمانی از خود قرآن به دست آورد!از ائمه (علیهم السّلام) این گونه استدلال ها به آیات از قرآن برای اثبات مسائل شرعی، در میان جمع حاضران فراوان بر جای مانده است و این عملکرد ائمه، آموزش مستقیم این نکته است که همه کس توان فهم قرآن را دارد و ظواهر قرآن برای همه قابل درک است. استاد بزرگوار ما آقای خویی شواهد زیادی برای اثبات این مطلب آورده است.
نسبتی ناروا به فقهای اخباری
...

دانشنامه آزاد فارسی

حجیت ظواهر قرآن. حُجِیَّتِ ظَواهِرِ قُرآن
حُجِیَّتِ ظَواهِرِ قُرآناصطلاحی در علوم قرآنی و اصول فقه. منظور از حجیّت ظواهر قرآن این است که آیا خوانندگان قرآن که همگی دارای فرهنگی عادی هستند و زبان عربی می دانند، می توانند مفاهیم را درست دریابند و برداشت آن ها ارزش و اعتباری دارد یا این که باید به دیگران و منابع دیگر رجوع کنند. در قرآن بارها تأکید شده که پیامبر با قوم خود به شیوه ای فهم پذیر گفت وگو کرده و برای آنان کتابی آورده که معنایش را بفهمند و به دستورات آن عمل کنند. (از جمله: سورة محمد، ۲۴؛ سورة زمر، ۲۷؛ سورة شعراء، ۱۹۲ـ۱۹۵). بعضی از دلایل حجیّت ظواهر قرآن عبارت اند از: ۱. قرآن به صورت حجتی بر رسالت پیامبر (ص) آمده و پیامبر (ص) از منکران تحدّی کرد، زیرا اگر قرآن معجزه و مفهوم نبود، دعوت به معارضه درست نمی¬بود؛ ۲. روایات فراوانی در تمسّک به ثقلین (کتاب و عترت) نقل شده است و تمسک به کتاب، یادگیری و عمل به آن است؛ ۳. استدلالات ائمه (ع) در بعضی احکام شرعی و غیرشرعی به قرآن؛ ۴. اگر ظواهر قرآن مانند اصول دین و احکام فقهی و محکمات قرآنی برای اکثریت مخاطبان مفهوم نباشد، برای آنان اتمام حجت از سوی خداوند صورت نمی گرفت و عقلاً و عرفاً جای بحث و اشکال می¬بود؛ ۵. حجیّت ظواهر قرآن، به معنای آن که همة مردم با فرهنگ متوسط، همة معانی و مفاهیم قرآن را در می یابند نیست.

پیشنهاد کاربران

بپرس